تاریخ انتشار: ۰۷:۰۲ ۱۳۹۸/۳/۱۹ | کد خبر: 159022 | منبع: | پرینت |
به سلسلهی اعترافهای بانوان در پیوند به درخواست رابطهی جنسی در حکومت!
سه بانو تا کنون معترف شده اند که از آنان نیز در گذشته و هنگامیکه در جستجوی وظیفه در سطوح بلند دولتی بوده اند، درخواست رابطهی جنسی شده است. خوب در این جای شک نیست که در بسیاری از ادارات و ارگانهای دولتی به گونهی مستقیم یا غیر مستقیم چنین درخواستهایی از متقاضیان کار که بانو باشند، صورت میگیرد اما نمیتوان این را هم پذیرفت که در تمام ادارهها و نهادهای دولتی چنین امری به گونهی مطلق وجود دارد.
به همین زنجیره نمیتوان مطلقن وجود چنین امری را در ریاستجمهوری نیز رد کرد یا پذیرفت. ممکن است یک یا چند بار چنین امری در ارگ اتفاق افتاده باشد اما نه به آن پیمانه که مخالفان سیاسی غنی ادعا دارند و کسانی را کِرا کرده اند تا بیشتر به این غایله رنگ و رونق بدهند.
هم اکنون در پیوند به این ماجرا دو گروه بانوان وجود دارند. گروهی که احتمالن از این فلتر گذشته اند و به مقصد رسیده اند و حالا برای نگهداشت آبروی شان سکوت را بر ثبوت و سقوط ترجیح داده اند. گروه دومی بانوانی استند که بیشتر یا به دلایل سِنی و ناخوشگلی بازار شان کساد است و به مقصد نرسیده اند یا هم به دلایل سیاسی از منزلت افتیده و از جایگاه رانده شده اند.
به گمان من گروه دوم احتمالن دست به افترا و برچسپ میزنند و از آنان هیچ تقاضایی نشده است. برای اثبات این سخنم دلایلی دارم که در زیر به گونهی مفصل بیان میکنم.
۱- بانوان گروه دوم از این که چندان جذاب و جوان نیستند و از نظر سِنی هم در موقعیتی قرار ندارند، که از آنان چنین درخواستی صورت بگیرد، شاید ادعای شان واقعیت نداشته باشد.
۲- طبعا که این بانوان کرسیهای بلند و پرمنفعت مشاوریت، وکالت، معینیت و ریاست را متقاضی بوده اند و فکر نمیکنم که دکانداران عیاش سوپرمارکیت حکومتی چنین مقامهای پردرآمد و مهم را برای کسانی بدهند که از نگاه برقراری رابطهی جنسی ارزش آن را نداشته باشند.
۳- برای دکانداران سوپرمارکیت حکومتی جهت تفویض این کرسیها شاید سه اصل، مهم باشد.
۳- ۱: اصل جذابیت، جوانی و زیبایی.
۳- ۲: اصل تمکین و تسلیمی بدون قید و شرط برای اجراآت و موضعگیریهای سیاسی به سود آنان.
۳- ۳: فروختن این کرسیها در بدل گرفتن پولهای گزاف.
بنابراین و با توجه به این سه اصل، بانوان گروه دوم از اینکه امتیاز اصل نخست را ندارند، این گمانهزنی منتفی است.
در اصل دوم نیز به دلایل پیوندهای سیاسی شان با گروهها و احزاب سیاسی اعتماد خود را از دست داده اند و به دلیل همین پیوند شان با احزاب نمیتوانند آزادانه در پیشگاه دکانداران حکومتی تمکین هم کنند.
در اصل سوم هم پای برخیهای شان میلنگد و توانایی پرداخت پول گزاف را برای خریدن مقامی ندارند و برخی از آنها اگر این توانایی را هم دارند، نمیشود بالای شان اعتماد کرد و از نگاه زیبایی نیز تاریخ مصرف آنها منقضی شده است.
حال به گمان بیشتر، اعتراف این بانوان تنها انگیزهی گرمی بازار رسانهیی دارد تا برای چندی دست کم در زبانها و گمانها جاری و ساری شوند.
چنانکه تجربه نشان داده است بانوان گروه دوم در ماجراجویی نیز شهرهی آفاق اند.
یکی از این بانوان گفته است که از او در ازای دادن جایگاهی تنها بوسه خواسته شده است. اگر این بوسه برای مستندسازی تصویری و «حقالسکوت» بعدی و تمکین باشد درست و اگر برای کامجویی و لذت باشد، برای دکاندار حکومتی بوسهی یک مرد لذتبخشتر از این بانو خواهد بود. پس بهتر میبود که کرسی معهود این بانو را _که وکالت در مجلس نمایندگان بوده_ به یک مرد واقعی در بدل بوسه میدادند و آن مرد باید سعیدی میبود.
باور بامیک
>>> هههههههههههههههه بلی خود سعیدی
>>> کسانیکه از خود شان کاری ساخته نمیشده آنها از دوکان خود متاع خوب را برای کارمندان ارگ پیشنهاد مینمایند تشویش نداشته باشید تمام مسائیل ارگ واقعیت دارد دروغ نیست .
>>> یکی مستقیما تقاضای نهائی از شخص است که شاید با تشخیص آماده پنداشتن طرف صورت میگیرد و دیگر هم تقاضا های مقدماتی برای مساعد سازی زمینهٔ تقاضای نهائی است که همانا از بوسه شروع و ستیپ به ستیپ ادامه می یابد ودر نهایت به تقاضای نهائی می انجامد
حمید
>>> استخدام بانوان در ارگ ریاست جمهوری و یا بعضی وزارت خانه ها و ادارات دولتی،در بعضی حالات نشان دادن جنبه مردانگی شان و ضعیف نشان دادن مخالفین سیاسی شان است.
مثلاً اگر دوستم با رییس جمهور مخالفت میکند،میبینی که کدام دختر و یا باموی ازبک در ارگ ریاست جمهوری مقرر میشود و یا اگر کرزی مخالفت میکند میبینی که کدام خانم بنام ذرانی در ارگ ریاست جمهوری مقرر میشود و اگر محقق مخالفت میکند،باز کدام خانم هزاره مقرر میشود.
مثلی که بعد از آن که داکتر عبدالله رییس اجراییه مقرر شد،ادارات مختلف دولتی دارای ریاست اجراییه شدند .
اینها همه بخاطر تحقیر و توهین کردن افراد و اشخاص و اقوام مربوطه اًنها است.
هرچند این اقوام به این رهبران هیچ ارتباط ندارد و این رهبران از آنها صرف بخاطر حفظ قدرت و به قدرت رسیدن استفاده میکنند.
اگر ما واقعاً پی ببریم که انتخاب بانوان در ادارات مختلف دولتی به اساس ضرورت و لیاقت و درایت از جانب روسای دوایر صورت میگیرد و در عقب آن هیچ نیت بد چه سیاسی و چه غیر سیاسی وجود ندارد،ما به آن احترام قایل هستیم.زیرا بانوان نیم جمعیت افغانستان را تشکیل میدهند و حق دارند در تمام عرصه ها در پهلوی برادران شان در جامعه خدمت کنند و از امتیازات خدمت شان بهره مند شوند.
>>> انهای که تقاضای جنسی مینمایند ویامتقاضیان رابه تن فروشی دعوت مینمایند از روی ضرورت به این اعمال متوصل میشوند ویا هدف بزرگتر ازان دارد وان همانا ترویج فحشا وفساد در ین میهن سنتی وفرهنگ سخت وبا صلابت اند در نظر اول تعداد از اشخاص بیبندوبار وفاسدکه در ارگ غنی مستقر گردیده اندشاید بخاطر اقناع اغراض شهوانی به این اعمال مبادرت ورزیده باشند ولی به نظر میرسد موضوع عمیق تر ازان است که در ذهن مبادرت میورزد واصل هدف ترویج فساد وفحشا وتعمیمد اخلاقی ومبارزه با فرهنگ اسلامی میباشد گویا از کابل لبنان ودبی وتایوان میسازند ومنظور اصلی شان بی بندوباری ورذالت است وبس
روهینا تره کی
>>> شا ور امنیت ملی گفته است که ما طالبا ن را شکست داده ایم انها دیگر نه انتحار و نه انفجار کرده می تو انند خاطر جمع باشید
همه شان در غار های کوه اورال پت شده اند
>>> گذر سیاوش از آتش
جناب رئیس جمهور برای اینکه این همه سکس بازی وسکس نویبسی در رسانمه ها خاتمه یابد وسره از ناسره مشخص گرددوملامت وسلامت هویدا گردد باید درین مورد از روش نیاکان ما که شامل پنج هزار سال تلریخ ما استند استفاده نمایند ، در گذشته های دور زمانی بین مردم شایعه شد که سیاوش پسر شاه دید یا نظر نامناسب با سودابه زن شاه کاوس دارد ، این شایعه به گوش شاه رسید واو از مشاورینش راه وچاره این معضله را جویا شد
مشاور در امور سلطنت به شاه کاووس گفت: که غم و ناراحتی شاه پنهان نخواهد ماند.
- اگر می خواهی حقیقت آشکار شود باید آن¬ها را (سیاوش یا سودابه را) آزمایش و امتحان کنی.
- اگرچه فرزند عزیز است اما بدگمانی نسبت به او، دل شاه را آزرده خواهد کرد.
- و از طرف دیگر بدگمانی نسبت به سودابه (که دختر شاه هاماوران است) نیز شاه را آزرده خاطر می¬کند.
- چون در این باره سخنان گوناگون وجود دارد، یکی از این دو برای اثبات بی¬گناهیش باید از آتش عبور کند.
رسم و آئین روزگار این گونه است که آتش به انسان¬های بی¬گناه آسیبی نمی¬رساند.
کیکاوس سودابه را به نزد خود فراخواند و او را با سیاوش روبه رو کرد.
- در پایان، کیکاووس گفت: دل و جان من نسبت به شما آرام و مطمئن نمی¬شود. (شک و تردید از دلم دور نمی¬شود)
- شاید آتش سوزان، گناهکار را مشخص سازد و او را خیلی زود رسوا کند.
- سودابه این چنین پاسخ داد که: من در گفتار خود راستگو هستم.
- کیکاووس به پسر جوان خود گفت: نظر تو در این باره چیست؟
سیاوس در پاسخ چنین گفت که: ای پادشاه، تحمل آتش دوزخ در مقابل این تهمت، برایم آسانتر است.
- اگر کوهی از آتش باشد از میان آن عبور می¬کنم و اگر قرار بر عبور از میان آتش باشد، برای من آسان است.
- روح و جان کاووس شاه به¬خاطر فرزندش (سیاوش) و همسر نیکونهادش (یا: نامبارکش) پریشان شد.
- اگر یکی از این دو گناهکار شناخته شود از این به بعد چه کسی مرا پادشاه خواهد نامید. (آبرو و اعتبار پادشاهی¬ام از بین می¬رود.)
- همان بهتر که ذهن و دلم را از فکر این عمل زشت پاک کنم و چاره¬ای برای این فکر آزاردهنده بیندیشم.
کیکاووس به وزیر خود فرمان داد تا از ساربان بخواهد که صد کاروان شتر سرخ¬مویِ بزرگ از دشت برای آوردن هیزم بیاورد.
- هیزم¬های بسیاری را مانند دو کوه، روی هم انباشتند و مردم بسیار زیادی برای تماشا گرد آمدند.
- در آن زمان راه و رسم شاهان در تشخیص خطاکار از درستکار اینگونه بود. (زیرا به اعتقاد آنان، آتش، پاک و مقدس بود و هرگز انسان¬های پاک را نمی¬سوزاند.)
- سپس شاه به روحانی مشاور دستور داد که بر روی هیزمها نفت بریزند.
- دوصد مرد آتش¬افروز آمدند و در هیزمها دمیدند. دود زیادی همه جا را فراگرفت به¬طوری¬که هوا در اثر دود، سیاه شد و روز مانند شب، تاریک شد.
- با اولین دمیدن، دودی به¬پا شد که همه جا را سیاه کرد، ولی پس از آن آتش به¬سرعت زبانه کشید و هیزمها شعله¬ور شد.
همة مردمی که در دشت بودند برای سیاوش غمگین شدند و با دیدنِ چهرة خندانش گریستند.
سیاوش در حالی که کلاه جنگی زرینی بر روی سر گذاشته بود، به نزد پدر آمد.
- او با آرامش و هوشیاری و در حالی که لباس¬های سفید بر تن کرده بود خندان و امیدوار بود.
(سیاوش) در حالی که سوار بر اسب سیاه عربی شده بود، آنچنان تاخت که گرد و غبار نعلِ اسبش به آسمان رسید.
- مانند کسانی که کفن می¬پوشند، لباس سفید پوشیده بود و به خود کافور زده بود. (خودش را برای مرگ آماده کرده بود)
- زمانی که به نزدیک کاووس شاه رسید از اسب پیاده شد و در برابر پدر تعظیم کرد.
سیاوش چهرة پدرش را شرمنده و خجالت زده دید و متوجه شد که پدرش با او به نرمی سخن می-گوید.
- سیاوش به پدرش گفت: غمگین نباش زیرا رسم و آیین روزگار و تقدیر و سرنوشت این¬گونه حکم کرده است. (تو در این کار مقصر نیستی)
من وجودی ارزشمند و شرمگین و باحیا دارم و اگر بی گناه باشم از آتش رهایی خواهم یافت.
و اگر چنانچه گناهکار باشم خداوندِ جهان آفرین مرا از آتش، محافظت نمی¬کند. (خواهد سوزاند)
به قدرت خداوند بخشنده، قسم می¬خورم که از این آتشِ فراوان، هراسی نخواهم داشت.
- سیاوش بدون ناراحتی و اندوه، اسب سیاهش را تاخت و آمادة جنگ و مقابله با آتش شد.
آتش از همه طرف زبانه می¬کشید و کسی نمی¬توانست کلاه¬خود و اسب سیاوش را ببیند.
چشم مردم از گریة بسیار، پر از خون بود و همگی منتظر بودند ببینند که سیاوش کی از آتش بیرون می¬آید.
- مردم وقتی سیاوش را زنده و سالم دیدند، با فریاد گفتند که شاه جوان، به سلامت از آتش بیرون آمد.
اسب و لباس سیاوش چنان سالم و بدون آسیب بود که گویی در آغوش گل¬های یاسمن بوده است (انگار در میان باغ گل بوده است)
- وقتی که لطف و رحمت خداوند شامل حال کسی شود، خاصیت آتش و آب، یکسان می¬شود.
- زمانی که سیاوش از میان آتش عبور کرد و به دشت رسید، شور و غوغایی در مردم شهر و کسانی که در دشت بودند به پا شد.
- مردم به یکدیگر مژده می¬دادند که خداوندِ عادل به بی¬گناه رحم کرد.
- سودابه از روی خشم موهایش را می¬کند و در حالی که گریه می¬کرد، صورتش را چنگ می¬انداخت.
- هنگامی که سیاوش، بی¬گناه (یا: با لباس تمیز) نزد پدر رفت و هیچ اثری از دود و آتش و گرد و خاک بر لباس نداشت....
- شاه کاووس به احترام سیاوش از اسب به زیر آمد و با پیاده شدنِ شاه، سپاهیان نیز از اسب به زیر آمدند.
-کاووس، سیاوش را محکم در آغوش گرفت و از رفتار بد خود عذرخواهی نمود
خلص کلام :
( حالا باید جناب رئیس جمهور در پارک زرنگار آتش بزرگی برافروزند واز عامه مردم وهم نماینده های دیپلماتیک کشورهای دوست ودشمن ورسانه ها دعوت نمایند وبعدا مشاور مورد تهمت ووکیله های گرفتار دردام آن مشاور از آتش بپرند تا سیاه روی شود هرکه در او غش باشد )
( ر )
>>> رشوت جنسی به زور نمیشود انعده زنان که فعل اعتراض دارند انها از سن چهارده سالگی همین جسم فروشی عادت ایشان بوده و فامیلهای همه ایشان میدانند که همرایی کیها رابطه جنسی صورت گرفته است چون شوهران و پدران ایشان انها را تشویق نموده اند که باید هم خرما به دست اورد و هم لذت ببرند ولی اینکه انها دست به دست شدند و مانند کاغذ تشناب استعمال شدند افسوس به حال شوهر ها و خانواده های ایشان
>>> سوال من اینجاست که آیا این بانوان به خواسته های آنان جواب مثبت داده اند یا خیر؟
>>> این اتهام ها از قبل هم وجود داشتند و بار ها مطرح شده بودند۰ حال گند شان از بین خودشان برآمد و ثابت شد که همه آن اتهام ها درست بودند و واقعیت های تلخ تر از این هم حتمن وجود دارند که فاش نشده اند۰
لعنت بر آن ......هایکه بخاطر مسایل قومی سمتی و امثال از این .....کاری های ارگ دفاع میکنند.
م گاو ها
>>> من که فکر می کنم شاید از یکهزار بانو هم اضافه مورد سکس قرا گرفته باشد در ادارات دولتی وغیر دولتی مانند موسسات پارلمان وسایر وزارت ها بخاطر تعین در یک چوکی ووظیفه .
اریا
مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است