| تاریخ آموزگار نیست، موزۀ قهرمانسازی و کینهپروری است. خطاها بیوقفه تکرار میشوند، بیآنکه درسی از آنها فراگرفته شود | ||||
| تاریخ انتشار: ۱۰:۴۵ ۱۴۰۴/۸/۱۲ | کد خبر: 178271 | منبع: |
پرینت
|
|
مسالهٔ بنیادین افغانستان، تداوم جنگ ریشههای متعارضی است که هیچگاه نتوانستند به «ریشهٔ مدنی مشترک» برسند.
این گسست، جامعه را در «اکنونِ ممتد» گرفتار کرده است. جامعۀ پرتلاطم اما بیمسیر، پرحافظه اما سرگردان و بحران زده و فاقد راهکار عملی و رهایی بخش.
در چنین فضایی، تاریخ آموزگار نیست، موزۀ قهرمانسازی و کینهپروری است. خطاها بیوقفه تکرار میشوند، بیآنکه درسی از آنها فراگرفته شود. نهادها نیز تجلی قانون نه بل بلندگوی ارادۀ افراد اند. رویهها نابود، بایگانیها بیارزش و ساختارها پیش از آنکه مجال بلوغ یابند، در نوزادی مرده اند.
در چنین بستری است که پوپولیسم بی هیچ مانعی سرقافله کاروان میشود. اعلام، مهمتر از اجرا؛ تصویر، برتر از کارکرد؛ و افتتاح، مقدم بر نگهداشت است و دولت به نمایشگاهی از پروژههای نیمهکاره در چرخۀ بیپایان تحریک و فرسودگی به اسارت رفته است.
این بیثباتی نهادی، اخلاق را نیز به حاشیه رانده است. قانون از نظم مشترک به «قاعدهای تفسیرپذیر» به نفع خودیها فروکاسته شده و وفاداری خونی-قبیلهای و حزبی در غیاب شهروند محوری به فرهنگ مبدل شده و فساد در چنین منظری «عقلانی» مینماید.
در سپهر معرفت نیز روایت بر واقعیت سایه افکنده و شعار و قصه، داده و تحلیل را به حاشیه رانده است. منجیباوری جای نظامسازی را گرفته و عرصۀ عمومی نه به میدان حل مسایل حیاتی، که به صحنۀ تقابل و جنگ روایتهای غیر عملی تبدیل شده است؛ جایی که «هرکس ساز خود را میزند»، بیآنکه گوشی برای شنیدن باشد.
این چرخۀ معیوب با اقتصاد رانتمحور، فساد سیاسی و مالی، ناامنی سیال و سرکوب و مداخلات بیرونی تقویت میشود و حاصل اش جامعهایست که جهالت را پاداش میدهد و عقلانیت را تنبیه می کند.
مردم ما از چند سده بدینسو در چنبرۀ همین دور باطل گرفتار است: شور بسیار و جهت اندک، حافظۀ انباشته از رنج و سازوکار ناقص و ضعیف، نهادهای ناپایدار و اخلاقی تقلیلیافته. فقر، بیکاری، اختناق، آوارگی و بی خانمانی و بی افقی هم ورسره!
تا زمانی که این حلقههای معیوب درهم شکسته نشوند، جامعه با تصمیمهای لحظهای، جهتگیریهای واکنشی و آرمانهای بیریشه، در «اکنونِ بیپایان» همچنان محبوس خواهد ماند.
رزاق رحیمی
>>> جناب رحیمی- به یاد دارم که مرحوم شیخ آصف محسنی در پشاور برایم گفت که «افغانستان اجتماع ضدین است»
از «عوام» نباید کلیشه وار شکایت کرد—متاسفانه «روشنفکران» نما های ما(خلقی ، پرچمی ، ستمی و شعله ی)بخاطر حافظهٔ کوتاهٔ تاریخی و تصلب حجرات مغزی توانایی آموختن از حوادث گذشته را ندارند❓
جوامع غربی فاصله های طولانی را طی کردند، اخلاق و تهذیب دین را از تعاملات سیاسی مجزا ساختند، زن و مرد را مساویانه مسئول و شریک امور سیاسی و اجتماعی ساختند، همدیگر پذیری و تحمل عقاید دیگران را وسعت بخشیدند- نه تنها بین شهروندان خود عدالت اجتماعی را برقرار نمودند بلکه مسلمانهای دلزده از جوامع اسلامی را نیز جذب خویش ساختند.
دولتمردان، سیاستمداران و «روشنفکران» افغان و افغانستانی—چه در داخل کشور و چه آن “واحد های سازمانی” که در خارج هنوز خواب انقلاب را در لولهٔ تفنگ میبینند—اگر از دیگران و از تاریخ چهل سال جنگ و خونریزی نیاموزند —اگر نیاموزند که زن و مرد حقوق مساوی و حق تحصیل دارند و هزاره و پشتون و تاجیک و ازبیک اگر برادر و خواهر نیستند- باید از حقوق انسانی مساوی برخوردار و در رهبری افغانستان عادلانه سهیم شوند - جامعه جنگ زده و فلاکتبار افغانستان فاصله ی بسیار طولانی تری را همراه با مشقت بیشتر—باید طی کند.