| در ابتدا باور نمیکردم اینگونه آشکارا دانشجویان افغانستانی را آزار بدهند. اما وقتی شروع به پیگیری کردم، متوجه شدم شوربختانه همه ادعاهای دانشجویان افغانستانی درست است | ||||
| تاریخ انتشار: ۱۳:۴۵ ۱۴۰۴/۸/۲۶ | کد خبر: 178349 | منبع: |
پرینت
|
|
دانشگاه آزاد اسلامی یکی از اصلیترین دلایل «کالایی شدن» آموزش عالی در ایران است که هر متقاضی را به شکل بستهای اسکناس پول میبیند. در این راه، گاهی اوقات این دانشگاه با زیر پا گذاشتن اصول اخلاقی، عملا به اخاذی از دانشجویان مشغول شده و با دریافت هزینههای سنگین و نهایتا عدم ارایه خدمات آموزشی و مدرک تحصیلی، فقط به تلف شدن سالهای جوانی و خالی کردن جیب متقاضیان پرداخته است. این رفتارها هنگامی که با دانشجویان ایرانی صورت بگیرد، مایه نفرت آنها از نظام آموزش عالی و حتی سیستم حکمرانی میگردد؛ اما هنگامی که با دانشجویان خارجی یا اصطلاحا بینالمللی صورت بگیرد، میتواند به نفرت آنها از ایران منجر شود. آنچه در زیر میآید، تنها نمونهای از برخوردهای این دانشگاه با برخی دانشجویان بینالملل است که نگارنده از نزدیک درگیر پرونده آنان بوده و تلاشهایش برای رفع این مشکل، به جایی نرسیده است.
یکی از شعبههای دانشگاه آزاد، در شهر کابل افغانستان قرار دارد. پس از روی کار آمدن طالبان در سال ۱۴۰۰، شماری از دانشجویان افغانستانی این واحد، بنا به دلایل گوناگون، ناچار به ترک خاک کشورشان و حضور در ایران شدند. بنابراین ضمن دریافت اقامت قانونی در ایران، کارهای انتقالیشان از دانشگاه آزاد واحد کابل به دانشگاه تهران مرکز صورت گرفت. اما مشکلات از همینجا آغاز شد؛ دانشگاه آزاد مرکز نه تنها خواهان دریافت شهریه خود گردید، بلکه شهریه ترمهایی که در کابل گذرانده بودند را هم طلب کرد! این در حالی بود که آنها شهریهشان در واحد کابل را پرداخته بودند و اسناد آنرا هم داشتند. اما مسوولان دانشگاه تهران مرکز میگفتند که این اسناد مورد تایید آنان نیست. یعنی یک زیرمجموعه از دانشگاه آزاد میگفت مدارکی که توسط یک زیرمجموعه دیگر از همین دانشگاه تایید شده را قبول ندارد؛ آن هم در حالیکه دانشگاه تهران مرکز هیچ خدماتی برای ترمهایی که این دانشجویان در کابل گذرانده بودند ارایه نکرده بود و صرفا میخواست پول اضافهتری از آنها بگیرد.
هنگامی که ترم سوم برخی از دانشجویان دکترای انتقالی (که تعدادشان حدود دویست نفر بود) به پایان رسید و برای آزمون جامع به اداره آموزش دانشگاه آزاد تهران مرکز مراجعه کردند، این اداره با قانونی جدید و عجیب به آنها اطلاع داد فقط در صورتی از آنها آزمون جامع میگیرد که همهشان همزمان با هم مراجعه کنند و آزمون جامع را در یک روز بدهند. این قانون تا آنجا که نگارنده میداند، در هیچ دانشگاه دیگری رایج نیست؛ چرا که ممکن است شماری از دانشجویان به هر دلیلی موفق نشوند در طول سه نیمسال همه دروس را بگذرانند و در نیمسال چهارم هم مجبور به گذراندن بقیه واحدهای جا مانده باشند. یا برخی دیگر یک نیمسال را مرخصی تحصیلی بگیرند. در چنین شرایطی، تکلیف بقیه دانشجویان که سه ترمه همه واحدها را گذراندهاند چیست؟ با اعتراض دانشجویان، قرار شد معاونت آموزشی این شعبه دانشگاهی جلسهای برگزار کرده و به وضعیتشان رسیدگی کند. این جلسه اما هرگز برگزار نشد و علیرغم مراجعات مکرر دانشجویان، هر روز و هر ترم، به روز و ماه و ترم دیگر موکول میگردید. نهایتا پس از چند ترم، به این دانشجویان ابلاغ گردید که مشمول سنوات بیش از حد شدهاند و دیگر نمیتوانند ادامه تحصیل بدهند (در حالیکه مقصر در این زمینه، اداره آموزش بود که ابتدا قانونی عجیب بر آنان تحمیل نمود و سپس برای رسیدگی به اعتراضات منطقی این دانشجویان، علیرغم قولی که داده بود، جلسه تصمیمگیری برگزار نکرد). بنابراین از این دانشجویان خواسته شد که انصراف بدهند. بدون دریافت نامه انصراف و تسویه حساب، اجازه خروج از کشور را نداشتند و همین به دانشگاه آزاد جسارت میداد هرگونه که دلش میخواهد با آنان برخورد کند.
هنگام مراجعه برای انصراف، به آنان گفته شد نه تنها شهریه ترمهایی که در تهران مرکز درس خواندهاند را باید بپردازند، بلکه شهریه ترمهایی که در کابل درس خواندهاند و ترمهایی که منتظر خبر از سوی شورای آموزشی دانشکده بودند را هم باید پرداخت کنند. برای هر دانشجو بهطور متوسط بین سه هزار تا چهار هزار و پانصد دلار پرداختی تعیین گردید. برخی از دانشجویان که نسبت به این روش سرکیسه کردن اعتراض میکردند، به جز برخوردهای غیرحرفهای، با افزایش عجیب و غریب مبلغ بدهی روبرو میگردیدند. برای نمونه، یکی از این دانشجویان افغانستانی که چندین سال دوندگی در راهروهای دانشگاه آزاد او را به مرز جنون رسانده بود (و واقعا دچار مشکلات عصبی و روحی گردیده بود)، از اینجانب درخواست راهنمایی و کمک کرد. همه مدارک را هم برایم فرستاد. از جمله شهریهای که در دانشگاه آزاد کابل پرداخته بود (و حالا دانشگاه آزاد مرکز دوباره همان را طلب میکرد)، درسهایی که گذرانده و به پایان رسانده بود، نامهنگاریهایی که با مسوولان دانشگاه برای ارایه آزمون جامع انجام داده بود، و عجیبتر از همه، فیش پرداختی که دانشگاه برای او صادر کرده بود، مبنی بر پرداخت بیش از هفت میلیون و سیصد هزار دلار!
در ابتدا باور نمیکردم اینگونه آشکارا دانشجویان افغانستانی را آزار بدهند. اما وقتی شروع به پیگیری کردم، متوجه شدم شوربختانه همه ادعاهای دانشجویان افغانستانی درست است. از طریق دوستان، بهصورت تلفنی با مدیر امور بینالملل دانشگاه آزاد ارتباط برقرار کردم و داستان را توضیح دادم. ظاهرا از قبل در جریان بود و ابراز تاسف میکرد. همچنین از من خواست نامهای تنظیم کرده و مشکل را به گونهای که دانشگاه آزاد مقصر نشان داده نشود، بنویسم. فرستادن این نامه و چندین بار تماس تلفنی نشان داد کاری پیش نمیرود. بنابراین با ایشان هماهنگ کردم و خودم را از مازندران به دفتر ایشان در تهران رساندم و به همراه یکی دیگر از ایرانیان فعال حوزه افغانستان با ایشان جلسهای برگزار کردیم. شوربختانه تاکید ایشان بر این بود که ببینیم مبلغ بدهی این دانشجو از نظر دانشگاه آزاد چقدر است و بعد اگر راهی باشد، برایش تخفیف بگیریم. اینکه اصلا دانشجو برای چه چیزی باید پول بپردازد، ظاهرا محلی از اعراب نداشت (والله اگر سر سوزنی عدالت جاری بود، باید از دانشگاه آزاد دریافت خسارت میکردند). نهایتا قرار شد روز بعد من به معاون مالی دانشگاه تهران مرکز مراجعه و با ایشان رایزنی کنم. روز بعد و پس از کلی معطلی، معاون مالی بدون اینکه مرا به حضور بپذیرد، به یکی از کارمندانش معرفی کرد. کارمند مربوطه هم پس از بررسی پرونده، مرا به کارمند آموزش وصل کرد. کارمند آموزش هم با این توجیه که سیستمشان قطع است و نمیتواند ببیند چرا مبلغ بدهی بیش از هفت میلیون دلار ثبت شده، مرا به زمانی دیگر حواله داد. بنابراین پس از چند روز معطلی در تهران، دست از پا درازتر به شهرستان برگشتم. چندین ماه تلفنی این داستان را پیگیری کردم و هر بار مرا به یکدیگر پاس میدادند و نهایتا کارمند آموزش همچنان میگفت سیستمشان قطع است! در این مدت، دوست ایرانی دیگرم که فعال حوزه افغانستان بود، با دفتر رییس کل دانشگاه آزاد و برخی از دیگر مسوولان این دانشگاه ارتباط برقرار کرد و از انها دستور برای پیگیری هم گرفت؛ دستورات صوری که حتی کارمندان خودشان هم به آنها وقعی نمینهادند. مدیر امور بینالملل هم فقط هر بار به ما میگفت درخواست مکتوب بفرستیم؛ بیآنکه نتیجهای در پی داشته باشد.
در این میان و از آنجا که دیگر این دانشجویان افغانستانی، مشغول به تحصیل نبودند، اقامتشان در ایران هم غیرقانونی شد و به ازای هر روز، چهارصد هزار تومان جریمه میشدند. بنابراین حتی برای خرید خوراکی هم با ترس و لرز از خانه بیرون میرفتند. از سوی دیگر، این دانشجوی افغانستانی و همسرش از دانشگاه پاریس پذیرش بورسیه دریافت کرده بودند و امکان از دست رفتن این فرصت هم زنگ خطری جدی بود. بنابراین خودشان هم علیرغم خطر بازداشت توسط پلیس (به جرم حضور غیرقانونی در کشور) به طور مکرر بین اتاقها و ساختمانهای دانشگاه آزاد آنقدر رفت و آمد کردند تا نهایتا با پرداخت سه هزار دلار (سیصد و بیست میلیون تومان در آبان ۱۴۰۴)، توانستند نامه انصراف و تسویه حسابشان را دریافت کنند. پس از آن و با مراجعه به اداره پلیس، مشخص گردید که حدود دویست میلیون تومان هم بدهی به خاطر اقامت غیرقانونی در ایران دارند.
نهایتا این دانشجو (که کارمند وزارت امور ارجه افغانستان بود) و همسرش (که استاد دانشگاه کابل بود) و چندین سال از عمرشان را مجبور شدند بدون هیچ دستاوردی در ایران بگذرانند، با پرداخت یک جور حق زور، یک جور سرکیسه شدن و یک مبلغی که کاملا به پرداخت هزینه برای آزادسازی گروگانها شبیه بود، هفته پیش ایران را به مقصد فرانسه ترک کردند.
این دو نفر یکی از هزاران استاد دانشگاه، اهل قلم و نویسنده، سیاستمدار، روشنفکر، هنرمند و... افغانستانی بودند که در دهههای گذشته قربانی رفتارهای غیراخلاقی ما شدهاند. رفتارهایی که باعث میشود خدمات پنجاه ساله ایران و ایرانیان به میلیونها مهاجر افغانستانی در حاشیه قرار بگیرد.
پینوشت: رونوشت همه اسناد و مدارکی که در این نوشته به آنها اشاره شده (و حتی نشده) نزد نگارنده موجود است و در صورت درخواست مراجع قانونی، ارایه خواهد شد.
امیر هاشمی مقدم
انصافنیوز