آیا قوم‌گرایی در افغانستان افزایش یافته؟
عبور از قوم‌گرایی فعلا امکان ندارد. ناف افغانستان با قومیت بریده شده و قوم‌گرایی از زمان تاسیس افغانستان تا امروز به شدت و به صورت ساختاری وجود داشته است 
تاریخ انتشار:   ۱۳:۱۵    ۱۴۰۴/۷/۱۹ کد خبر: 178135 منبع: پرینت

1- قوم‌گرایی افزایش نیافته، آگاهی از قوم‌گرایی افزایش یافته است. یک قرن تاریخ افغانستان، در حقیقت یک قرن قوم‌گرایی است. قوم‌گرایی دولتی و سازمان‌یافته و ساختاری. قضیه مثل خشونت بر زنان است. خشونت بر زنان در جهان امروز، نسبت به جهان قدیم افزایش نیافته، اما آگاهی نسبت به خشونت افزایش یافته. یعنی چیزهایی که قبلا بدیهی بود و خشونت شمرده نمی‌شد، امروز شمرده می‌شود.
قصۀ قدرت را در افغانستان اگر از احمدشاه ابدالی شروع کنیم، دو نکته برجسته است: تاج‌گذاری-تأسیس و فتوحات. دوران نواسه‌های احمدشاه، دوران نزاع فامیلی است. وقتی بارکزایی‌ها وارد منازعه قدرت می‌شوند، رقابت میان دو قبیله بارکزایی و درانی است. با خروج درانی‌ها، دوباره نزاع در داخل خانوادۀ بارکزایی، نزاع فامیلی است.
در زمان محمودطرزی و سراج الملت و امان الله خان و ظهور دولت‌- ملت‌ها،‌ افغانستان هم این شانس را داشت که حول افسانۀ ملت واحد جمع شود، اما حاکمان، دولت-ملت جدید را بر قومیت بنا کردند و خشت کجی گذاشتند که تاحال کج ادامه دارد. حبیب‌الله کلکانی داعیۀ دینی داشت و دولت مستعجل بود، نادرخان اما با داعیۀ قومی بر ضد او وارد شد، قوم را علیه قوم دیگر بسیج کرد و بعد از او دوستان و برادران و خانواده‌اش تا حزب دموکراتیک خلق، دولتی را اداره می‌کردند که مساله اصلی‌اش منافع قوم بود.

2- عمده‌ترین عرصه‌های قوم‌گرایی دولتی، در عرصۀ زمین، زبان، تاریخ‌نویسی، نصاب تعلیمی و تبعیض قومی اتفاق افتاد. ناقلین و علفچر کوچی در ساحۀ زمین تطبیق شد. دری‌سازی، تغییرنام جای‌ها، اسم و زبان پول، سرود ملی، رتبه‌های نظامی و علمی در عرصه زبان اعمال شد. در ساحۀ تاریخ، تاریخ تولنه، یک تاریخ و هویت قومی و قبیله‌ای از افغانستان ترسیم کرد و تا جمشید و اسکندر پیش‌برد که تمام اسطوره‌ها و شخصیت‌های آن افغان بود. نصاب تعلیمی کاملا بر مبنای منافع و خواسته‌های یک قوم نگارش یافت و در قریۀ کلکان نیز حبیب الله کلکانی به نام بچۀ سقاو، آموزش داده شد. در عرصه تبعیض نیز، شرکت‌های دولتی و خصوصی و مقامات مهم نظامی و ملکی به یک قوم رسید و اقوامی مثل ازبیک و هزاره از خدمتگار صاحب منصب، بالاتر نرفت. کسانی مثل اشرف غنی و خلیلزاد و احدی وغیره با بورسیه‌های دولتی به خارج رفتند و درس خواندند، اما یک هزاره، اجازه درس خواندن به پولی تخنیک و طب کابل را هم نیافت. طبیعی بود که این وضعیت تا قیامت پنهان نمی‌ماند.

3- دوران حزب دموکراتیک خلق و اندکی پیش از آن، جریانی مشهور به ستمی یا افرادی مثل مبلغ و بلخی، قوم‌گرایی دولتی را تشخیص دادند و طرح کردند. مجاهدین و مهاجرت، سکانس دیگری از آگاهی بود که مردم ستم دیده را نسبت به حقوق خود مطلع ساخت. جهاد افغانستان به یک معنا، قیام در برابر قوم‌گرایی هم بود. سرانجام حزب دموکراتیک خلق با جناح بندی‌های قومی و تاثیر جنبش قومی جنرال دوستم فروپاشید. جنگ‌های مجاهدین در کابل آشکارا جنگ قومی بود. تحریک طالبان اول بر علیه دولت مجاهدین یک حرکت کاملا قومی بود و گرنه استاد ربانی خود را مسلمان‌تر و ملاتر از طالبان حساب داشت. مقاومت اول نیز مقاومت قومی بود. دوران جمهوریت پیش چشم خودمان، غیر از قومیت جنجال دیگری نبود و همین جمهوریت هم به دلایل قومی فروپاشید. حاکمیت کنونی نیز که نیاز به گفتن ندارد و آشکارا یک سازمان قومی است.

4- از تمام آنچه گفتیم، نتیجه می‎گیریم که ناف افغانستان با قومیت بریده شده و قوم‌گرایی از زمان تاسیس افغانستان تا امروز به شدت و به صورت ساختاری وجود داشته است. اقوام محروم، اگر در برابر این قوم‌گرایی واکنش قومی داشته اند، از یک طرف از دولت یاد گرفته اند واز طرف دیگر این واکنش طبیعی بوده است. کسی که زمین شما را می‌گیرد، علفچر شما را می‌گیرد، شما را مهاجر و بیرونی حساب می‌کند، زمینه رشد و بالندگی را از شما می‌گیرد و به شما ظلم می‌کند، شما اگر بتوانید از خود دفاع می‌کنید و اگر دفاع نتوانید لااقل در زبان تان یا قلب تان نسبت به آن مخالفت می‌کنید. اگرچه بعد از سقوط جمهوریت قوم‌گرایی دولتی، تشدید شده و طبعا واکنش متقابل هم دارد، اما واقعیت این است که فعلا بلند کردن صدا به خاطر نپذیرفتن قوم‌گرایی افزایش یافته است و از این جهت است که برخی‌ها گمان می‌کنند قوم‌گرایی زیاد شده است. قوم‌گرایی از دوران هاشم خان و محمد گل مومند بیشتر نشده، اما آگاهی مردمی که ستم می‌کشند بیشتر شده. مردم مخالفت می‌کنند، صدا بلند می‌کنند و این قومیت را به مساله تبدیل کرده است. اگر آگاهی قومی ای که امروز مردم دارند در زمان جهاد شکل می‌گرفت یا حتا در کنفرانس بن و خیمه لویه جرگه وجود می‌داشت، اوضاع مثل امروز نبود و بهتر بود.

5- قوم‌گرایی و توهم قومی، امر بدوی و غیر متمدنانه است. هیچ تاجیکی به لحاظ قومی بر پشتون برتری ندارد و هیح پشتونی بر هزاره. همه انسان اند و برابر. اگر قوم‌گرایی کسی را به مقصود می‌رساند دولت افغانستان در صد سال قوم‌گرایی به مقصود رسیده بود. صد سال قوم‌گرایی جایگاه قوم حاکم را نه تنها که تقویت نکرده بلکه خیلی تضعیف هم کرده است. اقوام ستم دیده، نمی‌توانند با قوم‌گرایی به صلح و آرامش برسند، اما تنها کاری که فعلا می‌توانند همین دادخواهی و بلند کردن آواز است.

6- آیا ممکن است ما از قوم‌گرایی عبور کنیم؟ من فکر می‌کنم عبور از قوم‌گرایی فعلا امکان ندارد. کنفرانس بن، یک فرصت برای عبور از قوم‌گرایی بود. مردم بسیار فداکاری هم کردند. شخصا خودم دو بار به حامد کرزی رای داده ام. اما قوم‌گرایی دولت پسا بن را متلاشی کرد. شما اگر امروز دولت دیگری تشکیل بدهید، بعد از یک و دو سال دوباره هرکس زیر پرچم قوم خود جمع می‌شود و آن دولت را متلاشی می‌سازد. به این دلیل است که افغانستان به بن بست خورده است. امکان ندارد رهبرانی بیاید که قومگ‌رایی نکند. اگر رهبرانی می‌آمدند که قوم‌گرایی نمی‌کردند، احتمال اینکه مردم کنار بیایند وجود داشت. مردم علی دین ملوکهم هستند. اما چون رهبران به سرعت قومی عمل می‌کنند لذا فعلا ناممکن است که شما بتوانید از بحران عبور کنید.
افغانستان نمی‌تواند خود را از منجلاب قومی بیرون کند.

نبی ساقی


این خبر را به اشتراک بگذارید
تگ ها:
قوم‌گرایی
افغانستان
نظرات بینندگان:

ایمیل:
لطفا فارسی تایپ کنید. نوشتن آدرس ایمیل الزامی نیست
میتوانید نام و محل سکونت را همراه نظرتان برای چاپ ارسال نمایید
از نشر نظرات نفاق افکنی و توهین آمیز معذوریم
مطالب خود را برای نشر به ایمیل afghanpaper@gmail.com ارسال فرمایید.
پربیننده ترین اخبار 48 ساعت گذشته
کليه حقوق محفوظ ميباشد.
نقل مطالب با ذکر منبع (شبکه اطلاع رسانی افغانستان) بلامانع است