| بدخواهان زبان فارسی، به جنس خود زبان فارسی توسل جستهاند در حالی که آنها اگر روزش برسد، پارسی و دری هر دو را به نابودی خواهند کشاند | ||||
| تاریخ انتشار: ۱۴:۵۰ ۱۴۰۴/۸/۲۳ | کد خبر: 178330 | منبع: |
پرینت
|
|
اخیراً بر سر واژگان «دری» و «فارسی» کشوقوسی به وجود آمده که تاکنون فروکش نکرده است. در واقع، علت مناقشه نیز دخالت بیگانگان در یک مسئله داخلی بین خود فارسیزبانان است. من از این بیگانگان به دشمن یاد میکنم که به زبان فارسی حمله کردهاند. از آنجا که کسی از استادان سخن و ادب فارسی برای داوری به منظور حل این موضوع دعوت نکرد، قضیه پیچیدهتر شد. در یادداشت حاضر، پنجتن از این بزرگان به داوری دعوت شده تا تفاوت زبان فارسی و دری را از آنان بشنویم. نخستین داور را شاعری از سرزمینهای دور یعنی از شهر «گنجه» در شمال غربی جمهوری آذربایجان امروزی انتخاب کردم.
نظامی گنجوی در بخش چهارم خمسه، سبب نظم کتاب خود را چنین توصیف کرده است:
در زیور پارسی و تازی
این تازه عروس را طرازی
دانی که من آن سخن شناسم
کابیات نو از کهن شناسم
و یا این که:
تازی و پارسی و یونانی
یاد دادش مغ دبستانی
وقتی روی خوش گنجوی را به زبان پارسی دانستم، تصور کردم که او با دری میانه خوبی ندارد اما در کمال ناباوری، او خود را شاعر دری زبان میداند. نظامی در بخش هشتم خمسه میگوید:
نظامی که نظم دری کار اوست
دری نظم کردن سزاوار اوست
با این توصیف، پارسی و دری از نظر نظامی گنجوی، نه لهجههای متفاوت و نه صفت و موصوف هماند بلکه پارسی و دری یک زبان است.
داور بعدی را فردوسی انتخاب کردم. از فردوسی توقع داشتم که پارسی را بر دری یا دری را بر پارسی ترجیح دهد اما خلاف توقع من، او نیز پارسی و دری را یکی دانسته است:
بفرمود تا پارسی و دری
نبشتند و کوتاه شد داوری
داور سوم را که قاضی قرار دادم، ناصرخسرو بلخی بود اما او نیز مثل دو استاد و داور دیگر، پارسی را همان دری و دری را همین پارسی دانسته است:
من آنم که در پای خوکان نریزم
مر این قیمتی دُرِّ لفظ دَری را
و یا:
اشعار به پارسی و تازی
برخوان و بدار یاد گارم
استاد چهارم را که به داوری طلبیدم، سعدی شیرازی بود. من روی او خیلی حساب باز کرده بودم تا شاید پارسی بر دری یا دری را بر پارسی ارجحیت داده باشد اما او نیز آب سرد روی دستم ریخت:
قلمست این به دست سعدی در
یا هزار آستین در دری
و یا:
نرنجم ز خصمان اگر برتپند
کز این آتش پارسی در تبند
وقتی به حافظ رسیدم او را چون لسانالغیب میدانستم، تصور کردم که با زبان غیب خود، از بین دری و فارسی، یکی را انتخاب کرده باشد اما او نیز هیچ تفاوتی بین پارسی و دری قائل نشده بود:
ز شعر دلکش حافظ کسی بود آگاه
که لطف طبع و سخن گفتن دری داند
و یا:
خوبان پارسیگو بخشندگان عمرند
ساقی بده بشارت رندان پارسا را
خوب، حالا که دیدیم داوری این پنج استاد درباره پارسی و دری یکی است و همه آنها فارسی را همان دری و دری را همین فارسی دانستهاند، پس سؤال این است که منازعه دری و فارسی بر سر چیست؟ برای ارائه پاسخ به این سؤال، توجهتان را به نکات ذیل جلب میکنم:
۱- همانطور که از اشعار پنج داور متوجه شدیم، فارسی و دری یکی است منتها با این تفاوت که مقام فارسی و دری در ادبیات حوزه تمدنی فارسیزبانان، جایگاه غالب و مغلوب است. به عبارت سادهتر، کلمه فارسی یا پارسی بر دری غلبه دارد تا جایی که بزرگانی مثل مولانا جلالالدین بلخی، در اشعار خود از پارسی سخن گفته و به آن بالیدهاند.
۲- فارسی کلمه جا افتاده و به روز شده است که در حال حاضر بیشترین کاربرد را در زندگی روزمره دارد اما واژه دری را باید هنگام شعر و شعرخوانی و یا هنگام بررسی و نقد متون ادبی بشنویم و بخوانیم. البته در چند سال گذشته، دری را از زبان غیرفارسیزبانان در افغانستان و همچنین از چند رسانه خارجی مثل «رادیو دری مشهد» و «صدای آمریکا» و اخیراً از «بیبیسی» نیز میخوانیم و میشنویم.
۳- فارسی یک زبان شناختهشده برای غیرفارسیزبانان جهان است در حالی که دری حتی برای فارسیزبانان نیز هنوز به درستی معرفی نشده است.
۴- بزرگان ادب حوزه تمدنی ما و همچنین اسناد و مکتوبات این حوزه در مجامع بینالمللی به نام فارسی و پارسی ضبط و ثبت شدهاند در حالی که هنوز کلمه دری برای نهادهای فرهنگی جهان مثل یونسکو معرفی نشده است.
۵- فارسیزبانان افغانستان در داخل و خارج کشور به همین نام شناخته میشوند. در حقیقت هویت زبان فارسیزبانان افغانستان زبان فارسی است. برای جایگزین کردن و جا انداختن کلمه دری، باید طرحی از نو دراندازیم که متأسفانه بر اثر آن، هم فارسی و هم دری مسخ خواهد شد. بهقولمعروف، با عَلَم کردن واژه دری در مقابل کلمه فارسی، از اینجا مانده و از آنجا رانده خواهیم شد.
۶- تقریباً همه فارسیزبانان افغانستان از هر قوم و هر منطقهای که هستند، خود را فارسیزبان میدانند. عزیزان پشتوزبان نیز آنها را به نام فارسیزبان میشناسند. واژه فارسی، چنان با هویت اقوام فارسیزبان افغانستان عجین و قرین شده که برداشتن این اسم از روی آنان و جایگزین کردن نام دیگری مثل «دری زبان» برایشان، هویت آنان را دگرگون خواهد کرد.
سخن پایانی این که فارسی یا پارسی به درخت تنومندی میماند که دری نیز از شاخسار آن به شمار میرود. آنان که با اصل زبان فارسی مشکل دارند، شاخهای از این درخت را بریده و از آن، دسته تبر درست کردهاند. درخت و دسته تبر از جنس هماند اما در این وسط تبر بیگانه است. مشکل همینجا است که بدخواهان زبان فارسی، برای مقابله با این زبان، به جنس خود زبان فارسی توسل جستهاند در حالی که آنها اگر روزش برسد، پارسی و دری هر دو را به نابودی خواهند کشاند. به خاطر حراست از هویت مان، سخن، کلام و زبان ما همچنان مانند گذشته مزیّن به پارسی و فارسی باقی خواهد ماند و دری را نیز در قلبهایمان نگه خواهیم داشت.
مرادی