فرض کنیم کشور ما اسمش تاجیکستان بود، در این صورت آیا بلوچها و هزارهها و پشتونها همه تاجیک بودند و به تذکره و پاسپورتشان باید تاجیک نوشته میشد؟ | ||||
تاریخ انتشار: ۱۳:۴۵ ۱۴۰۴/۶/۲۴ | کد خبر: 177960 | منبع: |
پرینت
![]() |
فرض کنیم کشور ما اسمش تاجیکستان بود، در این صورت آیا بلوچها و هزارهها و پشتونها همه تاجیک بودند و به تذکره و پاسپورتشان باید تاجیک نوشته میشد؟ اگر چنین میشد آیا درست و منطقی و عادلانه و بیجنجال بود؟
افغان، خواندن تاجیکها و ازبیکها و هزارهها امروز هم، چنین حالتی دارد. افغانستان کشور چند قومی است. هزارهها، تاجیکها، افغانها، بلوچها، سیدها و دیگران در آن کشور زندگی میکنند. عاقلانه و عادلانه نیست که همه را تاجیک یا هزاره یا افغان بخوانیم. هرکس منطقا باید به هویتی شناخته شود که خودش خود را از آن میداند.
ما فارسیزبانان و غیر افغانها، البته در جاانداختن این غلط فهمی و سوء تفاهم سهیم هستیم. اگر ما از اول افغان را افغان میگفتیم و تاجیک را تاجیک، این سوء تفاهم پیش نمیآمد. ما خودما همین اکنون بجای افغان از لفظ پشتون استفاده میکنیم و این غلط فهمی و سوء تفاهم را عمیقتر میکند.
اینکه کسی میگوید من افغان نیستم منظورش این نیست که من از این کشور نیستم و خارجی هستم. منظورش این است که من تاجیک و هزاره و بلوچ هستم نه پشتون. این حرفش نه عیب است و نه تعصب. چون هزاره است، میخواهد به نام هزاره شناخته شود نه به نام افغان/پشتون.
این تعصب نیست که یک تاجیک بگوید من میخواهم تاجیک شناخته شوم. تعصب این است که یک تاجیک بگوید همه اقوام یا تاجیک شوند یا کوچ کنند.
اینکه در خارج همه ما به نام افغان شناخته میشویم، این به خارجیها ربط ندارد، خودما و دولتهای ما در گذشته ما را به همین نام معرفی کردند و خارجیها نیز به همان نام شناختند. یعنی این ابتکار و تقصیر خارجیها نیست، تقصیر خود ماست. ما خود را هر نامی بدهیم دیگران هم ما را به همان نام میشناسند.
برخی دوستان میگویند این مسایل مهم نیستند، مهم نان و صلح و برق و قطار است. میگویند برق و سرک بساز و فقر را از بین ببر نام همه را کشمش بگذار. موضوع اما این است که اگر شما به هویت و دین و باور و سلیقه سیاسی دیگران احترام نکنید به برق و سرک و نان نمیرسید. اگر میرسیدید در این صد سال رسیده بودید.
دوستانی که مساله منازعات قومی را ناچیز و مسخره و غیرقابل طرح میدانند، چه کمونیست باشند و چه حزب التحریر و اخوانی، اینها بحران را عمیقتر میکنند و مرض را به جای تداوی انکار میکنند. با انکار جنجال قومیت، مشکل حل نمیشود.
در افغانستان مشکل اصلی یکی قومیت است و یکی هم تفسیر جنجالی از دین. این دوتا گاهی از هم تفکیک هم نمیشوند و یکی حساب میشوند. یعنی گاهی طرف، خواستهها و فرهنگ قومی خود را دین فکر میکند.
کسی به خاطر پیشرفته شدن مملکت و به خاطر ساختن برق و سرک و به خاطر مبارزه با فقر با هم جنگ نمیکند. همه قطار و سرک و برق میخواهند. جنگ بر سر قومیت و دین و این قبیل مسائل است. شما شنیدهاید که کسی بگوید من طبقه فقیر هستم میخواهم با طبقه سرمایهدار یا طبقه متوسط جنگ کنم؟ این حرفها اصلا برای مردم مساله نیست. نمیشناسند اینها چیست. دعوای مردم بر سر قومیت و زبان و دین و مذهب است.
در صد سال اخیر ریشه تمام جنگها و نزاعها یا قومیت و زبان بوده یا دین و مذهب. حزب دموکراتیک خلق که شعار جنجال کارگر و پولدار میداد به سرعت به قومی شدن پوست عوض کرد. هم افرادی مثل طاهر بدخشی به خاطر قومیت کشته شد و هم خود حزب دموکراتیک خلق در نهایت به خاطر اختلافات قومی از درون فروپاشید.
نان و برق و سرک وقتی میآید که عدالت تامین باشد و هیچ قومی بر قوم دیگر ظلم نکند و همه بر اساس حقوق شهروندی برابر باشند. ما خواهان برابری همه انسانها هستیم. چه هزاره، چه تاجیک، چه افغان، چه هندو همه انسان هستند و همه باید حق برابر داشته باشند. انحصارگرایی و تمامیتخواهی نه تنها ما را به صلح و رفاه نمیرساند بلکه بحران را روز به روز بیشتر میکند.
نبی ساقی
>>> .....قوم اوغان اصلا پشتون هست اما افغانستان همه ملت افغانستان را افغان گویند در تذکر شان ملیت کجا افغان نوشته شده بلکه پشتون می نویسند
>>> راست میگی.
ما خواهان این هستیم که بلوچ های ایران و پاکستان و افغانستان یکجا شوند و یک کشور بنام بلوچستان جور کنند.
ترکمن های ایران و افغانستان و ترکمنستان یکجا شوند و یک کشور بنام ترکمنستان جور کنند.
آذری های ایران و آذربایجان و ترکیه که هم زبان هستند،یکجا شوند و نام خود را یا ترکیه و یا آذربایجان بگذارند.
عرب های ایران با عراق یکجا شوند و با دیگر کشور های عربی یکجا شوند و نام شان عربستان بزرگ بنامند.
کرد های ایران و ترکیه و عراق و سوریه یکجا شوند و یک کشور جداگانه بنام کردستان بنامند.
پشتون های دو طرف سرحددیکجا شوند و کشوری بنام پشتونستان تشکیل کنند.
و پاکستان و هندوستان که اردو زبان هستند،دوباره یکجا شوند و هندوستان بزرگ شوند.
مردم های کشور ها تنها زبان مشترک ندارند،بلکه دین مشترک نیز دارند که بر اساس آن تقسیم شده اند و مذهب مشترک نیز دارند که بر اساس آن تقسیم شدند.
حالا پشتون ها و تاجک ها و ازبک ها و بلوچ ها همه حنفی هستند و پیرو این مذهب هستند،اما هزاره ها شیعه هستند.
بنأ وظیفه مذهبی اهل تسنن افغانستان است که یا هزاره ها را مسلمان سازند و یا بخاطر این که هزاره ها تفرقه زبانی بین مردم ایجاد میکنند،یگان جای دیگر را برایشان در نظر بگیرند.
در دور اول حکومت طالبان،آنها کدام جایی را برای هزاره ها در نظر گرفته بودند که یاد من رفته است. اگر یادتان باشد ذکر کنید.
>>> سراسر غلط، و استوار بر قومگرایی کورکورانه بی مفهوم!
در تاجكستان در پاسپورت شان نوشته است تاجک، در حالیکه تمام باشندگان تاجکستان تاجک نیستند، اقلیت های قرقیز، ازبک، روس و ...هم در تاجکستان زندگی می کنند، همچنان در پاسپورت ازبکستان نوشته شده ازبک، ولی اقلیت تاجک، روس و. ... هم دارد.در پاسپورت ایران نوشته میشود ایرانی، لیک بلوچ، کرد، ترکمن، اذری و ... هم دارد.در وطن ما چرا به این مسله دامن زده میشود، مردم ما افغان نامیده می شوند، کشور متشکل از اقوام پشتون، تاجک، ترکتبار، هزاره و... تشکیل یافته است، مسله قومیت در تذکره کاملن واضح است، ودارنده تذکره هر قوم به همان نام یاد میگردد !....
>>> یک کمی دیر بیدار شدی
>>> نقشه ترسیم شده چند اشکال اساسی دارد:
۱ - قسمتهاي غربی افغانستان، که شامل ولایات فراه و هرات میگردد، اکثریت مطلق پشتن نشین می باشد، البته بیشتر آن فارسی صحبت می کنند، درین مناطق تاجک کمتر مسکن گزین می باشد !ضمنن مناطق مركزي را هم تاجك نشان قلمداد نموده ايد، در حاليكه أين مناطق شامل بامیان و قسمت هاي شمالي غزنء هزاره نشان مي باشد !
۲ - مناطق شمالشرق، بعضن شمال و مرز را تاجکستان جنوبی یاد کرده اید، یعنی آنرا جز تاجکستان می دانید !
>>> نظرخوب است.
>>> نه به انحصار
نه به حاکمیت تک قومی
نه به طالبانیزم
تنها اصل شهروندی کار ساز است و بس
>>> درود، جناب آقای ساقی، این موضوعات که جنابعالی مطرح کردين زمانی در کشوری مانند افغانستان حل میشوند که جامعه به نبوغ فکری رسیده باشند و تقريبا ۵۰ در صد مردم باسواد و اندکی از مردم روشنفکر شده باشند و بعید است که هم چون علم دانش و در جامعه فعلا وجود دارد تطبیق و اگرم شعور سیاسی و اجتماعی، فرهنگی و مدتی اندکی بالا باشند که این گونه مسائل حل و کسانی که خود رو به اصطلاح روشنفکر بدونن و بتوانند هم چون برداشت از مليت، قوم، مذهب و زبان داشته باشند و این گونه مسائل رو کسانی که کشور افغانستان در گیری هم چون مسائل مانند مذهب ، قوم زبان رو پایه گذاری کردند و اسم ان را کشوری افغانستان ناميدن و همان زمان تخم نفاق کينه چون مسائل قوم مذهب زبان و برتری قومی رو راه اندازی تخم نفاق رو کاشتند تا الان هم توسط آنها آبیاری و بهرهبرداری میشوند و مردان این سرزمین تابعیت آنها رو دارند و استخدام شرکت آنها هستند هر کی نان داد فرمان داد. اگرم صد سال دیگه بگذارد همان آش و همان کاسه، تاریخ افغانستان ۱۰۳ ساله است صد سال گذشته همینجوری بوده و هستند.
>>> بده ساقی مِیِ باقی که در جَنَّت نخواهی یافت
کنارِ آبِ رُکناباد و گُلگَشتِ مُصَلّا را
خواجه شیراز
نبی جان ساقی، من پشتونم اما در وطن خود افغانستان هیچ وقت خودرا افغان به کسی معرفی نکردم ونمی کنم. هیچ پشتون در افغانستان خودرا افغان معرفی نمی کند صرف میگه من پشتونم. اما خارج ازکشور هر تبع افغانستان خودرا معرفی میکند بنام افغان چون افغانستان به یک جغرافیای با سرحدات مشخص اطلاق میشود نه بنام کدام قوم. مشکل اقوام دیگر در شناخت خود کلمه افغان است. در افغانستان هر قوم هویت خویش دارد وهمه برابر وبرادر اند. در هیچ تذکره دیده نشده که قوم شخص مشخص کسی آگاهانه تغییر داده باشد. هر قوم بنام خود ثبت شده و میشود اما تابعیت همه افغان است .بنآ تابعیت را با قوم قاطی نکنید
چو بشنوی سخنِ اهلِ دل، مگو که خطاست
سخنشناس نهای، جان من! خطا این جاست
خواجه شیراز حافظ
امید از دیار دور
>>> نقشه ترسیم شده چند اشکال اساسی دارد:
۱ - قسمتهاي غربی افغانستان، که شامل ولایات فراه و هرات میگردد، اکثریت مطلق پشتن نشین می باشد، البته بیشتر آن فارسی صحبت می کنند، درین مناطق تاجک کمتر مسکن گزین می باشد !ضمنن مناطق مركزي را هم تاجك نشان قلمداد نموده ايد، در حاليكه أين مناطق شامل بامیان و قسمت هاي شمالي غزنء هزاره نشان مي باشد !
۲ - مناطق شمالشرق، بعضن شمال و مرز را تاجکستان جنوبی یاد کرده اید، یعنی آنرا جز تاجکستان می دانید !
>>> تشویش نکن.افغانستان در سال 2050 همین است که امروز. در 2100 هم همین است که امروز.چرا؟
چون افغانستان در چاهی افتیده که از آن بیرون شده نمی تواند.افغانستان سرمایه لازم برای خروج از این وضعیت را ندارد.
>>> ملت ما هنوز به بلوغ انسانی نرسیده چه رسد به بلوغ سیاسی.
آنچه ما شهروندان کشور مینامیم در حقیقت کوسفندانی هستند که منتظر قربانی شدن یا سلاخی شدن یا انتحاری شدن هستند و چند قوچ و گاومیش نر بر آنها نظارت ک حاکمیت میکنند.