موضعگیری جنجالبرانگیز دکتر نیازی دربارۀ ماجرای محاکمۀ صحرایی فرخنده و نیز مخالفت او با قانون منع خشونت علیه زنان و همچنین مخالفت اخیرش با بستن مساجد به خاطر جلوگیری از شیوع کرونا... | ||||
تاریخ انتشار: ۱۱:۰۲ ۱۳۹۹/۳/۱۷ | کد خبر: 163684 | منبع: | پرینت |
ترور دکتر ایاز نیازی، از خطیبان نامدار نمازهای جمعۀ کابل، که به روز سه شنبه، 13 جوزای 1399 خورشیدی، صورت گرفت واکنشهای گستردهای را در پی داشت و بیشتر از پیش توجه افکار عمومی افغانستان را به کارنامه و دیدگاههای آقای نیازی جلب کرد.
مرگ خونین نیازی موجی از احساسات مثبت هوادارانش را برشوراند و موجب شد که به او القابی همچون «امام شهید»، «عالم بیبدیل» و «شیخالاسلام» بدهند و او را با اقطاب علمی جهان اسلام مقایسه و اینطور القا کنند که رفتن او ضایعهای جبرانناپذیر برای جامعۀ علمی و مذهبی افغانستان است.
پرسش این است که آیا واقعاً دکتر ایاز نیازی عالم دینی بیهمتا و از جایگاه رفیع علمی برخوردار بود؟
خطیبی که رعایت حال عوام میکرد؛
با آنکه ایاز نیازی استاد الهیات دانشگاه کابل نیز بود، اما عمدۀ شهرتش را از جهت اشتغالش به خطابت در مسجدی در محلۀ وزیرمحمد اکبرخان، از مناطق مرفهنشین شهر کابل، به دست آورده بود. اکثریت مخاطبانش را شهریهای مذهبی تشکیل میدادند. نیازی به قدر کافی از مهارت سخنوری بهرهمند بود و به همین جهت میتوانست مقتدیانش را به آسانی تحت تأثیر قرار دهد؛ مقتدیانی که از دانش دینی یا دنیوی وسیعی برخودار نبودند و معمولاً سخنان امامشان را به تمام و کمال میپذیرفتند. وجود چنین طیفی از مخاطبان باعث شده بود که ایاز نیازی تلاش زیادی برای ارتقای کیفیت خطبههایش به خرج ندهد و سطح خطابه هایش را پایین نگه دارد. البته ارتقای کیفیت سخنرانیهایی که قرار است هر هفته ایراد شود کاری دشوار و نیازمند انگیزهای نیرومند است که چنین انگیزهای در نزد او-حالا به هر دلیلی- وجود نداشت. ایاز نیازی مثل تقریباً همۀ ملاامامان مساجد افغانستان، به دیالوگ علاقهای نشان نمیداد و همیشه میکوشید از موضع برتر با مخاطبان خود سخن بزند و آنها را با استناد به آیات و روایات و اقوال ائمه تسلیم سخنان خود بسازد.
بعضیها در مقام دفاع از رویکرد عوامگرایانۀ خطیبان مساجد میگویند، از آنجایی که افراد جامعۀ ما از سطح بلند سواد و آموزش برخوردار نیستند، باید خطیبان سطح فهم و درک مردم را درنظر بگیرند و آنها را به اندازۀ فهمشان از دین بگویند و مظروف دین را در ظرف تنگ هاضمۀ فکری آنها جای دهند. اینها به این سفارش دینی هم استناد میکنند که:«کلموا الناس علی قدر عقولهم.»
در پاسخ به این افراد میتوان گفت، اگر قرار باشد برداشتهای ناقص و عقبگرایانۀ خود را از متون دینی به بهانۀ رعایت حال عوام به خورد مردم بدهیم به مرور زمان چیزی از دین باقی نمیماند. اصلاً در چنین اوضاع و احوالی ادعای ابلاغ دین چه معنا خواهد داشت؟ پیامبران الهی سنتشکن و پیشرو بودهاند نه سنتپرست و دنبالهرو تودهها. آنان پیامآوران تغییر و دگردیسی بودهاند نه مروِّج گذشتهگرایی و عوامزدگی.
سخنگوی دین خدا؛
یکی از موضوعاتی که به صورت پررنگ در خطابههای نیازی نمود پیدا میکند تأکیدش بر این نکته است که او که در این جایگاه نشسته «سخن حق» را بر زبان میآورد و پیامهای خدا و رسول او را به مردم میرساند و تمایلات و هوسهای شخصیاش را در ابلاغ دین دخالت نمیدهد. این هم از شگردهایی است که متصدیان اموردینی برای اقناع مخاطبان به کار میگیرند، خاصه آنکه معمولاً خطابههایشان را مزین به آیات قرآنی و احادیث نبوی و دیدگاههای سَلَف صالح میکنند و طبعاً مخاطب عام را یارای مقابله با سرچشمههای نخستین دین نیست. حال آنکه واقعیت آن است که هر مبلّغ دین تنها برداشتهایش را از متون دینی بیان میکند؛ برداشتهایی که بشری و نامقدس است و ممکن است گاهی برخاسته از تفسیر به رأی و آلوده به مرض و غرض باشد.
کلیگوییهای بیمحتوا؛
دکتر ایاز نیازی از نظر فکری در سطح جهانی به اخوانالمسلمین و در سطح محلی به جمعیت اسلامی افغانستان نزدیک بود. از اینرو، آموزههای اسلام سیاسی در خطابهها و سخنرانیهایش گاهی مجال بروز مییافت. مثلاً بارها بر این نکته پای میفشرد که،«اسلام حلّال همۀ مشکلات جامعههای اسلامی است. اگر اقتصاد ما اسلامی باشد، اگر سیاست ما اسلامی باشد، اگر نظام آموزشی ما اسلامی باشد، بساط همۀ این بیسامانیهای موجود برچیده خواهد شد. (نقل به مضمون)» نیازی از آنجایی که آدمی منبری بود و اهل تن دادن به پرسش و پاسخ نبود به همین کلیگویی اکتفا میکرد و به جزییات وارد نمیشد و از باب مثال، نمیگفت که مقصودش از اقتصاد یا سیاست اسلامی دقیقاً چیست و چه تعریفی از این مقولات در ذهن دارد؟ اصلاً آن مرحوم به اقتضای منبری بودن در پی پاسخ به پرسشهای احتمالی مخاطبان نبود بلکه مخاطبان را دست کم میگرفت و میخواست سخن خود را بزند و برود.
حرف زدن برای مخاطبانی آشنا؛
از آن جهت که خطیبان مساجد (و نیازی هم در این زمره شامل است) بیشتر با دینباوران عوام سروکار دارند، با مخالفان و شکاکان نمیتوانند وارد گفتگو شوند و ویژگیهای فکری و روانی آنها را درک کنند. از همینرو، گاهی حرفهایی میزنند که ممکن است مخاطبان موافق و عوام را پسند افتد، اما مخاطبان پرسشگر و کنجکاو را منزجر و به عکسالعمل منفی وادار میکند. به ویژه در روزگاری که تکنولوژی مدرن حرفی را که در گوشهای از جهان زده میشود به سرعت به همۀ دنیا پخش میکند. موضعگیری جنجالبرانگیز دکتر نیازی دربارۀ ماجرای محاکمۀ صحرایی فرخنده و نیز مخالفت او با قانون منع خشونت علیه زنان و همچنین مخالفت اخیرش با بستن مساجد به خاطر جلوگیری از شیوع کرونا را میتوان در این راستا بررسی کرد.
فقدان آثار مکتوب؛
ایاز نیازی دکترایش را از دانشگاه الازهر مصر، یکی از مراکز مهم علمی در جهان اسلام، به دست آورده بود و پس از اینکه به کشور برگشته بود در دانشگاه کابل سرگرم تدریس شده بود. با اینهمه، تا هنوز آثار مکتوبی از او به جا نمانده که در دسترس عموم قرار داشته باشد و برای ناظران این فرصت را بدهد که در مورد جایگاه علمی وی به صورت دقیق و مستند و منسجم قضاوت کنند. بیشتر ملاهای افغانستان تا هنوز هم در چارچوب فرهنگ شفاهی زندگی میکنند و به نوشتن و مکتوب کردن علاقهای نشان نمیدهند. دانشمندان علوم ارتباطات میگویند، گفتار و نوشتار دو وسیلۀ ارتباطی هستند که از دو شیوۀ اندیشیدن منشأ میگیرند. در فرهنگ گفتاری خبری از دستنوشت و کتاب نیست بلکه معرفت و دانش دهان به دهان از استاد به شاگرد انتقال مییابد. استاد برای اینکه سخنش را جذاب و نظر مخاطب را جلب کند خودآگاه یا ناخودآگاه سخنانش را با چاشنی مبالغه و هیجان و احساسات و نوادر و غرائب درهم میآمیزد. در گفتار بیشتر تمرکز بر تحریک عواطف و احساسات صورت میگیرد. سخنرانیهای ایاز نیازی نیز کمابیش دارای این شاخصها بود.
نتیجهگیری؛
مرحوم ایاز نیازی از جمله نامبردارترین عالمان دین در افغانستان بود و پیروان پرشماری داشت. عمدۀ موفقیت نیازی در این راستا مدیون زبانآوری و نرمخویی و ادب و تواضع و مردمآمیزیاش بود. با این حال، مرتبۀ علمیاش به هیچ وجه متناسب با شهرتش نبود. او هرچند بیمیل نبود-مثل هر عالم دین دیگر- که به مرجعیت دینی قابل اتکا بدل شود، اما تنها عاملی که او را در این راه کمک میکرد اقبال عوام بود. در کنار آن، باید کارنامۀ قابل دفاع علمی عرضه میکرد که تا زمانی که چشم از این جهان بست در این زمینه توفیق چندانی حاصل نکرده بود.
مهران موحد
>>> Abdulhakim Hakime
درود سلام خدمت شما
باید یا آور شوم که شما شناخت کامل از دکتور نیازی نداشتید زیرا حرف های شما در روشنایی حرف های شنیده شده از دیگران و یا از ادامه خطبه های روز های جمع جناب استاد ایاز نیازی است، (پس با این نمی شود که قضاوت کرد) با توجه به اصل شرعی که همانا فضای مجلس و محفل را در نظر گرفتن است حرف اول شما که ایشان را عوام گرا تلقی نمودید رد می شود، دیگر اینکه از قضیه فرخنده یا آور شدید دکتور ایاز باتوجه به سخنان ابتدا ایکه از دیگران شنید و موقف آنی در قبال قتل فرخنده گرفت، زمانی که واقعیت برایش معلوم شد از این موقف برگشت و با اشتراک در نماز جنازه و رفتن به آرام گاه وی و اتحاف دعا بروی فرخنده شهید و اظهار تسلیت به خانواده وی حرف خود را جبران کرد، بحث دیگر اینکه دکتور ایاز نیازی به عنوان فقیه معاصر و شخص اعتدال گرا در تعدادی از کنفرانس های که در داخل و خارج از کشور دائر شده به عنوان نماینده و عضوی اتحادیه علما اشتراک نمودند می شود که شما جایگاه علمی، فقیه بودن و مسلط بودن ایشان را در بین دیگر همقطارانش جستجو کرد، و موقف وی در قبال سیاست و اقتصاد و موارد از این قبیل نمی شود از لبلای سخنان وی از مجرای محراب فهمید باید برای درک این واقعیت شما سر بزنید به رساله ایکه در اقتصاد اسلامی در روشنایی شریعت نبشته کرده بود و دیگر آثار اش، و موقف وی را در قبال قانون منع خشونت علیه زنان یاد آور شدید، باید در این زمینه گفت که ماده سه قانون اساسی افغانستان اشاره دارند که هیچ قانون نمی تواند در مخالفت با احکام شریعت اسلام ......... وضع شود، می شود یک بار به قانون منع .... سر بزنید و موضوع را از آن جا شروع کنید، بحث دیگری که از مخالفت وی با بسته کردن دروازه های مساجد در بحران وبا کرونا یا آور شدید، باید گفت موقف دکتور باتوجه به حفظ رعایت نکات بهداشتی، حفظ نظافت و مراقبت از خود و اجرای عبادات شرعی، و رعایت اصل اختیار و اراده بود، نه اینکه دور از هرچیز، آنچه شما گفتید دیگران را به مرگ فرا می خواند، در آخر باید گفت که عقلانیت سیاسی و علمی بودن وی را در روشنی تالیفات وی و اخذ رتبه پوهندوی وی می توان بدست آورد
>>> Mutalib Mohammadi
از چند سال بدینسو گاه و ناگاه به نوشته های شما در صفحات مجازی ویا هم حضوری در بعضی مجالس سر خوردم ولی همواره از شما انتقاد شنیدم و خواندم تا یک طرح خوب.
یا این همه مردم جاهل اند و نمی فهمند ویا سواد شما نم دارد؟
آخر ندانستم خط فکری شما چیست؟
>>> نورالله ابراهیمی پوهندوی شدن به چه معنی که میگوید کدام نبشتهی نداشت ضمنن از کجا دانستید که با اطمئنان کامل میگوید بامخالفان وشکاکان نمی توانست گفتگو کند میشه بگوید با کدام مخالفان وشکاکان توان گفتگو نداشت درحال که استاد نیازی سند دکترا داشت..
>>> Tawfiq Sediqi
سطح سواد جناب شما چقدر است كه ميايين و يك عالم ره چنين خطاب ميكنيد كه توفيق چنداني نداشته است ،به نظرم كه شناخت نزديك از استاد اياز نيازي نداشتيد و چيزي كه هم نوشتيد جز از معده خود بيش ننوشته ايد .
>>> Najeeb Sediqi
مهران عزیز، آیا مباحث ناسخ ومنسوخ، بیانگر رفتار پیامبر بزرگوار مطابق وضعیت جامعه ومقتضی حال مخاطب نیست؟
نیازی شهید برای جامعه ای افراطی پرور افغانستان نعمت بزرگی بود، اگر تبدیل به مرجع می شد شک نکنید وضعیت افغانستان افراطی پرور خیلی بهتر از بسیاری کشور های اسلامی می شد،
بحث داغ امروز جامعه افغانستان نظام وحقوق زنهاست، ملت افغانستان نه به فتوی ملاهای افراطی وگروهایی امثال طالبان تن به پیروی از نظام داده اند ونه به سخنان متفکر خیل هایی امثال غنی دختران خود را به مکاتب ومدارس ودانشگاها فرستاده اند، بلکه مهم ترین نقش را در کمابیش رو براه ساختن این جامعه همین افراد امثال نیازی شهید داشته اند.
اما در مورد القاب، جوامع اسلامی پر است از افرادی با القاب خیلی بزرگ ودور ودراز تر از این القاب که به نیازی شهید در افغانستان داده اند، اما جز ترویج افراط گرایی وپرت وپلا گویی شغل دیگری ندارند.
>>> Naser Nazari
با استفاده از واژه های خوب و در اوج نادانی و جهالت و به تمام معنی عقده مندانه، خواستی یک متن عاری از محتوای در مورد مکتب و اندیشه دکتر شهید بنویسی، که شرم ات باد!!!پوهندوی دکتر نیازی برعلاوه خطیب بودن مسجد، استاد پوهنحی شرعیات و حقوق پوهنتون کابل در مقطع لیسانس و ماستری بود و همه روزه با جامعه اکادمیک افغانستان و جهان اسلام سروکار داشت. سری بزن به پوهنتون کابل که ممکن ادم کوچه یی چون تو روی پوهنتون و اماکن علمی را ندیده باشد، تا معلومات کمی درمورد اثار و فعالیت های دکتر نیازی بدسترس ات قرار گیرد. برعلاوه دکتر نیازی هفته دوبار برنامه ی در تلویزیون ملی داشت و به همه سوالات هموطنان به صورت علمی و اسلامی به اتکا به قران و حدیث جوابگو بود. اما با کامل تاسف اشخاص نااهل چون تو، به گونه غرض الود درمورد جایگاهی مکتب نیازی درعالم بی سوادی صحبت میکند، شرم باد!!!!!
>>> Nasar Ahmad Qati
همین بس است که او رحمه الله دوازده و یا چهارده سال متواتر در ماه های رمضان به ازهریان پیشنمازی کرده بود،
یا کل اون مقتدی ها بیسواد بوده اند که نیازی کم سواد را به امامت گزیده بودند و یا شناخت شما از ایشان اندک است، اینکه یک انسان مانند نیازی یا پدر شما میتوانند حکومت مردمی ایجاد کنند اما شما را یارای آن نیست، یک بار سر به گریبان ببرید که چه ها کم دارید؟
با حرمت
>>> Azizullah Ahmadi
خودت در چند جای نوشته ات اشتباه کردی اول اینکه یک نقاد خودش باید از اشتباهات مبرا باشد، تو میگیویی که مخاطبان مردم عوام بود که از سواد کم برخوردار بود، این حرف شما کاملا غلط است هواداران و مخاطبان دکتر نیازی بسویه دکترای است و حتی از شما با سواد تر و با درجه تحصیل بالاتر.
در مورد مرگ فرخنده نوشتید از نیازی اما این را ننوشتید که در همان روز نیازی دوباره معذرت خواست و گفت برای من گزارش را وارونه جلوه داده بود، تاهنوز کدام روشنفکر، یا مقامات و یا کدام نویسنده اگر اشتباه میکند و بعد معذرت میخواهد یکی دو نمونه را بگویید.
اما نیازی خوبی های زیادی داشت که شما نگفتید کاش اینها را هم مینویشتید.
شما نگفتید که او یک عالم شجاع بود، رک و راست بود یک مبلغ حکومتی نبود حقایق را باز گو میکرد، مسایل روز را به زبان می آورد، از مشکلات روز و مسائل اقتصادی سخن میگفت، انسان معتدل بود، از افراطیت بیزار بود، تندروی و انتحار را حرام میدانیست، همیشه از خطرات که افغانستان را تهدید میکرد به مسئولین گوشزد میکرد، همیشه برای اتحاد اتفاق وحدت و همبستگی میان مردم و تامین صلح صحبت میکرد، پیامش به سران کویته همین بود که به سیرت پیامبر و صلح حدیبیه رجوع کنید، پیامبر با کفار صلح کرد شما خو خودتانرا مسلمان میگیرین چرا نمیایید با مسلمانها صلح نمیکنید.
در ضمن از حقایق شما چشم پوشی کردید و هیچگاهی نگفتید که نیازی یک عالم دین روشنفکر و به روز بود و در بین همقطاران دینی اش بینظیر بود، شما به سند تحصیلی نیازی پرداختید، این چی رسمی است که هرکی سندش را به رسانه به نمایش بگذارد، تو که گفتی نیازی سندش را به مخاطبانش نشان نداده، سوال اینجاست که سند تحصیلی خودت کجاست؟ کی خبر دارد که خودتان سند تحصیلی دارید یا خیر؟
دکتر نیازی خوبی های زیادی و تاثیرات مثبت زیادی داشت که شما بقلم تحریر در نیاوردید، از حقایق نمیشه چشم پوشی کرد، هیچگاهی آفتاب بدو انگشت پنهان نمیشود.
نیازی نیاز جامعه ی امروزی افغانستان بود
>>> عنایت الله محمودی جناب استاد موحد گرامی!
شما فرزند یک عالم دین هستید (صاحب منبر) و عملا مدرس، نواقصِ (البته به فکر خودتان) را بر استاد شهید (نیازی) خلایابی کردید، پس چه زیباست که دست بکار شوید و با تصاحب منبر خلاها را پر کنید و شما بهتر از استاد (نیازی) بدرخشید و اذهان مردم را منور بسازید و مصدر خدمت بر دین شوید. مگر شما مسولیت ندارید؟ معلوم میشود که شما این توان را ندارید حتی به حد استاد شهید، فقط هدفتان از نگارش متن فوق شهیر شدن در صفحات اجتماعی است.
>>> Khalilullah Noori
جناب بهتر این بود که در مورد جنایت کارانیکه دکتور گرامی را به شهادت رساند بحث میکردی که به کدام دلیل ومدرک وبه کدام وجدان این عمل شنیع را انجام داده اند. و در مورد پیگرد عاملین وکسانیکه دست دارند وبه پنجه عدالت کشاندن آنها بحث میداشتی. که مطابقت به خواست همه گی است. اما این زره بینی وسنجش دکتور مرحومی در ترازوی فکری وعلمی خودت در این مقطع زمانی چندان جالب ومورد پزیرش همه گانی نیست. باز هم موفق باشی
>>> Ehsan Saadat Madani
نیازی الگوی از اخلاق،آداب و دانش بود.
در وزیر اکبر خان ، دانشمندان و عالمان شاید کم باشند ولی اکثریت باسواد و صاحب آرگاه وبارگاه و میدانند که پیش امام شان چه می گوید.
>>> احمد صابری
کینه و حسد و دین ستیزی شما به ظاهر دین داران بیشتر از بعضی کمونیستها و بیدینها بوده ...
خلاصه بر تان میگویم که داکتر ایاز نیازی مثل شماها دهان کرایی نبود، او سخن حق میگفت و بجای قلم زدن به سیاست مداران ناکام و مسخره، از حقوق مردم دفاع میکرد.
>>> Khalil Rustaqi
در افغانستان رسم بر آنست کسی حتی آقای موحد گرامی این جرئت اخلاقی را ندارند تا در حیات افراد و اشخاص نسبت به نیکی و بدی شان سخن بگویند اما بعد مرگ می پردازند ب بدی یا هم تعریف و تمجید آنها همان حرف معروف که ما زنده خوب و مرده بد نداریم
ایشان از کاربرد کلمه شهید ابا ورزیدند دراین نوشته، لطفن توضیح بفرمایند تا دیگران هم از کاربرد آن خود داری کنند؛
ایشان از مخالفان و شکاکان نام بردند که نیازی در یک گفتگو با آنها روبرو نمی شده ، لطفن بفرمائید شما ازجمله آن شکاکان چند بار با ایشان هم سخن شدید و چند مقاله نقد بر سخنان ایشان تحریر داشتید تا از پاسخگویی ابا ورزیده باشند؛
>>> Mubarakshah Shahram
تصور داشتید که دکتور نیازی بحث دانشگاه را در میان مردم عوام مطرح میکرد که همه در یک روز ازش فرار میکردند. نقدتان در مورد جناب نیازی حسودانه و عقدهمندانه نوشته شده است جناب موحد
>>> از نوشته اقای منتقعد بر جناب شهید داکتر ایاز نیازی برمی اید که خیلی با استاد شهید عقده داته که حتی از نام شهید برای استاد گرامی در هیچ جای از سخن اش یاد نکرده و یکسره بجز انتقعاد کردن انهم انهم بی مفهوم از روی دشمنی و تنگ نظر انهم پس از شهادتش بدست ترورستان نا بکار ظالم خدا ناترس سوال در اینجاست که چرا اغازاده در زمان حیات جناب داکتر ایاز نیازی یکبار هم در مورد رفتار و گفتار نه چیزی نوشته بود و نه چیزی گفته بود تا شخصااساد گرامی جواب انرا بصورت درست و با معنی و با مفهوم میداد دشمنان فرصت طلب این عادت همیشگی شان چنین است که در زمان فراهم امدن فرصت حمله نا جوان مردانه و خاینانه شانرا بر نفر مطوب شان میکنند تا مگر بتواند شخصیت و جایگاه مردمی انرا ضربه وارد کند و به بادارانش که انرا درین مورد دستور داده و زر پاشنده و یا عقده شخصی داشته به هدفش نایل گردد اما کور خوانده گرفتن جایگاه کهالهی به پیروان مخلصش داده و حمایت مردمی را در پی دارد بساده گی هچ فریبکار دغل باز فرصت طلب نمیتواند که انرا بداید و به امیال شومش نایل گردد کوردلان همشه کور میماند اما صاحب دلان بمرام و مقصد شان میرسند فرق صاحبدل و کور دل در همین نقطه است .
>>> مهران عزیز ،
آیا شما شخصا" با شهید نیازی مناظره یا مباحثه یی داشته اید؟
دیگر اینکه وقتی میگوییم اقتصاد اسلامی یا سیاست اسلامی یا تجارت اسلامی یا فرهنگ اسلامی یا نظام آموزشی اسلامی باید از یک دیدگاه دیگر نیز به قضیه نگاه کنید.
در کلیت تمام این قضایا، انسان فاعل است و تصمیم گیرنده و اگر این انسان مسلح به سلاح معرفتی و تئوریک یک مکتب فکری باشد بازده کاری اش هم رنگ و بوی همان فکر و همان مکتب را دارد ، حتما" متوجه شدید که چه گفتم.
در مبحث نوشتن کتاب و آثار و تثبیت جایگاه علمی ، شما چه فکر میکنید آیا مشکل جوامع از نبود آثار مکتوب است ؟
آثار مکتوب مثل اقلام دوایی است که در دیپو ها ذخیره میشود و باز تولید یا تولید جدید آن نظر به ضرورت است .
در جامعه امروزی چه در سطح جهان و چه در افغانستان تعداد کتابخوان ها نظر به ۲۰ تا ۳۰ سال پیشتر حدود ۵۰ تا ۷۰ فیصد کاهش دارد هرچند دسترسی به کتاب ها سهل شده است.
قصه اصلی اینکه همه تولیدات فکری برای مصرف انسانی است و مصرف انسانی هم نظر به زمان و مکان و شرایط فرق میکند .
و در نهایت فرق استاد نیازی با ملا مجیب انصاری
استاد نیازی عضو مجمع تقریب شیعه و سنی بود ، چیزی شبیه این نام .
مگر ملا مجیب ارشاد میفرماید که تا زمانیکه شیعه در دولت و شریک قدرت باشد صلح نمی آید.از اینجا معلوم میشود که چه سرمایه یی از دست رفته است.
قضیه فرخنده،
در این قضیه چندین نکته قابل تامل است.
۱ فرخنده در زیارت چه میکرد؟
۲ فرخنده سطح آگاهی اش از تعویض نویس و تعویض بگیر و افراد حاضر در زیارت در چه حد بود؟
افراد فاعل جرم و شاهد جرم در قضیه فرخنده چند فیصد مقتدیان فکری و عملی استاد نیازی بودند ؟
به احتمال زیاد قرآن سوزی یک تهمتی بود که تعویض نویس بر فرخنده بست تا خود را از مزاحمت فرخنده برهاند ، مگر نحوه برخورد و مکان و زمان هم در عملکرد فرخنده اشتباه بود ، و اگر در بین بانوان خط اول دفاع از فرخنده و در مجموع طیف نوین پروژه یی دفاع از حقوق زن یک سروی کنید بیشترین شان خود مراجعین و مشریان آغای تایمنی مرحوم و نمیدانم آغای درخت شنگ و باقی بخت گشایان حرفوی تشریف دارند.
اما در مورد برخورد استاد نیازی به قضیه
ایشان خود پذیرفته بودند که برخورد شان احساساتی و اشتباه بود و بابت اشتباه اش شخصا" معذرت خواهی کردند و این میشود توسط من ، تو یا هرکس دیگری هم اتفاق بیفتد.
به هر حال خوب است بعد از این افراد زنده را بیشتر مورد نقد زنده قرار دهیم و در مناظرات حضوری رفع تکلیف کنیم چون بازده اش سازنده است ، حال که استاد رفت خدایش بیامرزد.
و یک مورد کوچک اینکه
با حفظ حرمت شهید مظلوم دخت نامراد وطن شهید فرخنده ،
آیا مجموعه های چند صد گانه زنان که پروژه های متنوع و دفاتر مفشن دفاع و کار برای زنان را راه انداخته اند نا حال کدام تحقیق مفصل و مشروح میدانی از آغاز قضیه تا انجام چه از نظر حقوقی و عملی و سیاسی و مذهبی و جامع شناسی و انسان شناسی و روانی و ده ها مورد دیگر قابل پژوهش انجام داده اند یا فقط یا فقط استفاده پروژه یی کرده اند؟
و در نهایت
آیا آنهائی که منار یاد بود بر پا کردند صورت مصارف و منبع پولی را همگانی کردند چون میترسم که خورد و بورد نشده باشد.
وسلام
>>> مادر كلانم خدابيامرز تكيه كلامش اين بود : پادشاهى به اوغان مى زيبه !
خدايش بيامرزد كه عجب راست ميگفت. اوغان از ملا عمر بيسواد و بز چران ، اميرالمومنين ساخت. اما شما تاجيكان ، تحصيل كرده الازهرى خود را پس از مردن هم چوبكارى ميكنيد.
سال ١٣٧٤ نوجوانى بيش نبودم كه باخانواده از وطن بيرون شديم و تا امروز هم بخاطر خاطرات تلخى كه دارم هنوز هم از نام افغانستان احساس وحشت ميكنم. دو سه سالى ميشود كه با سايت افغان پيپر آشنا شده ام. نه تصوير شهيد نيازى را ديده ام و نه سخنان ايشان را شنيده ام. اما جناب نويسنده ! به گفته خودت ، مولوى نيازى مردى بود نرم خوى و مؤدب و متواضع و در عين حال مردم دار و زبان آور و پشتوانه ى نيرومند و محكمى چون طبقه ى عوام داشت در حاليكه دانش آموخته ى الأزهر و استاد شرعيات دانشگاه كابل بود.
آيا اينها براى مرجعيت و رهبرى كافى نيست ؟
آيا به گمان تو ، مردم عوام همه نادان و نفهم اند ؟
كور شوم لال شوم كر شوم -- ليك محال است كه من خر شوم
هيچ خبر دارى كه درد و رنج ما ملت از فقدان و نبود يك رهبر و مرجع بومى و دينى و مردمى است ؟
چرا تب روشنفكر بازى و لغت پراكنى و قلم فرسايى تا اين حد در ميان تاجيك و هزاره داغ شده و شيوع پيدا كرده است ؟
طالب و داعش از ملا بازى و ملا سازى اوغان به وجود آمد. اما چرا بازار دين ستيزى و ملا هراسى در ميان تاجيك و هزاره ، گرم و داغ شده است ؟
چرا روشنفكر نماهاى تاجيك و هزاره به جاى كار و خدمت در دنياى حقيقى ، لغت لول دادن در دنياى مجازى را برگزيده اند ؟
به گفته يكى از نظر دهندگان محترم ، تو هم كه ملا زاده هستى. چرا ملا زاده هاى تاجيك و هزاره به جاى پدر ستيزى و ملا هراسى ، جاى خالى قارى عبدالله و ملا فيض محمد كاتب را پر نميكنند ؟
تو كه اهل ديالوگ و گفتگو هستى ، جوابى براى چرا هاى ما دارى ؟
>>> در مورد فرخنده
یک سوال اساسی که باید جواب داده شود این است که قضیه از آغاز تا انجام شاید حدود یک ساعت دوام کرد و در این مدت پولیس در محل وجود داشت ، حال
این پولیس در این حالت چه وظیفه داشت و چه باید میکرد.
چرا این پولیس گذاشت که قضیه انکشاف کند؟
چرا این پولیس با حوزه تماس نگرفت؟
مگر در بین این همه آدم یک عاقل نبود که به پولیس اطلاع دهد؟
از زیارت تا محل قتل در دریا فاصله کافی وجود دارد ، آیا هیچ عابر و هیچ یک از موتر داران این مسیر مداخله نکردند؟
و صد ها چرای دیگر که باید جواب داده شود.
فعالین حقوق زن که جنازه را بر دوش کشیدند کجا هستند و به این پرسش ها چه پاسخی پیدا کرده اند و ثمره تحقیقات شان کجاست؟
>>> مهران موحد فکر می کنم از آدرس طالبان به کار افتادی. ما نیاز داریم که کسی کتاب داشته باشد. همین که عمل داشت کافی بود.
>>> نبشتهِ خواندنی از حسیب عمار، خبرنگار تلویزیون بیبیسی در موردِ شهید دوکتور ایاز نیازی و پروژهگیران به اصطلاح فعالمدنی. اگر فرصت داشتید، این نبشته را حتماً بخوانید.
.......
رفتن محمد ایاز نیازی و حِقد منتقدان
در میان همه واکنشها به ترور بیرحمانهی این دانشآموختهی الازهر، عکسالعمل دو گروه از منتقدان بدسگال توجه مرا بیشتر جلب کرد.
گروه اولی در همان ساعات نخستین پس از انتشار خبر ترور دکتر نیازی واکنش نشان دادند و با به رخ کشیدن نام فرخنده، اظهار شادمانی کردند. برخی گفتند احساس راحت کردیم!
آدمی به حیرت میافتد که این دسته از مردم، که صفت فعالان مدنی و مدافعان حقوق زن هم به آنها چسپانده شده، چگونه به عنوان یک انسان از حذف فیزیکی یک انسان دیگر آن هم با چنین روش خونبار نشئه میکنند؟ مگر فعالیت مدنیشان همیناست؟ این حرف را تکرار نمیکنم که او از خانوادهی فرخنده معذرت خواست، در جنازه و در فاتحهاش شرکت کرد، اما میپرسم، مگر ایاز نیازی دستور قتل فرخنده را داده بود؟ چه نوع عقل و وجدان یک مدنی (غربزده) این را قبول میکند که مخالف فکریاش، حتی اگر مقصر هم باشد، چنین وحشیانه حذف شود؟
گروه دوم کسانیاند که نوشتهاند که این ایاز نیازی در حدی نبود که اینقدر بزرگش کردند؛ حرفی که البته به مذاق خداناباوران وطنی خوب میچسپد. ای کاش این خداناباوران وطنی از سر تحقیق و جستجو به این باور رسیده باشند. چون من با تعدادی از اینها دیده و بحث کردهام. وجه مشترک اکثرشان عرب و ملاستیزیست و فحش دادن به قرآن و پیامبر تا استدلال عقلانی و علمی. باری، اینکه او به زبان عوام صحبت میکرد و آثار مکتوب علمی ندارد، از مثالهای دیگریست که میآورند. یا هم همنوا با گروه «فعالان مدنی» میگویند همین مسجد وزیر اکبرخان او را مشهور کرد.
وقتی دقت کنیم، در مییابیم آنچه این دو دسته از بدخواهان را به چنین واکنش واداشته ناتوانی، درماندگی و بیبضاعتیشاناست که تحمل شهرت و محبوبیت او را ندارند.
من شخصا در موارد متعددی با دکتر نیازی فقید اختلافنظر شدید داشتم. یک بار در قاهره، در شهرک نصر، یادم نیست که خانهی خودش بود یا دوست دیگری، بحث ما بر سر رفتار امانالله خان در برابر ملای لنگ خیلی داغ شد. این هم یادم است که او با یکی از دوستان من، که حالا صاحب مقام بالایی در دانشگاه کابل و حزب جمعیت اسلامیست، یک بار بحث داشت، در خوابگاه دانشجویان خارجی در الازهر. اظهارنظرهای دکتر نیازی مرحوم در مورد قتل فرخنده، نقد حفیظ منصور بر مادهی ثقافت اسلامی در دانشگاههای افغانستان و اخیرا اظهار نظر اولیهاش در مورد رفتن به مساجد همزمان با شیوع کرونا، از دیگر نمونههاست. در دو مورد اول من در همین صفحه یادداشت نوشتم و نقد هم کردم.
هیچ انسانی کاملالاوصاف، مکتملالصفات و معصوم نیست. در اسلام هیچ فردی پس از پیامبر قدسیت ندارد و قابل نقداست. ایاز نیازی هم همین طور. این را هم باید قبول کرد که یک امر کاملا معمولاست که طرفداران یک آدم شناختهشده و محبوب مثل دکتر نیازی، از او قدیس بسازند. سطوح متفاوت دانش و بینش افراد را باید در نظر گرفت.
اما آنچه ناپسند و نشانی از بیمروتیست، شتاب کودکانه در نقد کارنامهی عالمیست که هزاران شیفته و مرید دارد در حالیکه تازه دیروز چهره در نقاب خاک کشیده. به بیان دیگر، این کار نه تنها بیحرمتی به دکتر نیازیست بلکه جریحهدار کردن احساس هواداران و دوستان اوست که هنوز در سوگ او نشسته و با تجسم چهرهی خونیناش اشک میریزند. نقد در چنین مناسبتی، نشانهای از فقر اندیشه و کوتهنظریست.
در ۱۵ سالی که او امام و خطیب، استاد دانشگاه و مجری برنامههای پرطرفدار دینی در تلویزیون ملی بود، هیچ شخصیت مدنی یا عالم دینی به پای شهرت و محبوبیت او نرسید. آنهایی هم که این روزها محبوبیتی کمایی کردهاند، از محدودهی قوم یا گروه معینی دورتر نرفتهاند.
دکتر نیازی فراقومی بود. او بارها از دولت و باری از شخص رئیس جمهوری انتقاد کرد اما این از حرمت او نزد رئیس جمهور نکاست. واکنشهای گسترده به مرگش، سخن میزند.
فعالان مدنی با همه هیاهویی که میکنند، و امکانات گستردهی تبلیغاتی و تاثیرگذاری که در اختیار دارند، نتوانستهاند ربعی از نفوذ او را به دست آورند. اینها همانهاییاند که وقتی از یکی از رهبران ارشد طالبان در مورد شرکتکنندهها در گفتوگوهای بینالافغانی در ۲۰۱۹ در قطر پرسیدم، گفت، «نمایندههای وزیراکبر خان».
آنهایی که در غلاف نقد، نمیتوانند حِقد خود را پنهان کنند و گویا میخواهند از او قدسیتزدایی کنند، مثل او شنونده ندارند چه رسد به محبوبیت و کاریزمایش. دکتر نیازی، محمد ارکون یا فضلالرحمن نبود که باورهای دینی را نقد کند و فهم متفاوتی از متون دینی بدهد. با شناختی که من از او دارم، در چنین جایگاهی خود را نمیدید. جای خود را در همین محراب و منبر میدید و از همین راه رسالت خود را به عنوان یک عالم دین ادا میکرد. میفهمید که چطور به زبان عامه صحبت کند. موفقیتی که نصیب هرکس نشده. چندین نفر به دست او مسلمان شدند، از خارج افغانستان به کابل آمدند و او کلمه شهادت را بالای شان خواند. یک همکار من در بیبیسی خودش شاهد یک مورد بود.
روشی کودکانهاست که کارنامهی علمی فردی را که ۱۵ سال استاد دانشگاه بوده با استاتوس نوشتن در فیسبوک، به هدف شکار لایک و کمنت، ارزیابی کرد. راه خردمندانه و محترمانه ایناست که آثار او به گونه روشمند ارزیابی و سنجیده شوند.
حرف آخر اینکه، دکتر ایاز نیازی پیش از آنکه به افغانستان بیاید، از بسیاری از آنهایی که سالهاست در افغانستان در جایگاه عالم دین نشستهاند و وعظ میکنند، شأن بالاتر داشت. دهها شاگرد در همان مصر داشت. برای چندین سال در مسجدی هر جمعه با انبوه بزرگی از نمازگزاران در شهرک نصر در قاهره، به عربی خطبه ایراد میکرد. در دورانی که مصروف نوشتن ماستری و دکترای خود بود، برجستهترین دانشجو در دانشگاه الازهر بود. در واقع حتی پیش از رفتن به مصر وقتی در مدرسهی نمک مندی پیشاور قرآن حفط و تدریس میکرد، شاگرد دلخواه و محبوب قاری فیاض بود و صدها شاگرد داشت. همانجا ابتدا علوم دینی سنتی را فراگرفت پیش از عزیمت به مصر.
من اینجا به سوگنامهای که یکی از همدورههای دکتر نیازی که حالا استاد دانشکده شرعیات و قانون دانشگاه الازهر و صاحب مقام بالاییست، ...
>>> آقای مهران از شکل ظاهری شما معلوم میشود که دل تان پر از بغض وکینه در دل دارید نه دید جامع
بااحترام
نثاراحمد
>>> آقای موحد! نبشتۀ غرض آلود،عقده مندانه وسخیف شما گویای شخصیت سادیستی شماست. وهرکلمۀ را که شما بخاطر خدشه وارد کردن دکتر مرحوم بکار برده اید، ضربه ایست که بر دهل رسوایی شما کوبیده شده است.
>>> ما مردم عادت داریم که همیشه گوسفند مانند از هم دیگر تقلید کنیم.
آقای موحدی نقد درستی کرده اند.
نوشته ایشان هم جهات مثبت شهید نیازی را در بر دارد و هم بعضی از کاستی ها ی که شاید دوستان و پیروان شهید د یده نتوانند را در بر دارد.
شهید نیازی بعضا احساساتی و زود داوری می کردند.
ایشان گفته های خود را صد در صد درست و الهی می دانستند و اصلا جا برای تفکر و اندیشه مستقل مخاطب قایل نبودند.
اما یکی از خوبی های این عالم، حرکت در جهت خود سازی و پختگی دینی بود.
نقد آقای موحدی فقط یک قضاوت شخصی است و ایشان فهم و برداشت خود را اظهار کردهاند.
اما این نقد به مخاطب این امکان را می د هد تا احساسات را کنار گذاشته و کمی در قسمت کار کرد های علمی، موضع گییری های دینی و دیگر ابعاد این شخصیت تحقیق کند و آگاهانه از آقای نیازی دفاع کند.
>>> نمیدانم چگونه خود را موحد ملقب ساختین
در حالیکه ایراد تان مغرضانه و غیر واقعی نوشته شده در این مقاله اصلا بی سوادی خود رانسبت به علم شریعت و اقتصاد اسلامی که امام شهید در رابطه تخصص و تا سطح دکترا داشتند برملا ساختین.
اصلا یا از امام شهید شناخت نداشتین یا اینکه اغراض دیگر اجازه حق گوئی برایتان نداده و یا اینکه در منجلاب تعصب مذهبی دست و پا میزنید.
غازی - کابل
>>> معشوق رحیم
ایاز نیازی از جهان رفت.
اما روح "ملایم، معتدل و انسان دوستانه" اش در بدن پیروان و هواخواهان معتدل و انسان دوست اش داخل شده است تا زمینه را برای یک فرخنده کشی دیگری آماده بسازند.
>>> متاسفانه در افغانستان بغض و حسادت مردم به قدری است که حتی بعد از فوت یک نفر هنوز هم از دلها بیرون نمیشود. در جهان اگر یک عالم. ورزشکار. دانشمند . معلم. انجینیر و یاداکتر خوب داشته باشند به ان افتخار میکنند. اما متاسفانه در افغانستان نه تنها که افتخاری وجود ندارد بلکه کوشش میشود که نظریات مثبت دیگران را هم مغشوش سازند.
>>> محترم معشوق رحیم،
یک جا نوشته اید که روح ملایم، معتدل و انسان دوستانه، وبعد تر همین روح را عامل و علت شهادت فرخنده دانسته اید.
نزد من چند سوال خلق شد
۱ آیا از نظر علمی و تجربی و امثالهم، انسان معتدل و ملایم و بشر دوست ممکن است سادیست و آدمکش شود؟
۲ آیا کدام تحقیق جامع و مدون و عالمانه از عاملین و ناظرین قضیه فرخنده شهید وجود دارد که نشان دهد چند فیصد این افراد از مقتدیان و پیروان و شنوندگان استاد شهید بودند؟
۳ آیا دستور قتل فرخنده را استاد نیازی صادر کرده بود؟
امیدوارم خودت همان معشوق رحیم نباشی که بعضا" مضامینی در صفحات مجازی می نویسی چون از کسی که حد اقل سواد نوشتن و مقاله و تحلیل را داشته باشد توقع همچو نظری را نمیتوان داشت.
مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است