تاریخ انتشار: ۱۵:۵۸ ۱۳۹۹/۳/۱۹ | کد خبر: 163730 | منبع: | پرینت |
جعل و تقلب در تاریخ افغانستان، یک امر عادی و ساده شده است. از جعلیات حبیبی و کاکر اگر بگذریم، که پته خزانه سند اثبات روشن و آشکار آن است، غبار و کهزاد نیز کمتر جعل و سند سازی تاریخی انجام نداده اند. مثلا غبار، یکی از اسامی قدیم افغانستان را آریانا میداند و در این ارتباط یک رساله هم تالیف کرده است. اما امروز همه میدانیم، که در هیچ زمانی هیچ کجا و قسمتی از خاک افغانستان آریانا نام نداشته است.
کتاب های تاریخی تاریخ نویسان افغانستان، همه کمابیش جعلی است و تاریخ سازی بخشی اصلی اهداف تحقیقاتی این جمع و جماعت بوده و است. کتاب های تاریخی که حالا نوشته می شود، نیز پاک و مبرا از شائبه های جعل و تقلب نیست. کتاب های آموزشی بخش تاریخ وزارت معارف، حتی اگر در این وزارت حرفه ای هم تالیف شوند بازهم جعل و تقلب در این کتاب ها باید زیاد باشد زیرا منابع نویسندگان این کتاب های آموزشی همان کتاب های تاریخی جعلی است که حبیبی، کاکر، غبار، کهزاد و غیره ساخته اند و بافته اند.
کتاب های بخش اجتماعیات (نصاب تعلیمی) افغانستان، بی استثنا یا جعلی است و یا آن قدر غیر حرفه ای نوشته شده است که دانش آموز هیچ معلومات درست و سازنده از آن نخواهد آموخت.
کتاب های دری مکاتب افغانستان، در هر صفحه کم از پنج تا ده اشتباه دستوری و املایی ندارد و طرح و دیزاین و زیبایی البته هیچ ندارد و مثل این می ماند که اوراق را باهم سنجاق کرده باشد.
تاریخ جعلی، فرهنگ جعلی، ذهن جعلی و انسان جعلی می سازد و می آفریند، و در کشور ما که تاریخش جعلی است فرهنگ و آدم هایش نیز باید جعلی باشند و جعلی فکر کنند و تقلبی عمل نمایند. کاش قضیه به حذف نام مدال آور جوان افغانستان روح الله نیکپاه، از کتاب درسی بخش فرهنگ وزارت آموزش افغانستان ختم می شد، که در این صورت کار ساده تر و آسان تر بود. مشکل این است که ما با تاریخ جعلی ذهن و زبان و فرهنگ سراسر جعلی مواجه هستیم، و هیچ کجای ما محفوظ و مصون از جعل و تقلب و به دنبال آن خالی از کین و نفرت نیست. وقتی در دریای از جعل و تقلب و تعصب شناوریم، چگونه می توانیم از جعل سازی و تقلب های بیشتر پرهیز کنیم و تسلیم واقعیت و حقیقت شویم؟
برای من جعل در افغانستان اصل و واقعیت نا اصیل است، و از این روی وقتی سخن از جعل و تردستی و تقلب می شنوم هیچ تعجب نمی کنم و البته تاسف هم نمی خورم.
باید جعل را از بنیاد بر اندازیم، و تاریخ مان را از نو بنویسیم تا هر روز گریبان ما در دست کلاه برداران تاریخ و فرهنگ نباشد.
صفرمحمد مظفری
>>> آقاي مظفري، جان شيرين است. خودت هم اگر زير ساطور هاشم جلاد، داود و نعيم زندگي ميكردي، باز اينطور بربر نميخواندي. كهزاد مسكين بايد طوري تاريخ را نوشته ميكرد كه نعيم ميخواست. حبيبي و بينوا از طرف نعيم وزير معارف وقت موظف شدند تا براي لسان پشتو تاريخ پيداكنند. يكي شان شعر و ديگري هم نثر مينوشت و برايش قدّامت ميدادند. نتيجه كار شان پته خزانه بود. در بيست سال اخير اتمر و فاروق وردگ كتابهاي غير معياري و بي كيفيت را براي نصاب تعليمي چاپ كردند و پولش را به جيب زدند. مكتب هاي خيالي و معلمين خيالي يك بحث عليحده است. صد ها مليون دالر اختلاص شد، كسي پرسان هم نكرد چون آب از بالا گل آلود است. هردو ريسهاي جمهور به تقلب و خيانت با لأي گرده هاي مردم سوار شدند و خود، فاميل و اطرافيان شان تا توانستند دزدي كردند. پرسشگر كيست؟ مردم در خواب است و انتظار مرگ تدريجي.
مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است