افغانستان تلاقی تضادها و مهندسی ناامنی
بازی‌گرانی از پاکستان تا هند، از تهران تا مسکو و از واشنگتن تا دوحه، همگی با ابزارهای متفاوت درگیر نبردی خاموش برای شکل‌دهی آینده این جغرافیای حساس‌اند 
تاریخ انتشار:   ۱۷:۵۳    ۱۴۰۴/۸/۱۲ کد خبر: 178272 منبع: پرینت

افغانستان در آستانه نظم امنیتی نوین: تلاقی تضادها و مهندسی ناامنی؛
افغانستان بار دیگر در قلب طوفان قرار دارد؛ اما این بار نه به‌عنوان میدان جنگ سنتی، بلکه به‌مثابه‌ی مرکز آزمایش یک معماری امنیتی تازه که در آن بازیگران منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای، هر کدام به نحوی در حال بازتعریف منافع و خطوط نفوذ خود هستند. تحولات اخیر نشان می‌دهد که صحنه‌ی افغانستان دیگر صرفاً زیر سلطه طالبان نیست، بلکه به لایه‌های عمیق‌تری از رقابت‌های اطلاعاتی، استخباراتی و ژیوپلیتیکی گره خورده است. بازی‌گرانی از پاکستان تا هند، از تهران تا مسکو و از واشنگتن تا دوحه، همگی با ابزارهای متفاوت درگیر نبردی خاموش برای شکل‌دهی آینده این جغرافیای حساس‌اند. رخدادهای دو سه روز اخیر به وضوح نمایانگر تغییر آرایش نیروها و ورود به فاز تازه‌ای از «بازی بزرگ جدید» در افغانستان است؛ فازی که در آن، مرز میان دشمن و متحد، دوست و رقیب، به طرز خطرناکی درهم‌ریخته است.

پاکستان، با وجود نقشی که در به قدرت رساندن طالبان داشت، اکنون خود (بظاهر) در تقابل آشکار با این گروه قرار گرفته است. اسلام‌آباد رژیم طالبان را فاقد مشروعیت می‌داند، در حالی‌که همین رژیم اکنون با دشمنان دیرینه پاکستان از هند گرفته تا روسیه و ایران و حتی چین، روابط نزدیکی ایجاد کرده است. طالبان با حمایت مستقیم از تحریک طالبان پاکستان (TTP) عملاً بزرگ‌ترین تهدید امنیتی علیه ساختار اطلاعاتی و نظامی پاکستان را پرورانده‌اند. این تغییر در موضع و هم‌پیمانی، نشانه‌ی آغاز یک شکاف راهبردی میان اسلام‌آباد و کابل است که پیامدهای آن از سطح سیاسی تا لایه‌های امنیتی و اقتصادی گسترش خواهد یافت.

در کنار این شکاف سیاسی، بهره‌برداری افسارگسیخته از معادن افغانستان توسط حلقات مافیایی وابسته به سران طالبان، به مساله‌ای امنیتی تبدیل شده است. گزارش‌هایی از حفاری‌های غیرقانونی در مناطق مرزی با تاجیکستان منتشر شده که حتی تا دویست متر در داخل خاک این کشور پیش‌روی کرده‌اند. هرچند طالبان این فعالیت‌ها را اقتصادی جلوه می‌دهند، اما احتمال می‌رود این اقدام پوششی برای ایجاد مسیرهای نفوذ امنیتی به داخل تاجیکستان باشد. تجربه تاریخی نشان داده که چنین حرکت‌هایی می‌تواند به‌سان حمله غیرمنتظره هفتم اکتوبر حماس به اسراییل، مقدمه‌ی یک شوک امنیتی و نظامی در مرزهای آسیای مرکزی گردد؛ جایی که تاجیکستان، نخستین خط دفاعی در برابر سرریز افراط‌گرایی از افغانستان محسوب می‌شود.

در همین حال، هند، کشورهای عربی، ترکیه و ناتو نیز در امتداد مرزهای پاکستان به‌گونه‌ای فعال درگیر بازی ناامنی‌اند. پیمان دفاعی ده ساله هند و ایالات متحده، نقش فزاینده دهلی نو در راهبرد جنوب آسیای واشنگتن و تلاش هند برای نفوذ در افغانستان تحت حاکمیت طالبان، نشان از یک قمار امنیتی خطرناک دارد. هند با علم به ماهیت غیرقابل اعتماد طالبان، راهبردی واقع‌گرایانه اما پرریسک در پیش گرفته تا در امتداد محور چین–روسیه–ایران جایگاه خود را تحکیم کند. این واقع‌گرایی، اگرچه در ظاهر گام دیپلماتیک است، اما در عمق خود بخشی از مهندسی ژیوپلیتیکی هند برای نفوذ در قلب تمدن ایرانی و دروازه آسیای مرکزی است.

تحرکات گسترده گروه‌های افراطی همچون تحریرالشام، جیش‌العدل، القاعده، داعش، TTP و گروه‌های افراطی آسیای مرکزی در افغانستان، نشانه‌ی اجرای سناریویی خطرناک برای احیای تروریسم سازمان‌یافته است. حضور گزارش‌شده القاعده در پنجشیر و ایجاد کمپ‌های آموزشی در شرق و جنوب کشور، گواهی است بر بازگشت هیولای افراط‌گرایی به‌عنوان یک ارتش بی‌نظم اما سازمان‌یافته. این فرایند، افغانستان را به باروتی آماده انفجار تبدیل کرده است که هر لحظه می‌تواند به منطقه‌ای فراتر از مرزهایش سرایت کند.

در این میان، روابط پنهان و پیچیده میان ایران و القاعده از یک‌سو، و نزدیکی شبکه حقانی به آمریکایی‌ها و پاکستانی‌ها از سوی دیگر، میدان افغانستان را به صحنه‌ی تعامل و تخاصم هم‌زمان قدرت‌های اطلاعاتی بدل کرده است. هر یک از این پیوندها، بمب ساکتی است که با کوچک‌ترین تحریک منفجر می‌شود. این وضعیت ظاهراً پراکنده، در واقع نشانه‌ی آرایش پنهان نیروهای استخباراتی در پشت خطوط دشمن است؛ آرایشی که پیامدهای ژرفی برای امنیت منطقه دارد.

داعش خراسان اکنون به عنوان ابزار راهبردی پاکستان برای برهم‌زدن موازنه‌ی قدرت شکل‌گرفته توسط محور شرق در افغانستان به کار گرفته می‌شود. گزارش‌ها حاکی از آن‌اند که هزاران جنگجوی تندرو با تغییر هویت و سازماندهی مجدد تحت مدیریت مستقیم پاکستان، آماده‌ی ایجاد آشوب در افغانستان‌اند. این تحول بی‌شک واکنش شدید ایران، روسیه و چین را برخواهد انگیخت. زیرا داعش، برای ایران تهدید ایدیولوژیک، برای چین تهدید اقتصادی و برای روسیه تهدید ژیوپلیتیکی محسوب می‌شود. این گروه که زاده محور غرب است، هرگز با شرق سازگار نبوده و حضورش در صحنه افغانستان به مثابه تهدیدی علیه نظم نوپای شرقی تلقی می‌شود. در نتیجه، طالبان به عنوان «شر لازم» در نگاه شرق، به ابزار حفظ تعادل امنیتی بدل شده‌اند؛ گروهی که اگرچه مشروعیت ندارند، اما حذف‌شان به مراتب پرهزینه‌تر از تحمل‌شان است.

در همین چارچوب، برنامه اخراج مهاجران افغان از پاکستان نیز با هدف تسهیل عبور نرم نیروهای داعش از مرزها تطبیق می‌شود. این اقدام، علاوه بر برهم زدن توازن در ساختار قدرت طالبان، شبکه‌های قاچاق مواد مخدر و منافع مشترک استخباراتی را نیز هدف قرار داده است. واکنش تند طالبان و پاکستان به این تغییرات، ناشی از درک آن‌ها از یک دگرگونی بنیادین در ماهیت بازی امنیتی افغانستان است؛ دگرگونی‌ای که صحنه را از کنترل سنتی اسلام‌آباد و دوحه خارج می‌سازد.

در سطح منطقه‌ای، نگرانی اعضای پیمان امنیت جمعی (CSTO) نسبت به تحولات افغانستان، با سیاست تعامل محتاطانه روسیه و چین در تضاد قرار گرفته است. این تناقض در رویکرد، موجب شکل‌گیری خلأ امنیتی خطرناکی در مرزهای آسیای مرکزی شده است. رفت‌وآمد مکرر هیات‌های استخباراتی طالبان به چین، سفرهای مقامات نظامی این گروه به روسیه و تماس‌های متقابل ایران با کابل، همگی نشانه‌ای از آغاز فاز جدید چانه‌زنی برای تنظیم قواعد بازی در آینده افغانستان‌اند.

در این میان، ایران بیش از هر کشور دیگری از وضعیت موجود نگران است. گسترش نفوذ عرب‌ها در درون طالبان، ارتباطات آن‌ها با قطر و استانبول، و احتمال تزریق گسترده منابع مالی برای احیای موج جدید افراط‌گرایی مذهبی، همگی تهدیدی مستقیم علیه مرزهای شرقی و امنیت داخلی ایران محسوب می‌شوند. در مقابل، تحرکات فزاینده نیروهای مقاومت ضد طالبان، چه در عرصه جنگ روانی و چه در سطح عملیات هیبریدی، نشان می‌دهد که میدان افغانستان وارد مرحله‌ی چندقطبی و چندلایه‌ای شده است؛ صحنه‌ای که در آن هر حرکت کوچک می‌تواند معادله‌ی کل منطقه را تغییر دهد.

افزایش تردد مأموران اطلاعاتی شرق و غرب، نفوذ نهادهای بین‌المللی در کابل و گسترش شبکه‌های لابی درون طالبان، نشان می‌دهد که افغانستان امروز دیگر کشور نیست، بلکه آزمایشگاهی برای رقابت استخباراتی است. در چنین فضایی، هر توافق موقت، زمینه‌ساز بحران بعدی است. دوحه، قطر و استانبول هنوز از حافظه سیاسی منطقه پاک نشده‌اند که اکنون نوبت به آرایش جدید امنیتی می‌رسد؛ آرایشی که طالبان را در نقش یک دولت تروریستی در قالب «بازدارندگی قابل مدیریت» نگه می‌دارد، و داعش را به عنوان چالش اصلی این بازدارندگی فعال می‌کند. در این صحنه، طالبان نه پایان بحران، بلکه ابزار موقتی حفظ موازنه‌اند — موازنه‌ای که با کوچک‌ترین حرکت در جغرافیای شکننده افغانستان، می‌تواند به فروپاشی نظم امنیتی منطقه بینجامد.

خلاصه، افغانستان وارد مرحله‌ای از «امنیت مهندسی‌شده» شده است؛ جایی که هیچ قدرتی به‌تنهایی تصمیم‌گیر نهایی نیست و همه بازیگران، از پاکستان تا هند، از روسیه تا ایران، درگیر یک رقابت کنترل‌شده و خونین‌اند. طالبان دیگر نه تنها بازمانده جنگ‌های داخلی، بلکه به «ابزار توازن تروریستی» میان شرق و غرب تبدیل شده‌اند. داعش، چماق تهدید است و طالبان، سپر موقتی بازدارندگی. در این میان، افغانستان از حالت کشور خارج شده و به «میدان میانجی‌گری تهدید» تبدیل گردیده است. اگر منطقه در برابر این روند بازآفرینی مهندسی ناامنی واکنش هماهنگ نشان ندهد، شعله‌ی این بازی، نه‌تنها کابل، بلکه دوشنبه، تهران، اسلام‌آباد و حتی مسکو را درگیر خواهد کرد.

عبدالناصر نورزاد


این خبر را به اشتراک بگذارید
تگ ها:
تلاقی تضادها
مهندسی ناامنی
نظرات بینندگان:

ایمیل:
لطفا فارسی تایپ کنید. نوشتن آدرس ایمیل الزامی نیست
میتوانید نام و محل سکونت را همراه نظرتان برای چاپ ارسال نمایید
از نشر نظرات نفاق افکنی و توهین آمیز معذوریم
مطالب خود را برای نشر به ایمیل afghanpaper@gmail.com ارسال فرمایید.
پربیننده ترین اخبار 48 ساعت گذشته
کليه حقوق محفوظ ميباشد.
نقل مطالب با ذکر منبع (شبکه اطلاع رسانی افغانستان) بلامانع است