کسانی تجارت شان«مسعودپردازی» است و از این راه صاحب زندگی لوکس و مجلل شدند. آنان مسعود را وسیله ارتزاق و مایه کبر و غرور کاذب برای خود ساختهاند | ||||
تاریخ انتشار: ۲۲:۰۷ ۱۴۰۴/۶/۱۴ | کد خبر: 177909 | منبع: |
پرینت
![]() |
پیروان مسعود از مسعود امام حسین نسازند. امام حسینسازی مسعود به این معنا است که از مسعود با گذشت هر روز چهره فرا انسانیتر بسازیم. این روند به صورت طبیعی ما را ازمسعود دور میکند. چه ما از شأن مسعودی نزول کنیم و چه شأن مسعود را فراتر و فراتر ببریم، هر دو رویکرد مساوی به این است که ما در دورسازی مسعود از خود و یا دورسازی خود از مسعود اهتمام میورزیم. این درست نیست.
پیروان امام حسین همین کار را کردند. هر روز شأن او را بالا بردند. امروز بسیاری از آنان فکر میکنند که هرچه تلاش کنند امام حسین نخواهند شد و در نتیجه امام حسین به درد روزهای عاشورا میخورد که برای از دست دادنش باید نوحهسرایی کنیم. ایستادگی در برابر ظلم و استبداد حاکم به عنوان یک خصلت اساسی امام حسین، دیگر چیزی نیست که پیروان امام حسین در پرورش آن در وجود خود به عنوان یک رویکرد عملی و عمل انسانی فکر کنند. آنان امام حسین را بسیار بالا بردند و از دسترس انسان زمانه خود شان خارج کردند.
ما شاهد یک چنین روندی در نسبت به مسعود و پیروان او نیز هستیم. هر سال در ماه سنبله/شهریور، خیلی مسعود مسعود میگوییم، اکت و ادای مسعود در میاریم، مراسم گرامی داشت برایش برگزار میکنیم، شعر و ترانه میخوانیم، رژه خیابانی راهاندازی میکنیم، لباس مسعودی به تن میکنیم اما اگر کسی از ما بپرسد که واقعن مسعود که بود و چه بود، قادر نیستیم یک صفحه در باره مسعود چیزی بنویسیم که با شخصیت حقیقی و خصایل او نزدیکی داشته باشد.
مسعود برای ما تاجیکان ارزش صرفاً تاریخی و موزیمی ندارد. کسانی که تجارت شان«مسعودپردازی» است و از این راه صاحب زندگی لوکس و مجلل شدند، حساب شان جدا است. آنان راه خود را میروند. آنان گوش شان بدهکار کسی نیست. آنان مسعود را وسیله ارتزاق و مایه کبر و غرور کاذب برای خود ساختهاند. روی حرفم برای نسل جوان و مبارزان و مدافعان راستین سرزمین و هویت تاجیکان است.
نسل امروز و جوانان مبارز و مدافعان تاجیک باید بیش از همه به مسعود شناسی تمرکز کنند. تمرکز به مسعودشناسی به این معنا نیست که ما بازهم غرق کتابها در باره مسعود شویم. ما باید فهم دقیق و فشرده از مسعود داشته باشیم و خود را آماده بسازیم که در این راه حرکت کنیم. مسعود را راهنمای عمل خود برای نجات و دفاع از سرزمین و هویت خود بسازیم.
مسعود اوصاف زیاد دارد که زیاد به جنبههای مختلف آن پرداخته شده است. من اما چند ویژگی بارز و برجسته را در مسعود تشخیص دادهام و مطمینم که اگر نسل امروز ما این ویژهگیها را درست و دقیق درک کنند، ما صاحب مسعودهای زیادی در میان خود خواهیم بود که جای خالی مسعود بزرگ را پر میکنند. پر کردن جای مسعود به این معناست که مردم خود را از حقارت تاریخی، از سردرگمی و پراگندی و ناامیدی نجات دهیم و در مسیر مبارزه برای تعیین سرنوشت خود شان به دست خود شان قرار دهیم.
1- تسلیمناپذیری؛
آنچه مسعود را بیش از همه محبوب دلها ساخته است، روح تسلیم ناپذیر او دربرابر زور و ظلم و ستم و حاکمیت جابرانه دیگران بر او و بر مردمش بود. این خصلت مسعود بسیار برای ما مهم است. ایستادگی امروز مسعودیان در برابر تالبان از همین خصیصه نشأت گرفته است. این خصلت را باید همه در خود پرورش دهند. البته سرکشی و تسلیم ناپذیری به معنای بی بندوباری و بی نظمی و هوچی گری نیست و نباید باشد.
2-تدبیر و برنامهریزی عملی؛
مسعود اهل تدبیر و برنامه بود. تا جایی که من به یاد دارم او همیشه به طرح و برنامه فکر میکرد و اهمیت میداد. بیبرنامگی که در بیست سال دوره جمهوریت در اردوگاه مقاومت گران وجود داشت، یکی از دلایل شکست سیاسی این جریان و در عین حال یکی از نشانه های فاصله گرفتن این جریان از اصل و ریشه مسعودی خودش بود. شما وقتی تسلیم نظم موجود نمی شوید، باید برای نظم مورد نظر خود برنامه ریزی و تدبیر داشته باشید.
3-نظم آفرینی؛
مسعود به نظم خیلی اهمیت میداد. در شرایط بسیار سخت جنگی، همین که نیروهایش از جنگ فارغ می شدند آنان را به صف تعلیمات نظامی میفرساتد و بر پوشیدن لباس منظم نظامی و رعایت نظم و دیسپلین تاکید خاص داشت. او همیشه رزمندگان را آماده کار و پیکار نگاه میداشت و اجازه نمیداد که غفلت و تنبلی تبدیل به بی نظمی شود و صفوف را متلاشی بسازد. این بسیار مهم است. نظم آفرینی برای نسل امروز مقاومتی در دو مرحله حایز اهمیت است. نظم در صفوف و تشکیلات مقاومت و در نظرداشت نظم جدیدی که پسا تالبان باید بر کشور حاکم شود و متضمن رفاه، آزادی، عدالت و امنیت برای همه باشد.
4-تقوای سیاسی؛
من تقوای سیاسی مسعود را در بزرگانی که پس از مسعود روی صحنه آمدند، ندیدم. این دلیل عمده دیگر برای فتور سیاسی و شکستهای پیهم اردوگاه مقاومت بود. تقوای سیاسی نیز ابعاد مختلف شخصیت یک سیاستمدار را در بر میگیرد. در نگاه من تقوای سیاسی در کنار اینکه پرهیز از فساد مالی و چشم نداشتن به مادیات حقیر است، به معنای ریاضت کشی مداوم و تحمل رنج مداوم اندیشیدن برای ساماندهی امور روزمره و رسیدن به اهداف متعالی نیز است. در نگاه من راحت طلبی از هر نوع آن با تقوای سیاسی در تضاد است. همین که شما بعد از فراغت از یک دوره تنگی و عسرت، با خود بگویید که حالا دیگر زمان معیشت و لذت بردن از زندگی رسیده است، به این معناست که تقوای سیاسی ندارید. خیلی از بزرگان در حوزه مقاومت در سال 2001 همین را با خود گفتند و غرق معیشت شدند و تفکر سیاسی سرنوشت ساز را رها کردند. پیامدش را حالا شاهدند. اگر که صاحب عقل و بصیرت باشند.
5- تواضع در برابر مردم؛
مسعود یک گردن فراز متواضع بود. بسیاری از پیروان او اعم از خورد و بزرگ را دیده ام که متواضعان گردن فراز اند. این دو تا به نظر من فرق دارد. گردن فراز متواضع کسی است که در اوج حشمت و جلال و جبروت، با مردم خود با ضعفا و عام مردم مثل یک فرد عادی رفتار میکند و برای همه قابل دسترس است. با درویش درویش است و با دهقان دهقان و با شاعر شاعر و...او فقط در برابر زورگویان و قلدران زمان گردن فرازی میکرد. این خصلت عیاری خراسانیان است که در مسعود تبلور خاص داشت. مدعیان میراث مسعود بسیاریهایش در برابر زورمندان زمان متواضع بودند و در برابر ضعفا و مردم متکبر و گردن فراز. بسیاری از کسانی که از نام و نشان مسعود به سطح یک مدیریت عمومی در دولت ارتقا کردند، برای ملاقات شان باید چندین پاتک را طی میکردی. آنان از مردم فاصله گرفتند و در برابر زورمندان خم شدند که روسیاه شدند.
6- مردم محوری؛
مردم محوری خصلت دیگر پسندیده در مسعود بود. درست است که او در کدام انتخابات نماینده مردم تعیین نشده بود اما همیشه در برنامه و تصمیم و گرفتارش حضور مردم به طرز شایسته محسوس بود. او خود را وقف مردم کرده بود. این خصلت را سیاسیون حوزه مقاومت در بیست سال جمهوریت از یاد بردند. آنان باوجودی که برای گرفتن رای مردم صندوق میگذاشتند تا با رقبا رقابت کنند، اما در گفتار و رفتار و عمل شان مردم حضور نداشت. آنان از رقبای غرب آمده خود مردم فریبی را تقلید میکردند و فکر میکردند که مردم فقط به روزانتخابات به درد میخورد. مسعود اما رمز سیاست را میدانست که مردم است. او همیشه مردممدارانه فکر و عمل میکرد. از نظر علمی و منطقی نیز یک سیاست مدار آگاه و متعهد، مردممداری را به عنوان یک اصل برای خویش در نظر میگیرد. نامردمی پیروان مسعود، باعث ذلت آنان در میان رقبا و افزایش فاصله شان با مردم شد.
7- معنویتگرایی؛
معنویت گرایی نیز در مسعود مشهود بود. او برای متاع مادی نمیجگنید. حتی جنگ در نگاه مسعود، ارزش معنوی داشت. اینجا اضافه کنم که معنویت گرایی الزامن به معنا دینگرایی نیست. متاسفانه در جامعه ما همیشه این گونه فهمیده شده که معنویت گرایی یعنی دین گرایی. دینگرایی بخشی از معنویت گرایی میتواند باشد اما معنای معنویت گرایی وسیع است. مسعود در معنای وسیع آن معنویت گرا بود. از علاقه او به شعر و عرفان که بگیریم تا تواضع و فروتنی او در برابر ضعفا و مردم و تا گردنکشی او در برابر زورمندان داخلی و خارجی همه بخشهایی از معنویت گرایی نهفته در مسعود بود. این معنا را باید دقیق درک کنیم.
8- شجاعت و دلاوری در تصمیم گیری عملی؛
مسعود نه تنها که یک تصمیم گیر خوب و میتوانست به موقع تصمیم بگیرد بلکه شجاعت آن را داشت که پای تصامیم گرفته شده با قطعیت و جدیت بیاستد و مسوولیت و پیامد آن را متقبل شود. این برای رهبران بسیار مهم است. یک رهبر موفق باید شجاعت آن را داشته باشد که تصامیم خود را عملی کند. اگر امروز تصمیم گرفتید و فردا در عمل کردن به آن متزلزل شدید، دیگر نمی توانید مسیر پر پیچ و خم مبارزه و پیکار سیاسی را پیش بروید.
9-خطرپذیری در مسیر تحقق اهداف؛
مسعود برای تحقق اهداف خود همیشه خطر میکرد. مثلا بسیار اتفاق میافتاد که برای اجرای یک نقشه جنگی و عملیاتی تا خط صفری نبرد با دشمن پیش برود و در میان سربازان تفنگ بدست بگیرد و وارد عمل در ملموس ترین شکل آن شود. این یکی از مواردی بود که مسعود را محبوب ساخته بود. وقتی دیگران میدیدند که مسعود خودش برای هدفی که تعیین کرده آماده هر نوع خطرپذیری است، همراهان و یاران و همسنگران به آن هدف باور پیدا میکردند و برای تحققش جان فشانی میکردند.
10-برقراری روابط سالم و معنادار با جهتهای مختلف؛
مسعود توانایی برقراری ارتباط سالم و سازنده با همه طرف ها را داشت. او حتی از نظر دشمنان برای برقراری ارتباط شخص معتمدی به نظر میرسید. این بسیار مهم است. در مسیر جنگ و سیاست گاهی اتفاق می افتد که شما تفنگ را کنار بگذارید و با طرف وارد ارتباط شوید. باید شجاعت و اعتماد لازم به این کار وجود داشته باشد. ترس و جبن و مصلحت اندیشیهای فیلسوفانه در مسیر برقراری ارتباطات سالم مردمی و نهادی بسیار زیانبار است. مسعود توانسته بود که همیشه مسیر ارتباط با همه را باز نگهدارد.
نورالله ولیزاده
>>> با سپاس فراوان،
مضمون بسیار جالب و در عین حال روشنگر است، زیرا واقعیتها را در مورد طرفداران آمر صاحب شهید بهخوبی بازتاب داده است. البته اگر برای هر یک از صفات ذکر شده نمونههای عینی از کردار و سلوک آن مرحوم نیز ارائه میشد، متن غنای بیشتری مییافت.
بهعنوان مثال، دوستی صمیمانهی ایشان با آقای مسعود خلیلی میتواند بازتابی از علاقهی ژرف وی به شعر و ادبیات دری دانسته شود. در سایر موارد نیز میتوان نمونهها و یا مثالهای ارزشمندتری از رفتار و خصوصیات ایشان به میان آورد که تصویر کاملتر و ملموستری از شخصیت او ارائه نماید.
با حرمت و درود،
دوکتور زمری داؤد
>>> هرکسی که به درد افغانستان میخورد پاکستان ترور کرد حالا خودش مانده و مشتی ....که از کنترلش خارج شدند
مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است