| امریکا بهصورت ماهانه به طالبان پول نقد ارسال میکند؛ ایران مشاوره و کمکهای مستشاری میدهد؛ چینیها از آنها حمایت سیاسی و اقتصادی دارند و روسها نیز این گروه را به رسمیت میشناسند | ||||
| تاریخ انتشار: ۱۰:۳۰ ۱۴۰۴/۸/۲۲ | کد خبر: 178324 | منبع: |
پرینت
|
|
بازی چند وجهی در سایه طالبان؛ تلهگذاری جدید غرب برای محور شرقY
ایالات متحده، طالبان را با همکاری پاکستان به قدرت رساند؛ در حالی که روسیه، ایران و چین، با این گروه وارد تعاملات امنیتی شدهاند. هند، ترکیه و کشورهای عربی نیز روابط خود را با طالبان حفظ کردهاند. امروز امریکا بهصورت ماهانه به طالبان پول نقد ارسال میکند؛ ایران مشاوره و کمکهای مستشاری میدهد؛ چینیها از آنها حمایت سیاسی و اقتصادی دارند و روسها نیز این گروه را به رسمیت میشناسند.
در این میان، پاکستان ظاهراً از طالبان خشمگین است و به دلیل حملات تحریک طالبان پاکستان (تیتیپی)، وارد جنگ لفظی و رسانهای با کابل شده است. اما حقیقت آن است که طالبان زادهی تفکر و نظام امنیتی پاکستاناند و در همان خاک به یک جنبش سیاسی و مذهبی تمامعیار مبدل شدند. با این حال، امروز هند طالبان را به دهلی دعوت کرده و خواهان همکاری با آنهاست؛ در حالی که ترکیه و کشورهای عربی میکوشند در نقش میانجی میان طالبان و اسلامآباد ظاهر شوند و همزمان، در هماهنگی با ایالات متحده، سناریوی جدیدی از بازی دیپلماتیک را پیش ببرند.
اکنون این بازی وارد مرحلهای تازه با تحرکات استخباراتی مشکوک در پی انفجارهای هند و پاکستان شده است. دو هژمون آسیای جنوبی در مسیر تقابل غیرقابل پیشبینی قرار گرفتهاند و هنوز معلوم نیست گام بعدیشان چه خواهد بود. طالبان، با بستن دروازههای مذاکره بر روی پاکستان، ظاهراً آماده ورود به فاز تازهای از بازیاند. این فاز، در واقع تلهای است که غرب برای محور شرق گسترده است: بازیِ به دام انداختن شرق با تاکتیکهای چندلایه.
غرب در تلاش است تا با دو حرکت موازی در آسیای مرکزی و افغانستان، دو جبههی جدید علیه شرق بگشاید؛ جبهههایی که هدفشان ایجاد دردسرهای امنیتی و سیاسی برای روسیه و چین است. در میدان آسیای مرکزی، مرحله سوم «بازی بزرگ جدید» آغاز شده است: تشویق کشورهای منطقه به پیوستن به زنجیرهی محاصرهی ایران، چین و روسیه، خلق تنشهای مصنوعی در جنوب آسیا، و فعالسازی تحرکات آمریکاییها در خاورمیانه، آمریکای جنوبی و آفریقا، در حالیکه در اوکراین، روسها گامبهگام پیشروی میکنند و بحران اروپایی روز به روز وخیمتر میشود.
در سطح کلان، سه محور قدرت — شرق، غرب و اروپا — در حال بازچینی ابزارهای بینالمللی خود برای حفظ یا گسترش نفوذ آن هستند. هر یک از این اضلاع اگر از قاعده بازی حذف شوند، توازن جهانی و ثبات سیاسی و اقتصادی جهان دچار دگرگونی بنیادین خواهد شد. به همین دلیل، هر محور میکوشد با گزینش جغرافیای جدید، فعالسازی شبکههای غیردولتی، جنگ روایتها و بهرهبرداری از بحرانهای امنیتی، سهم خود را از مرکز ثقل قدرت جهانی حفظ کند.
اما تنشهای میان طالبان، هند و پاکستان بیش از هر چیز، آیندهی جنوب و شمال آسیا را تحت تأثیر قرار خواهد داد. طالبان اکنون میتوانند در تحولات جنوب آسیا، از طریق نزدیکی یا فاصله گرفتن از اسلامآباد و دهلی نو، نقش تعیینکنندهای در بیثباتسازی منطقه ایفا کنند؛ آن هم با تکیه بر گروههای افراطی چون القاعده، داعش خراسان و شبکههای افراطی آسیای مرکزی و خاورمیانه. این سناریو میتواند به ابزار جدیدی برای پیچیدهتر کردن وضعیت امنیتی در مرزهای محور شرق تبدیل شود.
با این حال، محور شرق تاکنون با صبر و استقامت راهبردی، از هرگونه واکنش عجولانه در قبال افغانستان خودداری کرده است. از سوی دیگر، غرب در چهار سال گذشته نخواسته طالبان را بهطور واقعی محدود یا سرکوب کند؛ زیرا از رژیمی که هیچ پشتوانه مردمی ندارد، برای تحمیل کنترل کامل و طولانیمدت خود بر افغانستان استفاده میکند. اما این روند دیر یا زود موجب خشم محور شرق خواهد شد.
اکنون طالبان در نقطهای حساس از تاریخ خود ایستادهاند: یا باید تحریک طالبان پاکستان را تحویل اسلامآباد دهند و به سمت تقویت داعش و القاعده حرکت کنند تا بخشی از پروژه بیثباتسازی منطقهای غرب شوند، یا با تغییر اولویتها، بازی دوگانهای میان هند و محور شرق آغاز کنند. انتخاب دشواری در پیش است؛ زیرا عبور از وضعیت کنونی با تصمیمات ساده ممکن نیست. طالبان نشان دادهاند که در جنگیدن توانا هستند، اما مهارت دیپلماسی و مدیریت بحران را ندارند. آیندهی افغانستان و منطقه در گرو آن است که طالبان از این بنبست خطرناک چگونه عبور خواهند کرد — با عقلانیت سیاسی یا با سقوط در بازی چندوجهی قدرتهای جهانی.
نویسنده: عبدالناصر نورزاد