در ایران مهاجرستیزی به صورت نهادینه شده است
 
تاریخ انتشار:   ۱۱:۳۸    ۱۴۰۴/۴/۱۲ کد خبر: 177527 منبع: پرینت

صورت منطقی مواجهه با مساله/دربارۀ ساماندهی مهاجران در ایران؛
هر مشکلی باید در قالب منطقی و انسانی خود مطرح و با پاسخ منطقی و انسانی به آن حل و فصل شود. مسئلۀ مهاجران افغان در ایران نیاز به سامان‌پذیری و کنترل قانونی دارد، اما این نیاز به هیچ عنوانی نباید دستاویز اظهارنظرهای نامنصفانه و رفتارهای ناعادلانه نسبت به احدی از آنان شود.

احمد زیدآبادی در یادداشتی در روزنامه ایرانی هم میهن نوشت:
راه رسیدن به دفتر روزنامۀ هم‌میهن از سربالایی خیابان پاکستان در منطقۀ عباس‌آباد می‌گذرد. در ابتدای خیابان، سفارت افغانستان واقع است. سفارتی که ظاهراً توسط نمایندگان «امارت اسلامی» طالبان اداره می‌شود. در روزهای کاری هفته، صدها مهاجر و پناهندۀ افغان از زن و مرد و کوچک و بزرگ، برای دریافت خدمات کنسولی در پیاده‌رو و کوچه‌های اطراف خیابان ازدحام می‌کنند. روند رسیدگی به امورشان ظاهراً بسیار کُند است اما من تاکنون کمترین بی‌تابی و یا نزاعی بر سر نوبت‌گیری در بین آنها ندیده‌ام.

این روزها از آسمان تهران آتش می‌بارد. در این گرمای کشنده، سالخوردگان و کودکانی که در جای جای خیابان با پهن کردن پارچه‌ای بیتوته کرده‌اند، دل سنگ را می‌سوزاند. ما ایرانی‌ها خود از مشکلات بسیاری رنج می‌بریم اما مشاهدۀ وضع مهاجرانی که غم و اندوه از پهنای صورت‌شان می‌بارد، دل هر رهگذر باوجدانی را کباب می‌کند. به راستی این مردم زحمتکش و رنجدیده به تقاص گناه چه کسی، این‌طور آواره و در به در و بی‌پناه شده‌اند که نه در غربت دل‌شان شاد است و نه جایی در وطن خود دارند؟

کشور افغانستان از دهۀ 1350 زمین بازی انواع و اقسام گروه‌های اسلامگرا و چپ ستیزه‌جو و افراطی شد و بعد بلافاصله به محیطی برای رقابت و تصفیه‌حساب دو قدرت جهانی و هم‌پیمانان منطقه‌ای آن درآمد. قصه‌اش تلخ و دراز است. بعد از کشمکش‌ها و خونریزی‌ها و دخالت‌های خارجی بسیار، نهایتاً همه این کشور جنگ‌زده را به حال خود رها کردند و در پرتو آن، گروهی بر افغانستان حاکم شدند که تعصبات قبیله‌ای و خشک‌اندیشانۀ خود را به نام اسلام و فقه حنفی بر مردم آن سرزمین تحمیل کرده‌اند.

نتیجۀ این تحمیل‌گری از یک سو، انزوای بین‌المللی افغانستان و از سوی دیگر، فرار مردمش برای رهایی از احجاف روزانه و به دست آوردن لقمه‌ای نان را در پی داشته است. به محض سلطۀ دوبارۀ طالبان بر افغانستان، بسیاری از مردم این کشور راه مهاجرت در پیش گرفتند و بخصوص شمار زیادی از آنان بدون هرگونه کنترل قانونی و برنامه‌ریزی مرسوم، دسته دسته به ایران و پاکستان، دو کشور همجوار خود سرازیر شدند. شمار جمعیت مهاجر یا پناهنده در هر کشوری وقتی از حد منطقی خود بگذرد، بدون شک آسیب‌هایی به دنبال دارد و بخصوص اسباب نارضایتی بخشی از جمعیت بومی آن کشور می‌شود. این موضوع اکنون در مورد مهاجران افغان در کشور ما مصداق پیدا کرده است.

مهاجران افغان در ایران اغلب به کارهای سخت و زیان‌آور مشغولند اما درآمد آنان بر مبنای نرخ دلار بسیار پایین است. بسیاری از نوجوانان افغان که در بنگاه‌های کوچک و خرد مثل سوپرمارکت‌ها و اغذیه‌فروشی‌ها و رستوران‌ها به کار گرفته می‌شوند، درآمد ماهیانه‌شان نزدیک به صد دلار است! این نوجوانان که به دلیل وجدان کار و سخت‌کوشی‌شان، بیش از جمعیت بومی مورد اقبال صاحبان بنگاه‌ها قرار می‌گیرند، برای پس‌انداز درآمد ماهیانۀ خود، تغذیه‌ای ضعیف دارند و قوت غالب‌شان نان است.

نان در ایران کالایی سوبسیدی است و در بسیاری از نقاط ایران، مهاجران افغان هم مشتری اول آن هستند. گرفتن ده‌ها قرص نان در صف طولانی نانوایی توسط یک مهاجر افغان، گاه صدای مردم محلی و بومی را در می‌آورد. این پدیده یکی از وجوهِ آسیب‌زای تراکم مهاجر است اما برخی اهل نظر هم گاه به صورتی تحریک‌آمیز صدای اعتراض خود را بلند می‌کنند که چرا مهاجران افغان باید از کالاهای سوبسیدی استفاده کنند؟

معترضان ظاهراً به این موضوع توجه ندارند که اگر قرار است مهاجران از کالاهای سوبسیدی استفاده نکنند در آن صورت باید دستمزد آنها نیز به صورت آزاد پرداخت شود! آیا دستمزد ماهیانۀ صد دلاری واقعاً نسبتی منصفانه با دستمزد در سطح جهان دارد؟ قاعدتاً نمی‌توان بروز پاره‌ای مشکلات فرهنگی و بخصوص وقوع جنحه در محیط‌های متراکم از جمعیت مهاجر را انکار کرد یا نادیده گرفت. این آسیب اما مختص مهاجرانِ یک کشور خاص در یک کشور خاص نیست. پدیده‌ای جهانی است که در اغلب کشورها نزد بخشی از جمعیت بومی واکنش‌برانگیز می‌شود.

این واکنش‌ها می‌تواند از دو منظر آسیب‌شناسانه و یا مهاجرستیزی شوونیستی صورت گیرد. ماجرا بستگی به سطح فرهنگ و اقتصاد و قدرت مدارای مردم کشور میزبان دارد. مهاجرستیزی در بین راستگرایان افراطی در اروپا و آمریکا امری معمول است و «دشمن‌سازی» از آنها نوعی نیاز ایدئولوژیک برای انحراف افکارعمومی از ریشۀ مشکلات واقعی به شمار می‌رود، اما در همان کشورها نهادهای انسان‌دوستانۀ فراوانی از موضع آسیب‌شناسی با این مشکلات برخورد می‌کنند.

در ایران مهاجرستیزی به صورت نهادینه شده هرگز رسم نبوده است. بسیاری از صاحبان بنگاه‌هایی که مهاجران افغان را به خدمت می‌گیرند، در حُسن رفتار و رعایت حال آنان کم نمی‌گذارند. بسیاری از نهادهای مدنی خیریه هم در کمک به زنان و کودکان و خانواده‌های آنان از هیچ تلاشی دریغ نمی‌کنند. با این حال، امکانات کشور روز بروز تحلیل رفته و برخی افراد عمدتاً از سر ناآگاهی «دشمن‌سازی» از مهاجران و تحریک علیه آنان را که از هر دو بُعد انسان‌دوستانه و امنیت ملی مردود و خطرآفرین است، دامن می‌زنند.

در این میان اما آنچه موضوع مهاجران افغان را در کشور ما به موضوعی حساس تبدیل کرده است، علاوه بر شمار بی‌رویه و خارج از کنترل قانونی برخی از آنها، نوع برخورد برخی جناح‌های سیاسی و تعدادی از امامان جمعه با این موضوع بوده است. بحث «امت اسلامی» و «ملت ایران» همچنان در کشور ما داغ است. متأسفانه عده‌ای از افراد صاحب‌نفوذ بخصوص امام جمعۀ مشهد، بحث پذیرش مهاجران افغان را از جایگاه طبیعی آن خارج کردند و با وسط کشیدن بحث‌های کاملاً انحرافی، بسیاری از اتباع ایرانی را نسبت به انگیزه‌های باز کردن مرزهای کشور به روی مهاجران افغان نگران ساختند.

در حقیقت بخشی از حساسیت موجود در بین شماری از ایرانیان نسبت به اتباع مهاجر افغان، به همین نگاه انترناسیونالیستی مذهبی این عده در مواجهه با ورود اتباع مسلمان دیگر کشورها به کشورمان مربوط می‌شود. در واقع مهاجران افغان که اغلب آنان اصلاً در این وادی سیر نمی‌کنند و تنها به قصد کسب درآمدی برای فرستادن لقمه نانی به خانواده‌های محروم خود و یا خلاصی از زور و ظلم امارت اسلامی طالبان راهی ایران شده‌اند، قربانی این طرز فکرِ مطرود و منفی شدند.

در هر صورت، هر مشکلی باید در قالب منطقی و انسانی خود مطرح و با پاسخ منطقی و انسانی به آن حل و فصل شود. مسالۀ مهاجران افغان در ایران نیاز به سامان‌پذیری و کنترل قانونی دارد، اما این نیاز به هیچ عنوانی نباید دستاویز اظهارنظرهای نامنصفانه و رفتارهای ناعادلانه نسبت به احدی از آنان شود. بحث‌هایی مثل ارتکاب جرم و یا «جاسوسی» توسط قلیلی از مهاجران در جایگاه منطقی خود قابل پیگیری قانونی و پیشگیری است، اما بهانه کردن آن برای مهاجرستیزی و یا «دشمن‌سازی» از مردمی بی‌پناه و درگیر رنج و محنت بی‌پایان، با خوی و اخلاق اصیل ایرانی در تضاد و تعارض است. مبادا هر یک از ما در احساس ناامنی و رنجی که از برخورد ناصواب، در سیمای یک سالخورده و یا نوجوان و کودک افغان ظاهر می‌شود، با زخم زبان یا هر نوع تحریک کلامی و رفتاری سهمی داشته باشیم که خدا را به خشم می‌آورد. مولا علی گفته است: «إرحَمْ تُرحَمْ!» (رحم کن تا بر تو رحم شود.)

کد (8)


این خبر را به اشتراک بگذارید
تگ ها:
مهاجر ستیزی
ایران
نظرات بینندگان:

>>>   در باب اخراج مهاجران افغانستانی

مردم ایران نه در ورود مهاجران افغانستانی نقشی داشته‌اند، و نه در اخراج آنها. مانند سایر مسائل، در این مورد نیز نظر، سیاست یا میزان همّت حکومت منشأ اثر بوده است. اینکه امروز می‌بینیم چند صد هزار نفر در عرض چند روز و هفته اخراج می‌شوند، یعنی امروز «همّت» بلندی برای اخراج مهاجران غیرقانونی پیدا شده است. دلیل آن هم کاملاً روشن است: نگاه به مهاجران افغانستانی امنیتی شده است ــ البته این فقره را معترضان چند سالی بود که می‌گفتند و گوش شنوایی وجود نداشت.

اینکه در این میان گروهی نشسته‌اند و طبق معمول دربارۀ مسائلی که مردم نقشی در آن ندارند، دائم به مردم حمله می‌کنند، نشانۀ نوعی آفت روشنفکری و خودبرتربینی است که می‌خواهد برای نشان دادن متمایز بودن خود از دیگران جامعه را به خاطر مسائلی که نقشی در آن نداشته، شماتت کند. تظاهر به انسان‌دوستیِ فراملی همیشه خودپردازی برای خرید اعتبار روشنفکری بوده. اما بخواهیم یا نخواهیم مشکلات شهروندان همیشه در چارچوبی «ملی» شکل می‌گیرد. در مسائل شهروندی، گریختن به انساندوستی جهان‌وطنانه چیزی جز پاک کردن صورت مسئله و آرمانشهرگرایی توخالی در بر ندارد. ضمن اینکه در این مورد جفا در حق بخشی از خود مهاجران هم هست. مهاجران جماعتی یکدست نیستند و با هم تضاد منافع دارند.

اما چند مسئلۀ روشن وجود دارد که ما بارها گفته‌ایم و شگفتا که با همۀ روشنی، برخی نمی‌خواهند آن را درک کنند:

در ایران سنتی تحت عنوان «افغان‌ستیزی» هیچ‌گاه ظهور و بروز فاحشی نداشته. مهاجران افغانستانی که عموماً هم قشر کارگر و زحمتکش بودند، در ایران کار و زندگی می‌کردند. بخشی از این افغان‌های مهاجر به مرور زمان در ایران ازدواج کردند، بچه‌دار شدند و فرزندانشان در ایران بزرگ شد.

اگر دربارۀ این افغانستانی‌تبارهای عزیز و محترم، در فرایند اعطای تابعیت سختگیری و جفایی وجود داشته، بسیار باعث تأسف است. کسی که در ایران به دنیا آمده و بزرگ شده، حق تابعیت دارد. اما اگر این قوانین مشکلی دارد، باز نشانۀ «افغان‌ستیزی اجتماعی» نیست؛ مگر سایر قوانین جمهوری اسلامی مورد تأیید همۀ مردم ایران است؟ این مردم بابت داشتن ویدئو، گیرندۀ ماهواره مجازات شده‌اند! بابت یک قانون چند دهه جنگیده‌اند و به جایی نرسیده‌اند! حالا چطور کسی می‌خواهد این قوانین را پای مردم بنویسد؟

مسئلۀ اعتراضات به مهاجران افغانستانی از تابستان 1400 شروع شد که سیل مهاجرت آغاز شد. آمار مهاجرت در این چند سال را با ارقام جهانی مقایسه کنید. رقم مهاجرت ده تا بیست برابر کشورهای مهاجرپذیر است! این مهاجرت نیست، «هجوم» است و حتی اگر بین دو استان رخ دهد، اعتراضاتی برمی‌انگیزد و ربطی به «افغان‌ستیزی» یا «نژادپرستی» ندارد.

یک مهاجر به هر کشور اروپایی برود، باید چند سال رنج کمپ و پذیرش را پشت سر بگذارد؛ ابتدا با او مانند مجرم و اسیر رفتار می‌شود، اما کسی متهم به نژادپرستی نمی‌شود. جدای از «سیل» مهاجرت، مهاجر «غیرقانونی» یعنی ورود سپاهی از سایه‌ها که هیچ نام و نشانی ندارند! این یک خطر و ایراد مضاعف است.

متأسفانه گروهی با استفادۀ نابخردانه از تعبیر «نژادپرستی» اجازۀ طرح این مسائل اجتماعی را گرفتند. تا پیش از 1400 توازنی اجتماعی میان مهاجران افغانستانی و جامعۀ ایران وجود داشت. همزیستی مسالمت‌آمیزی وجود داشت و دلیلی برای ستیز وجود نداشت. اما وقتی توازن بر هم خورد، زمینه برای پیدایش ستیزهای اجتماعی ایجاد شد. چیزی که برچسب‌زنندگان نمی‌فهمیدند این بود که اتفاقاً برای «جلوگیری از پیدایش افغان‌ستیزی» و همچنین برای محافظت از مهاجران قدیمی باید جلوی ورود سیل‌آسا را گرفت.

در نهایت بابت همۀ این مسائل حکومت مقصر است. مگر شهروند ایرانی راحت به دیگر کشورها مهاجرت می‌کند که دیگران راحت بیایند؟ اگر هم مهاجران افغانستانی گرامی ادعا می‌کنند در ایران به صلابه کشیده می‌شوند، پس دلیل این مهاجرت سیل‌آسا چیست؟ چه کسی را دیده‌اید که برای رفتن به جهنم شبانه به کوه بزند یا در صندوق عقب پنهان شود؟

در نهایت به برادران و خواهران افغانستانی پیشنهاد می‌کنم بمانند و به حد توانشان برای اصلاح امور کشورشان تلاش کنند؛ شما نکنید، بچه‌‎هایتان باید بکنند، بچه‌هایتان نکنند، نوه‌هایتان باید بکنند. از این رنج گریزی نیست، چنان‌که ما گریزی نداشتیم. دوم اینکه از آنها می‌خواهم انصاف پیشه کنند و بگویند اگر ناگهان دو میلیون ایرانی بریزند در کابل چه خواهند کرد؟ بیست سال گفتید آمریکا ثروت افغانستان را می‌دزدد و در شعار ضد غرب با طالبان هصدا شدید! حالا شما ماندید و کسانی که نمایش تصویر جنبده را حرام می‌دانند.

آروزی قلبی من این است که افغانستان از دست بنیادگرایی رها شود. مهاجران قانونی افغان هم قدمشان بر چشم ما ــ ما ایرانیانی که چند دهه است از زمین و زمان سیلی می‌خوریم، اما افغان‌ستیز نشدیم.

مهدی تدینی | گاراژ

ایمیل:
لطفا فارسی تایپ کنید. نوشتن آدرس ایمیل الزامی نیست
میتوانید نام و محل سکونت را همراه نظرتان برای چاپ ارسال نمایید
از نشر نظرات نفاق افکنی و توهین آمیز معذوریم
مطالب خود را برای نشر به ایمیل afghanpaper@gmail.com ارسال فرمایید.
پربیننده ترین اخبار 48 ساعت گذشته
کليه حقوق محفوظ ميباشد.
نقل مطالب با ذکر منبع (شبکه اطلاع رسانی افغانستان) بلامانع است