رسوایی اخیر در جاغوری و آزادی خواهی ما
 
تاریخ انتشار:   ۱۰:۳۷    ۱۳۹۹/۲/۱۴ کد خبر: 163249 منبع: پرینت

در مورد رسوایی اخیر جاغوری همه شنیدیم. راستش، من از همان اول باور نداشتم که تجاوزی در کار بوده است. حالا با شواهدی که پخش و نشر شده، روشن شده که تجاوزی در کار نبوده است. دو مرد بالغ با دو زن بالغ با هم دوست بوده اند. به نظر این یک مشکل کوچک است، اما از آن نوع مشکل هایی است که چگونه حل کردن و حتی چگونه نگاه کردن به آن، پیامدهای بسیار جدی و دوامدار برای جامعه ما دارد. بگذارید با دو مثال عینی و فرضی ادامه بدهم.

یک - سال ها قبل، یک جوان هزاره بامیانی، دختر جوان تاجیک تباری را بدون اجازه پدر و مادر و مردم و قومش، گریختاند. آن جوان مخصوصا در میان آزادی خواهان هزاره به یک قهرمان تبدیل شد. من همان وقت به شرمندگی، بدبختی و "روسیاهی" پدر آن دختر در میان قوم ومردمش فکر می کردم، و نوشتم که اگر آن پسر از یک قوم دیگر می بود و دختر، هزاره می بود، آن وقت آزادی خواهان هزاره، حتما و بدون شک به کل داستان به شکل دیگری نگاه می کردند. حتما می گویید که خوب، آن دو مجرد بودند. آیا اگر این دو زن جاغوری، مجرد می بودند، مشکلی به وجود نمی آمد ؟

دو - فعلا هزاره ها در سراسر جهان زندگی می کنند. در ده ها شهر و کشوری که هزاره ها زندگی می کنند، از جمله مثلا در میلبورن و سیدنی و لندن، اگر عین همین داستان جاغوری اتفاق می افتاد، آن چهان نفر هیچ جرمی را مرتکب نشده بودند، اما کسانی که از آنها فیلم و عکس گرفتند ، مرتکب جرم شده بودند و آن چهار نفر می توانستند بازخواست کنند. حتما می گویید که خوب، جاغوری در افغانستان است ، و واقعیت های افغانستان، فرق می کند. قبول دارم، و مشکل من با کسانی که با دین مردم و ارزش های بومی مردم در جنگ هستند، در کنار دلایل دیگر، ریشه کلان در همین واقعیت دارد.

به نظر من، این رسوایی، پرده از یک مشکل بسیار جدی برداشت، و آن مشکل، آزادی و پیامدهای آزاد زیستن است. اگر برنده بازی آزادی ما و قوم ما باشد، خوب است، اما اگر برنده ای آن، دیگران باشد، ما آتش می گیریم. ما آزادی و خوبی های آن را می خواهیم، اما نمی توانیم پیامدهای منفی آزادی در جامعه مان را بپذریم، و حتی در مورد این پیامدهای منفی، گفتگوی جدی در میان ما وجود ندارد. ما هر چه در توان داریم در کوبیدن دین و باور مذهبی مردم مان به کار می بریم، اما وقتی با پیامدهای منفی آن در جامعه روبرو شدیم، به شکل مستقیم و یا غیر مستقیم به اصولی پناه می بریم که ریشه در همان دین و باورهای مذهبی مردم ما دارد. ما ارزش های رایج در غرب را در جامعه مان تبلیغ می کنیم، و هرآنچه ارزش های بومی و محلی است را می کوبیم اما وقتی متوجه پیامدهای منفی رواج این ارزش ها شدیم، به همان ارزش های محلی ( غیرت، تعصب ناموسی و ... ) پیاه می بریم. خوب است اگر ما در رویارویی مان با دین مردم و ارزش های محلی و بومی مردم، کمی آرامتر و متواضع تر، به واقعیت ها و یپچیدگی های زندگی در افغانستان هم بیاندیشیم.

عبدالله وطندار


این خبر را به اشتراک بگذارید
تگ ها:
هزاره
رسوایی
نظرات بینندگان:

>>>   طی 24 ساعت گذشته 29 هزار و 78 نفر در امریکا به ویروس کرونا مبتلا شده اند. همچنین در شبانه روز گذشته یک هزار و 426 نفر در پی ابتلا به ویروس کرونا جان خود را از دست دادند

>>>   موضوع ناموس داری مختص انسانها نیست، بلکه این یک پدیده طبیعی است و از حیوانات به انسانها به ارث گذاشته شده است.
شاید باشند حیواناتی که نزد شان مسایل ناموس داری آنقدر مهم نباشد،مثلاً خوک که اکثراً مردم گوشت اش را نمیخورند ،بخاطری که خوک ها بی ناموس هستند.
اما برخلاف خرس های قطبی چنان با ناموس هستند که اگر بخواهد خرس دیگری با ناموس اش همبستر شود،به سرحد مرگ مبارزه میکند و خرس ماده نیز منتظر میماند که هرکدام اش که پیروز شدند،با همان خرس هم بستر میشود.
شادی ها و میمون ها که یک نسل پیشتر از انسانها هستند،نیز مثل انسانها از فامیل و نوامیس شان در مقابل حملات بیگانه دفاع میکنند.
بنأ شما فکر نکنید که موضوع اخلاق و ناموس یک موضوع دینی است.
حتی شما با وجودی که در مقابل کمونیزم پروپاگند میکردید که در جامعه کمونستی همه چیز مشترک است،بشمول زن ها و اولاد ها،اما من هفت سال در شوروی بودم و هیچگاهی چنین چیز را ندیدم.هرکس فامیل جداگانه داشت و زن و فرزند جداگانه داشت.
حتی در تمام شوروی من یک روسپی خانه را پیدا نکردم.زیرا روسپی گری در جامعه کمونستی جرم بود.
بعد از آن که به کشور های اروپای غربی مهاجرت کردم،بعداً متوجه شدم که اینجا روسپی خانه ها وجود دارد و روسپی گری از طرف دولت ها منحیث شغل شناخته میشود و روسپی ها از عواید خود به دولت تأمینات اجتماعی و مالیه میدهند.
پس موضوع ناموس و اخلاق یک موضوع دینی نه،بلکه یک خاصیت طبیعی بعضی موجودات زنده،بشمول انسانها است.

>>>   عالی نظر دادید

>>>   سيما ثمر بعد از گشته شدن شوهرش در زندان پلچرخی به کویته پاکستان امد وبعدا در یکی ازکلنیک مهاجرین شروع به کار کرد ،و با مردان نامحرم به شمعول حامد کرزی نشت وبرخاست داشت. موسسه کللیک شهدا را تاسسیس کرد وچندین مکاتب را در جاعوری فعال نمود ،از روی ناچاری با دریور دفتر خود عروسی کرد. برای هم مسلکان خویش (شعله یی ها) خدمات شایانی انجام داد. با موسسات خارجی ارتباط گرفت و بجاطر کسب بودجه از هیچ نوع معامله خودداری نکرد.در راه بى حيایی وبى عفت سازى دختران افغانی و بخصوص هزاره ( جاغورى) كمر همت بست بود..بعد از سقوط طالبان وبا نظر داشت ارتباط با خارجی ها و شناخت با کرزی ، سيما ثمر زیر عنوان حقوق بشر توانست دخبران و پسران زیادی را گمراه کند و جاغورى را در بى حياىي وبى عزتى از اوروپا. جلو تَر سازد، متاسفانه برای مدرنیست ها و بی دین های جاغوری رخداد هاى غير اخلاقى يك پديده عادی تلقی میگردد ومخالفت با ان كهنه پرستى پنداشته ميشود!
حاجی محمد امان
کابل ،کارمند سابقه موسسه ناروی وکابل

>>>   خود كرده را نه درد است و نه درمان !
تا يك لقمه نان پيدا كرديد ، مست شديد و فرياد آزادى خواهى سر داديد.
تا يك ذره با سواد شديد دين ستيزى كرديد اسلام گريزى كرديد.
تا چند نفر هزاره مظلوم كشته شدند به جاى دعا و فاتحه خواندن ، شمع روشن كرديد.
تا پاى تان به اروپا رسيد ، با خدا و رسولش دست در گريبان شديد.
راست گفته اند كه خدا روز ناديده را روز ندهد پاى تركيده را موزه.


مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است



پربیننده ترین اخبار 48 ساعت گذشته
کليه حقوق محفوظ ميباشد.
نقل مطالب با ذکر منبع (شبکه اطلاع رسانی افغانستان) بلامانع است