تاریخ انتشار: ۱۸:۲۵ ۱۳۹۸/۵/۱۷ | کد خبر: 159731 | منبع: | پرینت |
خلیلزاد یا به تعبیرشبکهٔ خنده تلویزیون طلوع«جلیل باد» نقش آهنگری را بازی می کند که شاخ های طالبان را تیز کرده و دندان های نظام را می کشد و بعد هر دو را به جان هم می اندازد.
انفجار مهیب در کابل و در پی آن اعلامیه طالبان که در آن گفته شده مردم شهر ها باید تاوان عملیات های نیرو های نظامی افغانستان در ولسوالی ها و قریه جات را نقداً بپردازند، مثال واضح این نقش آفرینی مضحک خلیلزاد است.
این آقا که با وجود تابعیت امریکایی هنوز خواب ریاست جمهوری افغانستان را می بیند، با هشت دور گفتگو با طالبان آنچه کرده امتیاز دادن به طالبان و تشجیع آنان بوده است. حالا بیاید و بگوید که به جز توافق با طالبان که دیگر از خاک افغانستان علیه منافع امریکا استفاده نمی شود- این هم هیچ تضمین عملی ندارد- چی دست آوردی دارد و از طالبان چی امتیاز گرفته است.
گفته می شود که طلبان حاضر شده اند که میزان خشونت ها را کاهش می دهند، یعنی به جای موتر حامل سه تن مواد انفجاری، موتری با محمولهٔ دو اعشاریه هشت یا نه تن مواد انفجاری را فرستاده و جان دهها تن را می گیرند و صد ها تن دیگر زخمی می سازند؟ یا به جای انفجار های هر هفته یک بار این انفجار ها را به هر ده روز یکبار می رسانند؟این هم شد امتیاز و توافق؟ و جلیل باد هم شد مذاکره کننده؟
سیاسیون که در درون و بیرون حکومت حضور دارند، هنوز هم از منافع شخصی شان گذشتنی نیستند و حماقت را کنار نمی گذارند.
با این حال ما باید انتظار یک دور تازهٔ بحران و خونریزی را داشته باشیم؛ اما اگر طالبان یا خلیلزاد یا امریکا به این تصور هستند که هر بلایی آنها بخواهند بر سر مردم افغانستان آورده می توانند،کور خوانده اند.
تکرار احسن است که گفته شود«گر پدر رفت، تفنگ پدری است هنوز»
فهیم دشتی
>>> مذاكرات زنو روي را كشيد مكر صلح نياورد
مذاكرات دوحه امريكا فرار ميدهد مكر جنك سر تا سري ميشود
راه حل حمله به پاكستان است
>>> اگر بر ما رسید بر همه رسیده است .
در جهان گرمست بازار مکافات عمل دیده گر بینا بود
هر روز روز محشر است
>>> محترم استاد صبوررحیل:
حراج و لیلام تاریخ و فرهنگ و هویت توسط امرالله صالح برای تقرب به دربار غنی و فاشیزم روز به روز گرما و شتاب بیشتر می یابد. دیده شود تا آخر انتخابات برای ما و برای خود چه باقی خواهد گذاشت که لیلامش نکرده باشد.
۱- قول مسعود شهید (رح) را تغییر داد تا «افغانیت»را توجیه کند. این یک دروغ محض است. مسعود هیچ نیازی نداشت و سخن گفتن از «افغانیت» در آن سیاق و فضای سیاسی با رابین رافایل در استالف هیچ محلی از اعراب و ضرورت ندارد و نداشت. اما این تقلب را جناب امراالله صالح برای توجیه تسلیم شدنش به پروژه هویتزدایی فاشیزم ساخت.
۲- در پکتیا کارنامه فتوحات غزنویان، غوریان و ابدالیان را به پکتیا میبخشد می گوید که پنجابیها را پکتیایی ها مسلمان کردند؛ راستی؟!
و اما مساله مسلمان ساختن: آیا تازه مسلمانها باید مرهون و غلام آنهایی باشند که اسلام را به آنها عرضه کرده اند؟ اگر چنین است، باید به عربها نیز اجازه بدهیم که امروز بر ما با همین نظر ببینند که امرالله صالح میخواهد پکتیاوال به پنجابی بنگرد. این که عوامالناس توان درک فرهنگ امروزی جهان را ندارند- مساله دیگریست. اما امرالله صالح این گفته اش را در مجامع روشنفکری چگونه توجیه میکند. با دوستان جاناجانی هندی اش چگونه این قول زرین خویش را توضیح خواهد داد؟ او قمر باجوه، رییس کنونی ستاد ارتش پاکستان، را نیمه هندو و نیمه مسلمان بازمیشناساند و میخواهد بگوید که آن نیمه مسلمان او را مردم پکتیا مسلمان کرده اند... یا پاک پروردگار!
این که صالح هم خط دیورند را مانند هر فاشیست دیگر نمیپذیرد و هم افغانیت را گردن نهاده است، تمامی پیوندهایش را با آنهایی که به هویت، تاریخ و وطن خود با احساس خودارادیت و اقتدار مینگرند، قطع کرده است.
برای ما هم خط دیورند مرز است و هم هویت افغانی غیرقابلقبول. ما به همان گفته زرین حفیظ منصور باور داریم که: «افغان نام برادر من است. نام من تاجیک است. نام من هزاره و ازبک است...». افغانیت افغانها را مبارک باد!
صالح با بیانیه های آنچنانی اش روشن ساخته است که نمایده و مامور فاشیزم است نه نماینده خواستها و آرمانها یا هویت مردم ما!
مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است