تاریخ انتشار: ۱۱:۳۹ ۱۴۰۴/۷/۱۸ | کد خبر: 178128 | منبع: |
پرینت
![]() |
گاندی بهعنوان رهبری تأثیرگذار، در جوانی ابتدا تحت تأثیر اندیشههای گوناگون قرار گرفت. او سپس نابسامانیهای جامعهی خود را بهنظاره نشست و از میان نفرتها، قطببندیها، کاستها، زبانها و مذاهب عبور کرد و در نهایت، موفق شد به بلندترین قلهی اخلاق و رویکردهای سیاسی دست یابد؛ قلهای که از آن بهعنوان مدارا، پرهیز از خشونت و روشهای آشتیجویانه یاد میشود.
دستیابی به این مقام سترگ، نهتنها گاندی را در هند، بلکه در سراسر جهان به رهبری الهامبخش بدل ساخت. حقیقت انکارناپذیر است که عظمت، بدون عشق به انسانیت و منهای نفرت، ممکن نیست.
ما، بهعنوان جامعهی چندقومی و دارای تکثر مذهبی، سخت نیازمند به روشهای گاندی هستیم؛ اما درست به عکسِ مسیر گاندی حرکت میکنیم. سرزمین ما را نفرت فرا گرفته است. برخلاف خرد و تجربهی بشری، برخی بزرگی و برجستهشدن را در نفرتپراکنی میبینند. آنان پیوسته گسلهای تعصب را تحریک میکنند و از هر بهانهای برای پهنکردن بساط نفرت بهره میگیرند؛ معرکه میگیرند، نعره سر میدهند و عربده میکشند.
این دسته از آدمها، سخن و رفتار غیرمنطقی یک فرد همانند خود را به حساب قوم یا مذهب او میگذارند تا از این راه، اسب قباحت را در میدان رذالت بتازانند و با خنجر کینه، پیوندهای نیمبند جامعه را نیز قطع کنند. حال آنکه هیچ قوم و مذهبی سخنگو و نماینده ندارد.
گاندی در این باره سخنی الهامبخش و ماندگار دارد: «نباید ایمان خود به انسانیت و بشریت را از دست بدهید. بشریت یک اقیانوس است؛ اگر چند قطره از اقیانوس آلوده شود، اقیانوس آلوده نخواهد شد.»
بنابراین، سخن و عمل یک انسان، خواه منطقی و عقلانی، خواه غیرمنطقی و ناپسند، تنها به خود او مربوط است. اگر گفتار و رفتار یک نابخرد به حساب قوم او گذاشته شود، این خود نابخردی دیگری است.
پس آنچه امروزه در فضای مجازی از آن بهعنوان جنگ اقوام یاد میشود، در حقیقت جنگ اقوام نیست؛ بلکه جنگ معدود نفرتپراکنان و نابخردان است.
با این همه، نابسامانیهای جامعهی ما قابل انکار نیست. جامعهی ما جامعهای خشونتزده و گرفتار در دام نفرتها است. این جامعه، برای آنکه بتواند نفس بکشد و گامی بهسوی فردا بردارد، بیش از هر چیز و هر زمان دیگر به کنار گذاشتن نفرت و اتخاذ رویکردهای آشتیجویانه نیاز دارد.
سید جواد سجادی
>>> nasrat_96@yahoo.com
فقط میګویم که سجادی صاحب زنده باد ، زیرا با متن که به رشته تحریر دراورده بما وطن پرستان جان تازه داد و در مقابل به معدود نفرتپراکنان و نابخردان درس عبرت داد که این چال شان هم رسوا ګردیده و کارا نخواهد بود .
>>> در جوامع نا آگاه با اکثریت بی سواد تک تک افراد درس خوانده و با سواد برای به کرسی نشاندن حرف و کلام خود و در پس زمینه آن برای رسیدن به آمال و امیال خود قوم و قبیله و مذهب را یدک میکشند و از نام آن ها سوء استفاده میکنند ، نمونه های آن در تاریخ معاصر به وضوح دیده میشود و یک نمونه آن طالبان اند.
>>> آنهایی که میخواهند با کارت دین علیه طالبان مبارزه کنند (بهویژه جنبشهای زنانه) باید میدان را از پیش باخته بدانند. طالبان میدانِ دین را به تمامی در اختیار دارند: ابزار تفسیر، منبر، زبان دینی و ذهنِ عوام در چنبرهی آنان است. در چنین عرصهای، حتی اگر رقیب نیتی پاک داشته باشد، باز هم از نظر روانی، تاریخی و تبلیغاتی شکستخورده است.
این میدان از ریشه برای مبارزهی زنان مناسب نیست؛ زیرا دینِ حاکم، از بنیاد برساختهی نظامی مردانه است. طالبان نهتنها بر زبان و منطقِ این دین مسلطاند، بلکه جغرافیای فرهنگی و ذهنی جامعه نیز مردانه و همسو با باثرهای نظام حاکم است. مردم به همین دینِ مردانه وفادارند، دینی که در بنیاد خود زنگریز، و در رفتارِ اجتماعیاش زنستیز است.
الباقی خود دانید...
رسول پارسی