تاریخ انتشار: ۰۹:۲۷ ۱۳۹۸/۶/۱۶ | کد خبر: 160075 | منبع: | پرینت |
1) ستاد انتخاباتی که در آن
_ اولا هیچ پیام متقاعد کننده ای برای رای دهندگان وجود ندارد.
_ ثانیا از ایده شخصی در زمینهی شناسایی گروه هدف نیز پیروی نمیکند.
این ستاد انتخاباتی از ابتدا هیچ جهت معینی ندارد و با استحکام آن شرایط نه تنها بهتر نمی شود بلکه رفتهرفته به وخامت اوضاع نامزد یا نامزدهای مورد نظر افزوده میشود.
2) ستادهای بازنده پیام روشن و گروه هدف مشخص دارند،
«اما از برنامه معینی برای پخش پیام و همچنین جذب این رای دهندگان از زمان شروع کار تا روز انتخابات برخوردار نیستند.»
اینگونه ستادهانیز تنها سبب هدر رفتن زمان و رای، رای دهندگان میشوند وبه جای پیشبرد اهداف و برنامه خود بیشتر مشغول رویداد های روز، فعالیتهای رقیبان، مقالات چاپ شده در روزنامه ها، و واکنش نشان دادن به رویدادها و عوامل بیرونی هستند.
3) گزینه سوم: ستادهایی راشامل میشودکه پیام روشن و گروه هدف مشخص دارند، برنامه معینی دارند؛
اما، «یا در پیشبرد این برنامه ضعیف هستند.»
و «یا برنامه را به درستی اجرا نمی کنند.»
در واقع ستادهای انتخاباتی تنبلی هستند، که برای اجرا نکردن برنامه و در نتیجه برای برنامههای عقب مانده خود، بهانههای ریز و درشت میبافند، تا آنجایی که با مهارتی که در بهانه آوردن پیدا میکنند در روز انتخابات نیز برای باخت خود بهانه های خوبی میتراشند.
اساس هر مبارزه انتخاباتی به صورتی فریبکارانه ساده است، همه نامزدها باید مکرر پیام مجاب کننده ای را به رای دهندگان ارائه دهند این قانون طلایی سیاست است، پس یک مبارزه انتخاباتی، یک فرایند ارتباطی است، این که پیام درست را پیدا کنید، گروه مناسب رای دهندگان را برای انتقال پیامتان هدف قرار دهید و البته این پیام را بارها و بارها تکرار کنید.
((برایان اودی))
>>> خوداین ستاد ها میدانند که ناکام هستند صرف بخاطر شهرت طلبی خگس هایشانمرا نصب کرده اند
>>> انچه شما در متن تان نوشته ايد در شرايط كشور هاي غربي صدق ميكند . در شرايط افغانستان كه دولت پشتون به همكاري طالب پشتون ديگر اقوام را كشته و پوست كرده و زمين هاي شان را به كوچي هاي پاكستان توزيع ميكند و اين كوچي هاي پاكستاني بعد از جابجايي طالب ميشوند و سر مردم بومي را ميبرند و برايش ترانه ميخوانند كه زه تاجكستان ته زه و زه ازبكستان ته زه . مثال عمده ان جلريز، غزني ، دوشي ، كيله گي ، بغلان مركزي، دهنه غوري ، چشمه شير ، كندز، تخار، سرپل ، بلخ ، درقد. فارياب و غيره درين وضعيت هركس قومي راي ميدهد حاجت پيام و پلان نيست . اينجا يك هدف است و ان نجات از ظلم پشتون هاي متعصب است و بس. اينجا كمپاين اصلا ضرورت نيست همينكه يك رهبر قومي يكبار از طريق تلويزيون اعلان كند كه به فلان شخص راي دهيد مردمش به ان شخص راي ميدهند. وحتي مردم به اندازه اي ظلم و تعصب پشتونها را با گوشت و استخوان خود درك كرده اند كه اگر همين رهبر قومي شان با يك پشتون ايتلاف كند مردمش ان رهبر را عاق كرده و از او پيروي نميكنند و حتي ان رهبر چانس رهبري را براي هميشه از دست ميدهد چون ديگر بين مردم خود اعتبار ندارد. مثال عمده ان عطا، صالح، احمد ضيا مسعود، قانوني. اينها ديگر چانس رهبري در بين تاجك ها ندارند.
>>> قفاق كاري يك مولوي توسط يك ملا در بين مسجد ارگ همه را شوكه كرد.
>>> ١- ستاد هاي فقير
٢- ستاد هاي كه پول دارند ولي خرچ نميكنند
٣- ستاد هاي كه پول كم خرچ ميكنند
٤- ستاد هاي كه پلو و چلو نميپزند
٥- ستاد هاي كه با اعضاي برجسته كميسيون انتخابات ارتباط ندارند و رشوت هم نميدهند.
اين نوع ستاد ها ناكام مطلق اند
مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است