در طول ۱۵۰ سال گذشته؛ حاکمان افغانتبار؛ هیچگاه در فکر ملتسازی نبودهاند؛ بلکه تمام روایت و سیاست شان، بر پایهی پروژهای هدفمند برای حذف و تحمیل هویت قومی افغان بوده است | ||||
تاریخ انتشار: ۱۶:۱۳ ۱۴۰۴/۷/۱۷ | کد خبر: 178123 | منبع: |
پرینت
![]() |
در طول ۱۵۰ سال گذشته؛ حاکمان افغانتبار؛ هیچگاه در فکر ملتسازی نبودهاند؛ بلکه تمام روایت و سیاست شان، بر پایهی پروژهای هدفمند برای حذف و تحمیل هویت قومی افغان (پشتون) بر سایر اقوام کشور؛ بهویژه تاجیکان که به روایت تاریخ، مالکان بومی و اصلی افغانستان کنونیاند، استوار بوده است.
تغییر نام تاریخی خراسان به افغانستان؛ تغییر نام زبان فارسی به دری و تبدیل هویت تاجیکی به «افغانی» در اسناد رسمی؛ از جمله در قانون اساسی ۱۳۴۳ که تاجیکان را «افغان» نامگذاری کردند؛ همه نشانگر تلاش برای بازتعریف ساختار هویتی کشور به نفع قوم افغان (پشتون) بودهاند.
حتی پس از نشست بن و برگزاری جرگهی مشورتی قومی در کابل، بار دیگر دست به خیانت زدند و سرود ملی فارسی و پرچم مجاهدان را تغییر دادند. در ادامهی این مسیر، بسیاری از اندیشمندان و فرهیختگان تاجیکتبار افغانستانی چون شادروان استاد برهانالدین ربانی، ژنرال داوود داوود، سیدخیلی و ده هاتن دیگر را ترور کرده و به شهادت رساندند.
حتی در سطح واژگانی زبان فارسی نیز از دشمنی با فارسیتباران افغانستان دست نکشیدند و این پروژه را ادامه دادند. برای نمونه، واژهی «تاجیک» که در فارسی معیار با حرف «ی» نشانهی نسبت قومی و فرهنگی است، به «تاجک» تغییر دادند. این تغییر نه صرفا املایی؛ بلکه اقدامی برای تحریف هویت تاریخی تاجیکان بود. در برخی تفاسیر قومگرایانه، «تاجک» بدون ی به معنای «فرزندان عرب» تعبیر شده و متأسفانه در شناسنامههای الکترونیکی نیز چنین ثبت گردیده است.
استفاده از شکل «تاجک» در برخی متون و اسناد، نشاندهندهی تلاش برای فاصلهگیری از زبان فارسی معیار و تقلیل هویت تاجیکی به سطح یک گویش محلی یا قومی محدود است. در مقابل، کاربرد واژهی «تاجیک» پیوندی زبانی و فرهنگی با میراث شرق کهن و ایران بزرگ که از مدیترانه تا اترا، از سند تا قفقاز را در بر میگیرد.
این سیاستهای قومی با همکاری برخی افراد تاجیکتبار فاقد بینش سیاسی که در خدمت ساختار قبیلهگرای حاکم قرار گرفتند، پیش برده شد. این افراد، با بیتوجهی به مسئولیت تاریخی خود؛ در حذف هویت تاجیکی نقش محوری ایفا کردند و امروز نیز بیشرمانه مدعی رهبری جامعهی تاجیکاند.
این عملکرد نهتنها مایهی تأسف؛ بلکه نشانهای از بحران اخلاقی و هویتی در ساختار سیاسی کشور است.
نسل جوان تاجیک، رسالت اخلاقی و تاریخی دارد که در برابر این ستم هماهنگ، نهادمند و تاریخمند قبیلهای افغان ایستادگی کند و با بهرهگیری از تمام ابزارهای نرم و سخت، از ارزشهای هویتی خود دفاع نماید. خوشبختانه، این سطح از آگاهی و پویایی حتی در میان روحانیان تاجیک که پیش از حاکمیت طالبان روایت و نگاهشان گونهای دیگر بود؛ اکنون تغییر کرده است.
آنان عملاً در حاکمیت جریان طالب مشاهده می کنند که شعار اسلامی مطرح میشود؛ اما عملکرد کاملا قومی و قبیلهای است. همین که از کندهار ۱۳ وزیر و ۲۸ والی منصوب شدهاند و از هرات تاجیکنشین هیچ نمایندهای حضور ندارد؛ خود دال بر ماهیت قومی جریان طالبان است.
پایان سخن این که: ما باور داریم که خورشید سرانجام طلوع خواهد کرد و سرزمین از دسترفتهی خود را از چنگال قبیلهای افغان و حامیان فارسی ستیز آن بازپس خواهیم گرفت.
جلالی