تاریخ انتشار: ۱۲:۱۳ ۱۳۹۷/۹/۱۰ | کد خبر: 156223 | منبع: | پرینت |
خانم اول کشور، خانم دیکارلو، داکتر عبدالله، وزیر کاسیس، رؤسای هیاتها، خانمها و آقایان، همکاران، سفیر یاماموتو!
جای افتخار است که در جنوا حضور دارم. اجازه بدهید فرصت را مغتنم شمرده از شما، همکاران بینالمللی (افغانستان)، ابراز امتنان نمایم. از این که از سال ۲۰۰۱ بدین سو در زمینه تدویر یازده کنفرانس با ما همکاری نمودید، چه کنفرانسهایی که جزو تعهداتتان بود و چه آنانی که نبود، ابراز امتنان میکنم. کنفرانسهای مذکور که در بُن، برلین، بروکسل، لندن، پاریس و توکیو برگزار گردید به منظور تعیین مسیر و تقویت حمایت شما (از افغانستان) از اهمیت بالایی برخوردار بودهاند. از کشورهای عضو ناتو به خاطر تدویر نشستهای این سازمان که در آن، منابع حیاتی برای حمایت از قوای امنیتی و دفاعی افغانستان، مأموریتهای حمایت قاطع و آیساف تعهد گردید، سپاسگزاری میکنم.
همچنین تمایل داریم از کشورهای کمککننده – حکومتها و مالیهدهندگان شما – به خاطر حمایت اصولی و دوامدارتان ابراز امتنان نمایم. ما به دختران و پسرانتان که جانهایشان را در افغانستان از دست دادند، ادای احترام میکنم. ۳۴۵۸ تن از بهترینهای شما بین سالهای ۲۰۰۱ الی ۲۰۱۴ (در افغانستان) قربانی گزاف پرداختند؛ قابل ذکر است که ۵۹ تن از قوای بینالمللی بعد از پروسه انتقال مسؤولیتهای امنیتی به قوای افغان در اول جنوری ۲۰۱۵، جان خود را از دست دادهاند. در عین حال از بیشتر از یک میلیون افسران کارکشته و خانوادههای جانباختگان به خاطر ارزش، نگرانی و درک بینظیری که نسبت به کشور و مردم ما داشتند، قدردانی میکنم.
به طور اخص تمایل داریم از تعهد مالی و جانی ایالات متحده امریکا به عنوان همپیمان کلیدی افغانستان از سال ۲۰۰۱ تاکنون قدردانی و تشکر کنیم. استراتیژی رییسجمهور ترامپ برای آسیای جنوبی، یک تغییر بزرگ به میان آورده و برای ما این امکان را میسر ساخته تا توجهمان را به صورت جدی بالای خودکفایی، اصلاحات و صلح متمرکز سازیم. علاوه بر آن، از شرکای منطقهیی دور و نزدیکمان که در عرصههای دوجانبه به ما دست همکاری دادند، مشخصا در کنفرانس قلب آسیا – پروسه استانبول، نشستهای همکاریهای اقتصادی منطقهای برای افغانستان موسوم به «ریکا» و مجامع دیگر ابراز امتنان نمایم. در نهایت، از سازمان ملل متحد به خاطر میزبانی مشترک کنفرانس امروزی، حکومت سویس و تمامی رهبران برجسته به خاطر حضورشان تشکر میکنیم.
این کنفرانس هم بیانگر «تحول» و هم نشاندهنده «تداوم» است. اما از سوی دیگر حاکی از آن است که افغانها مالک مشکلات خود هستند و رهبری را به خاطر دستیابی به راهحل مشکلات برعهده گرفتهاند. دو سال قبل زمانی که نشستی را در بروکسل برای بحث در مورد مسیر صلح و انکشاف برای افغانستان برگزار کردیم، ملت ما جدیداً وارد دههی تحول گردیده بود – دههای که شاهد اصلاحات دولتی گسترده برای دست یافتن به خودکفایی، بهبود خدمترسانی و پاسخگو ساختن نظام حکومتداری خواهد بود. در این جا لازم است از خانم موگرینی، نماینده ارشد اتحادیه اروپا و همکارانشان به خاطر نظارت دقیق از کنفرانس مذکور ابراز سپاس کنم. الگوهای در حال ظهور در این مقطع زمانی که در نیمه دهه تحول قرار داریم، کداماند؟ در این جا به تشریح سه الگوی تغییر که حایز اهمیت اند، میپردازم.
نخست، اکنون زنان و مردان افغان، ارزشهای قانون اساسی را تصاحب کردهاند؛ به طور اخص ماده قانون در مورد برابری اتباع، حقوق و آزادیهای آنان که باید به آنها ارج گذاشته شود. افغانها در حال پذیرفتن و تجسم باور شهروندی هستند. بهترین موضوع برای اثبات این امر را در حضور فعال شهروندان کشور در صفوف طولانی رأیدهی در انتخابات پارلمانی که در بیستم اکتوبر ۲۰۱۸ برگزار گردید، میتوان یافت؛ شهروندانی که در برابر تهدیدها، خشونت و حملات راکتی ایستادند تا بتوانند از حق رأی خود در انتخابات مذکور استفاده کنند. دوم، تجدید اجماع مبنی بر این که قانون اساسی «کتاب قانون» شمرده میشود، ما را به عنوان شهروندان آزاد یک جامعه مردمسالار با هم پیوند میدهد. از این رو، باید گفت که ثبات از اراده مردم سرچشمه میگیرد. افغانها نشان دادند که به اهمیت انتخابات فراگیر، شفاف و بهموقع برای تجدید روابط بین مردم و دولت منتخبشان باورمند هستند. مردم ما هر گونه فرضیه تغییر، فراتر از قانون اساسی را به شدت مردود میدانند.
سوم، ما شاهد یک تغییر نسلی بیپیشینه هستیم. با امید و خوشبینی زیاد شاهد هستیم که نسل کنونی زنان و جوانان افغان، جایگاهی که در عرصههای رهبری، حکومت، جامعه و سیاست شایسته آن هستند را مییابند. مسؤولیتها به صورت کامل به آنان سپرده نشده، اما آنان برخاستهاند و مدعی آن جایگاهاند. داکتر عبدالله و من افتخار میکنیم که مثابه تسهیلکنندگان این روند بودهایم. این چهرههای نوپا دیدگاه تازهای با خود دارند که نشأتگرفته از مفکورههای تحصیلیافتهترین و اجتماعیترین نسلی است که تا حال در کشور وجود داشته است. آنان که در شرایط جنگی متولد شده و رشد کردهاند، آماده هستند تا رهبری وطن را در مسیر دستیابی به صلح و رفاه به دست گیرند. برخلاف نخبگان سیاسی گذشته که سیاست زور که ریشه در ترس و شخصیتشان را اِعمال میکردند، نسلی که در دورهی هزارساله کنونی رشد کرده، تجسمکننده آن شرایط سیاسی است که ثبات پایدار به همراه داشته باشد – به عبارت دیگر، این نسل یک محیط سیاسی که برخاسته از نهادهای قوی، خدمات عامه و حسابدهی و شفافیت دموکراتیک باشد، را در ذهن میپرورانند.
در مورد عامل بشری اصلاحات صحبت کردم. اکنون، به بُعد تخنیکی اصلاحات که در جریان چهار سال گذشته برای دستیابی به عرصهای برای دولتسازی روی دست گرفتهایم، میپردازم. از آنجایی که حاکمیت قانون شهروندان و دولت را در چارچوب یک قرارداد اجتماعی با هم پیوند میدهد، حکومت وحدت ملی اصلاحات منظم را برای ایجاد یک اساس حقوقی در مطابقت با قانون اساسی کشور روی دست گرفته است. ما جزئیات نزدیک به ۳۹۰ قانون، فرمان و مقرره را از سال 2015 [1394] تا کنون منتشر کرده یا مورد تعدیل قرار دادهایم. برای اولین بار در تاریخ افغانستان، ما دارای کود جزایی هستیم که در مطابقت با الزامات دفتر مقابله با جرم و مواد مخدر سازمان ملل متحد (UNODC) و قانون مبارزه با فساد، قرار دارد. ما برای اولین بار طی صد سال دارای یک قانون جدید شاروالیها هستیم. قوانین جدید معادن و نفت و گاز به ما امکان بخشیده که زمینه سرمایهگذاری مبتنی بر قانون و حسابدهی را در سکتور معدن فراهم کنیم.
در سال جاری، تلاشهای ما به خاطر ایجاد محیط بهتر سرمایهگذاری خصوصی، زمانی ثابت گردید، که بر اساس گزارش شاخصهای تجارت بانک جهانی، افغانستان در صدر کشورها با اقدامات اصلاحی قرار گرفت. «قانون دسترسی به اطلاعات» افغانستان به عنوان بهترین قانون در سطح جهان شناخته شد. تغییر در نظام عدلی و قضایی با تقرر قاضیالقضات و لوی سارنوال اصلاحطلب، شش قاضی ستره محکمه و اصلاحات عمده در سیستمها و پروسههای ادارات لوی سارنوالی و محاکم همراه بود. احترام به استقلال قضایی و تفکیک اختیارات یکی از نمادهای حکومت ما بوده است. به صورت مختصر، ما در ایجاد یک اساس قضایی برای دستیابی به اقتصاد نوین، جامعه و حکومت پیشرفت کردهایم. با ایستادگی در مقابل پیشبینیهای سقوط و ناکامی، قوای ملی امنیتی و دفاعی افغانستان با رشادت مبارزه کردهاند، که تنها زیبنده وطنپرستانی است که خود را وقف رفاه کشورشان میکنند. همزمان با این که برای عزت و آزادیمان و به خاطر امنیت جهانی میجنگیدیم، سکتور امنیتی کشور را به صورت کابل بازبینی کردیم. این سکتور، به صورت بیشرمانهای، به یک مکان پرورش فساد مبدل گشته بود، که قوای ما در خطوط اول نبرد بهای آن را میپرداختند.
ما قانون ذاتی افسران را برای پائین آوردن سن تقاعد تعدیل کردیم. امسال، ۱۰۵۲ افسر نظامی عالیرتبه به تقاعد سوق داده شدند—در حالی که قبل از سال ۲۰۱۵، تقاعد یک رویداد استثنایی تلقی میشد. این اقدام اصلاحی زمینه را برای تغییر نسلی در مدیریت و رهبری که شدیدا موردنیاز بود، فراهم ساخت. لازم به ذکر است که بورد تعیینات، با استفاده از یک سیستم مبتنی بر شایستهسالاری، باعث ایجاد شفافیت و تحرک برای افسران گردیده است. ما به صورت دوامدار روی استفاده از منابع در سکتور امنیتی تمرکز کردهایم که سبب آوردن نظم به پروسه تدارکات از طریق کمیسیونی است که خودم و داکتر عبدالله، شخصاً، از فعالیت آن نظارت میکنیم. طوری که به پایان نخستین سال از تطبیق پلان چهارساله امنیتی نزدیک میشویم، خرسندم که با شما شریک سازم که قوای کماندو و قوای هوایی ما از لحاظ شمار به ترتیب در حال دو و سه برابر شدن هستند. اصلاحات در پولیس ادامه دارد، استفاده از سیستم ثبت بایومتریک به منظور حل معضل سربازان خیالی، پیشرفت قابلملاحظهای به میان آورده است؛ و سیستمهای منابع بشری اکنون به صورت کامل فعال هستند.
علاوه بر تقویت قوای خود، ما با همپیمانان و شرکای خود تجدید اعتماد کردیم. حکومت وحدت ملی در اولین روز کاری موافقتنامههای امنیتی دوجانبه و وضعیت نیروها را با ایالات متحده امریکا و سازمان ناتو امضاء کرد. ما به صورت دوامدار برای تعمیق و گسترش همکاریمان براساس منافع متقابل و تحقق مسؤولیتهای دموکراتیک مشترک، کار کردهایم. امروز، دولت و مردم افغانستان نه تنها نسبت به گذشته بیشتر با جهان در ارتباط اند، بلکه ما به عنوان رهبر منطقهیی در ابتکارات سرحدی که اهمیت استراتژیک برای تمام منطقه دارد، مبدل شدهایم. خودکفایی، هسته مرکزی اصلاحات است—ما باید اساس مالی یک دولت کارا را از طریق بهره گرفتن از همه سرمایههایمان اعم از انسانی، طبیعی، سازمانی و مالی ایجاد کنیم. همزمان با این که زمام امور حکومت را به دست گرفتیم، کسری ۴۰۰ میلیون دالری برای حکومت به میراث ماند، از زمان تاکنون به صورت خستگیناپذیر بر افزایش عواید و ارتقای مؤثریت و مثمریت و شفافیت در مصارف و بودجهسازی تمرکز کردیم. ما توانستیم عواید داخلی را به میزان ۷۰ درصد بین سالهای ۲۰۱۴ الی ۲۰۱۷ افزایش دادهایم. داکتر قیومی، وزیر مالیه کشور، خبر خوشی را شریک ساخت که طی دو روز ما قادر به برآورده کردن هدفی که از سوی صندوق بینالمللی پول (IMF) برای سال جاری تعیین شده، خواهیم گردید.
آنچه ما به میراث بردیم، سیستمی بود که در آن فساد به جای این که یک استثنا باشد، به مثابه یک قاعده عمل میکند. اخذ رشوه و بهرهکشی اعمال عامی بود که صورت میگرفت و پروسههای اداری به میزان بالایی غیرمستند بودند. فقدان قانون و قواعد و بیاعتمادی نسبت به سکتور عدلی و قضایی باعث شده بود که بسیاری باور خود را به دولت از دست بدهند. بعد از آغاز تطبیق استراتیژی ملی مبارزه با فساد در سال ۲۰۱۷، ما نیمی از آنچه تعهد به انجام آن کرده بودیم را بدست آوردهایم، اخیراً ما مجموعهای از شاخصهها را برای مراحل بعدی کوششهایمان در زمینه مبارزه با فساد ترتیب کردهایم. امروز، ما کسانی که فساد میکنند، به شمول مقامات عالیرتبه حکومت قبلی، را مورد تعقیب عدلی و قضایی قرار میدهیم. ما گامهای بیپیشینهای را در توسعه دسترسی به عدالت برای زنان در ولایتها برداشتهایم؛ ما سکتور عدلی را تصفیه کردیم که برجسته ساختن پیام «عدمتحمل در برابر فساد» را تضمین میکند.
از آنجایی که فساد در کشور یک مشکل سیستماتیک بود، ایجاب میکند که راهحل سیستماتیک برای مقابله با آن اتخاذ شود. در جریان پنج سال پسین، ما لحن «عدم تحمل» (در برابر فساد) را بکار بستیم و برای وضاحت بیشتر در این زمینه، اقدام به ایجاد مکانیزمهای متعدد کردیم که اثباتی بر اراده قوی سیاسی حکومت در مبارزه با فساد میباشد. آیا این بدین معنی است که ما فساد را از بین بردهایم؟ مطلقا نه! ما میخواهیم که این امر هر چه سریعتر صورت گیرد، اما با شتابزدگی و عجله نمیتوان به یک تغییر هدفمند دست یافت. ما رویکرد منظم و مشابهی را نسبت به حکومتداری، از سطح قریه تا به ریاستجمهوری و در سطوح مختلف حکومت اتخاذ کردهایم. به طور نمونه، ما در سطح ریاستجمهوری، مجموعهای از شوراهای عالی را بنیان نهادیم که جامعه مدنی و سکتور خصوصی نیز در آنها به منظور اشتراک در روند پالیسیسازی شامل هستند. ریاستجمهوری دیگر متمرکز بر غرور و خواهشات فردی یک شخص نه، بلکه استوار بر وظایف رییس جمهور که از سوی قانون اساسی مشخص گردیده و در میدان بحث و مناظره با حضور جوانب ذیدخل به پاسخگویی فراخوانده شود، می باشد.
بازبینی سیستمهای تقرر افراد به ما امکان بخشیده است که خدمات ملکی را از یک شبکه تبارگرا (مبتنی بر خویشخوری) به یک شبکه کدری متشکل از مأمورین ملکی شایسته که براساس شایستهسالاری مقرر میشوند، تغییر بدهیم. کمیسیون خدمات ملکی فعال ما، بیش ازنیم میلیون درخواستی که ولایتهای مختلف جمعآوری شده بود را شامل یک امتحان رقابتی ساخت و از آن طریق ۲۲ هزار کارمند خدمات ملکی – که بیش از ۱۷ هزار تن آنان را معلمین تشکیل میداد – را استخدام کرد. از آنجایی که میدان رقابت را هموار ساختیم، میزان حضور زنان در ادارات خدمات ملکی از ۵ به ۱۶ درصد افزایش یافت. به همین ترتیب، در سطح محلی، توجه را بر جوانسازی رهبری متمرکز ساختیم. به طور مثال، شهروندان شهرها میتوانند به خاطر سِمَت شاروال در شهرهای خود درخواست بدهند، و کاندیدان براساس شایستگیشان انتخاب میشوند، کاملا برعکس این قضیه که افراد توسط شخص رییسجمهور انتخاب شوند.
آنچه من در جریان این اصلاحات در تقرری ها شاهد بودم، یک تغییر نسلی گسترده است— چهرهی حکومت به معنای واقعی آن، در سراسر کشور تغییر یافته است. به اعتقاد من نسل کنونی، علیالخصوص زنان، ثابت خواهند کرد که عالیترین و برجستهترین نسل در تاریخ معاصر کشورما هستند. افغانستان همواره دو اکثریت خود – زنان و جوانان – را نسبت به یک اقلیت در عرصههای سیاسی و عامه به حاشیه رانده است. اما این مسأله بیش از این ادامه نخواهد یافت. زیرا اکنون، یک بستر هموار (برای رقابت) و اراده سیاسی داریم، زنان و جوانان به سطوح بالاتر راه یافتهاند تا خواستار وظایف رهبری که قبلا هرگز به دست نیاوردهاند، باشند. در حال حاضر، شاروالان زن، معاونین والیها و ولسوالان زن (در حکومت) مصروف کار اند که برای اولین بار در کشور اتفاق میافتد. در ولایت وردک، شورای ولایتی کاملا از سوی زنان رهبری میشود.
ما بینهایت به (ظرفیت) رهبری که زنان افغان به خاطر بدست آوردن جایگاه برحقشان در جامعه و عرصه سیاست نشان دادهاند، افتخار میکنیم. شاخصی که مکررا در مورد آینده و مسیر کنونی در کشور تکرار میشود، همانا آن چیزی است که بالای زنان افغان رخ میدهد. خرسندم که توجه خانم اول کشور به عنوان شنونده، تسهیلکننده و مدافع (حقوق زنان) منتج به ایجاد شبکههای ملی زنان توانمند که تجسمکننده مبحث و تمرین شهروندی است، گردیده است.
هر جایی که ظرفیت بالقوه نیمی از شهروندان کشور [زنان] سرکوب شده، امروز با آغوش باز پذیرفته میشود. حقوق زنان، حقوق بشری هستند و قانون اساسی ما از آن محافظت میکند. علاوه بر آن، ما خواهان پیشرفت کشور هستیم و از نقشی که زنان میتوانند در آن ایفا کنند، آگاه هستیم. اجازه بدهید واضح بیان کنم—اشتراک/سهمگیری زنان به مثابه یک اهمیتِ استراتیژیک در امنیت ملی و انکشاف اقتصادی کشور میباشد. اگر هرگونه سؤالی در مورد این که آیا از حقوق و فرصتهای زنان چشمپوشی خواهد شد، وجود داشته باشد، من تضمین میکنم که این گونه نخواهد شود. مردم پرافتخار افغانستان، مردان و زنان، نیز آن را تضمین میکنند. زنان ما در سطح رهبری، امروز در اینجا و در سرتاسر کشور آن را تضمین میکنند. ما مردم و زنان افغانستان، به خاطر (محافظت از) حقوق تمامی افغانها یکجا در کنار هم خواهیم ایستاد.
ما در نیمه مسیر فصل کنونی از تاریخ افغانستان قرار داریم. یعنی نیمی از مسیر دههی تحول را پیمودهایم؛ و وعدههای بسیاری را برای تطبیق اصلاحات کلیدی برآورده ساختهایم. بعضی از ابتکارات ما هنوز در انتظار نتیجه هستند و در حال حرکت اند، و بعضی از آنها نیاز به تجدید توجه دارد یا باید تسریع گردد. ما با چالشهای متعدد در عرصههای گوناگون روبرو هستیم—همان طور که گفته میشود، ما همزمان از یک سو در حال ساختن خانهای هستیم و از طرف دیگر در حال خاموش کردن آتشیم. جنگ نامحدود کنونی که بر مردم، جامعه و دولت افغانستان فرو میبارد، تأثیرات زیادی داشته و در نتیجه، صلح و امنیت در زمره ضروریترین امور ملی ما قرار گرفته است.
ما در مقابل این دهشت وصفناپذیر از خود حوصله استراتیژیک نشان دادهایم و به همسایگانمان دست دوستی دراز کردیم و به آنان پیشنهادات عینی و واقعی همکاری ارایه کردیم. نسل کنونی افغانها صدها هزار تن را در خط مقدم جنگ جهانی علیه تروریزم قربانی دادهاند، و هنوز حتی جان یک افغان به ارزش یک سرخط خبری در عرصه بینالمللی را ندارد. ما مستحق صلح هستیم. مشکل تنها خشونت نیست، بلکه فقر نیز افغانها را وهمزده ساخته است. بیش از ۴۰ درصد از مردم ما زیر خط فقر زندگی میکنند. زنان، جوانان و فقرا در قلب/مرکز استراتیژی انکشاف ما قرار دارند—اگر قرار است به مشکل فقر به صورت هدفمند و واقعی رسیدگی شود، اقشار متذکره باید به شمار آیند و پذیرفته شوند. همان طور که اثبات شده است، آموزش یک دختر بر ایجاد شرایط بهتر برای پنج نسل بعدی تأثیرگذار است. به عبارت دیگر، خانواری که نانآورش زن است و در فقر حاد زندگی میکند، نسلهای زنان و فرزندانشان محکوم به فقر بیشتر و خشونت خواهند بود. بازماندن از رشد به سبب سوء تغذیه هنوز یک مشکل گسترده باقی مانده است. مرگ و میر مادران و نوزادان، اگر چه واقعا کاهش یافته، هنوز به صورت غیرقابل قبولی در سطح بالا قرار دارد. از سوی دیگر، بیش از یک میلیون شاگرد در مکتب حضور پیدا نمیکنند.
ما به خاطر این اندازه از چالشها، قادر به برآورده ساختن اهداف انکشافی دوره هزارساله کنونی یا اهداف انکشافی پایدار نگردیدیم. موضوع کاملا مبرهن برای همه ما این است که یک رویکرد پروژهمحور در قبال انکشاف کاملا ناکافی بوده و هرگز نرخ رشدی را که به صورت قابلملاحظه باعث کاهش فقر گردد را ایجاد نخواهد کرد. ما باید روی مودل همهجانبه برای رشد و چگونگی فعالیت مشترک برای دستیابی به آن و فراگیر ساختن آن، به توافق برسیم.چالش قابلملاحظهای که در حال حاضر با آن روبرو هستیم در سکتور زراعت میباشد که معیشت چهل درصد از نفوس کشور وابسته به این سکتور است. توسعه تولید محصولات باارزش مانند زعفران، انار و پسته میتواند با کوکنار رقابت کند. اتحادیههای واردات در کشورهای شما و دانشمندان و متخصصین در پوهنتونهای شما میتوانند در ایجاد زنجیرههای ارزش و عرضه که منتج به ایجاد روابط پرمنفعت متقابل میگردد، از ما حمایت کنند.
طی چهار سال، ما توانستهایم به ولایات بیشتری – در مقایسه با صد سال گذشته – برقرسانی کنیم و قابل ذکر است که شبکه ملی برق نیز در جریان دو سال آینده به مرحله اکمال خواهد رسید. از داکتر قیومی به خاطر رهبری دیدگاهمحور و مهارتهای مدیریتیشان ابراز امتنان کنم. بدون شک، ظرفیت عظیم ما در عرصه انرژی قابلتجدید، مستلزم توجه عاجل است، زیرا بدون برق/انرژی، نمیتوان ماشین رشد را به حرکت درآورد. اقتصاد جرمی به مثابه یک چالش بزرگ در برابر امنیت، ثبات و رشد فراگیر قرار دارد. به خاطر پیشبرد امور در عرصه مبارزه با این پدیده، نیاز به اتخاذ رویکردهای منسجم در قبال بازارسازی و دولتسازی احساس میشود.
علیرغم اجرای بیش از پنجاه درصد شاخصههایی که در استراتیژی مبارزه با فساد تعیین شده بود، میزان عقبگرد/پسرفت در این زمینه در حد بالایی قرار دارد. هر قدمی که در این گذر از این سربالایی برمیداریم، دو قدم از سوی شبکههای فاسدی که نشانههایی از ناکامی خود را میبینند به عقب رانده میشویم. پشت سر ما، مردم افغانستان قرار دارند که خواستار توقف مصئونیت و معافیت (از مجازات مفسدین) هستند. تمایل دارم که در مورد موضوع معافیت از مجازات آشکارا و بیپرده صحبت کنم.
شماری از «گروههای مسلح غیرمسؤول» هنوز در سراسر کشور فعالیت دارند. آنان به صورت غیرقانونی از سوی دولت از طریق شبکههای فاسد مسلح گردیدهاند و قومندانان آنان هنوز مدعی داشتن عناوین دولتی هستند، اما مانند شبهنظامیان جنایتکار عمل میکنند— به عبارت دیگر اقدام به ارعاب و اخاذی از باشندگان محل، تهدید، اخذ دستمزدهای غیرقانونی در مقابل فراهم آوردن امنیت فیزیکی، میکنند. آنان تهدیدی در مقابل باشندگان کشور و عامل مهم در غصب زمین و تجارت مواد مخدر هستند. ما یعنی حکومت افغانستان از خود یک سؤال استراتیژیک پرسیدیم: آیا باید قانون بدون در نظرداشت مقام و قدرت یک شخص بالای وی قبولانده شود، یا باید به خاطر کوشش و حفظ یک ثبات کوتاه مدت استثناء قائل شد؟ من این سؤال را از هموطنان افغانم پرسیدهام. پاسخ آنان این است که حاکمیت قانون زمانی معنی دارد که استثناء وجود نداشته باشد. بدون درنظرداشت قومیت، ولایت، دین، قدرت و ثروت؛ یک جنایتکار، جنایتکار است.
اجازه بدهید که با وضاحت بیشتر بیان کنم – نبود فیر مرمی به معنای ثبات دوامدار نمیباشد، بلکه بکارگیری عادلانه حاکمیت قانون و محافظت از آزادیها و حقوق شهروندان میباشد. دستور قانون اساسی که روی آن کار کردهایم زمانی باثبات باقی خواهد ماند در صورتی که مردم چشمبسته به استعمال قانون باورمند باشند. این حقیقت، برای دستیابی به صلح دوامداری که به دنبال آن هستیم، حیاتی میباشد. از آنجایی که افراد سلاحهایشان را بعد از موافقتنامه صلح به زمین میگذارند، آنان باید بتوانند به حاکمیت قانون و به تعهد حکومت نسبت به تطبیق موافقتنامههایی که از حقوق آنان محافظت میکند و مصئونیتشان را تأمین کند، باورمند باشند. آنچه اهمیت یکسانی دارد، نیاز است که تمرکز خود را روی پروسهها و سیستمهای تخنیکی دوبرابر بسازیم. در حال حاضر، ما به استعدادهای توانمندشده و جدید در کشورمان دسترسی داریم.
ساحات و عرصههایی اعم از زیربنا، ایجاد عواید، تأمین نظم و قانون، و روشهای تجارتی برای سکتور خصوصی، مستلزم توجه عاجل هستند. ما از همکارانمان در عرصه انکشاف زیربنا میخواهیم که با ما روی یک رویکرد نتیجهمحور به توافق برسند. از طریق آن، ما میتوانیم توانمندیهای لازم را هم در حکومت افغانستان و هم در بخش خصوصی با استفاده از رویکردهای ابتکاری و خلاقانه در زمینه طراحی برنامهها و نظارت از آنها ایجاد کنیم. علیرغم این که اصلاحات در ردههای بالایی پولیس صورت گرفته و نیروی پولیس وظیفه خود را با قهرمانی در مقابل تروریزم انجام داده، شهروندان در مناطقشان اغلب با اذیت و آزار یا طلب رشوه از سوی پولیس محلی روبرو میشوند.
در این راستا، نیاز به یک بسته اصلاحی است تا تمرکز کامل بر تمامی عرصههای پولیس صورت گیرد. در حالی که جمعآوری عایدات ما از هر لحاظ عالی بوده، ما هنوز با کسری مواجه هستیم. ما نیاز به تطبیق یک رژیم همهجانبه کنترول گمرکات و جمعآوری عایدات داریم. باید گفت، در این عرصه، فرهنگ معافیت از مجازات و تبارگرایی [خویشخوری] یک مانع عمده بوده است. ما برنامه اصلاحی اتخاذ کردهایم که به آن متعهد هستیم و برای تطبیق آن خصوصاً در زمینه شریک ساختن معلومات در مورد واردات و صادرات از همسایهها و شرکای تجاریمان به حمایت شما نیاز داریم. ما همچنین در اصلاح روشهای تجارت از جمله ایجاد «آسان خدمت» یا (One-stop shop) پیشرفتهایی داشتهایم تا از آن طریق خدمات بااعتبار و سریع را برای ثبت و صدور جواز برای فعالیتهای تجاری فراهم سازیم. اگر چه ما هنوز راه طولانی در این عرصه پیش رو داریم.
تقاضا در سطح ملی برای آموزش باکیفیت و انکشاف مهارتها بسیار بالاست. علاوه بر آن، بیش از ۶۰ درصد از نفوس ما زیر سن ۲۵ سال هستند که به عنوان موضوعی با اهمیتِ استراتیژیک برای انکشاف اقتصادی و امنیت ملی ما تلقی میگردد. در اوایل سال جاری، یک بسته اصلاحی همهجانبه را برای بخش آموزشی ارایه کردیم. ما منابع لازم برای ساخت شش هزار مکتب طی دو سال را تخصیص دادهایم و سی هزار معلم زن را در جریان پنج سال آینده استخدام خواهیم کرد. استفاده از جدیدترین برنامه انکشاف ملی ما یعنی «میثاق شهروندی» حاکی از آن است که محلات به صورت جدی شامل این روند هستند و به همین ترتیب در اعمار مکاتب، پائین آوردن هزینه ساخت مکاتب از ۲۵۰ هزار دالر به ۳۰ هزار دالر همکاری میکنند.
ما همچنان متعهد به فراهم کردن آموزشهای تخنیکی و مسلکی هستیم که به عنوان یک عامل رشد در کشورهای حوزه اسکاندیناوی و در این جا یعنی سویس مورد استفاده قرار گرفته است. ما باید مهارتهای شهروندانمان را طوری پرورش دهیم که از یک سو منتج به ایجاد فرصتهای شغلی برای آنان گردد و از سوی دیگر نیازهای بازار را برآورده کند. اگر چنین کاری صورت نگیرد، نتیجه آن تولید جوانانی خواهد بود که تنها سند فراغت از پوهنتون در دست دارند اما هیچ مهارت قابلاستفاده ندارند. این امر باعث خواهد شد که جوانان را به یک قشر آسیبپذیر در مقابل پدیدههایی مانند جرم و جنایت، رادیکالیزم و مهاجرت مبدل خواهد ساخت. با وجود پیشرفتهایی که در زمینه بالا بردن شفافیت، توازن و مشورت عامه در پروسه بودجهسازی داشتهایم، بودجه ملی ما هنوز به یک ابزار واقعی پالیسی که شایسته آن هستیم، مبدل نشده است. برای رسیدن به این هدف، پیشنهادی که ارایه میکنیم، تغییر برنامهها از رویکرد پروژهمحور به نتیجهمحور با وضع شرایط دوجانبه میان ما و کشورها وسازمانهای کمککننده برای اطمینان از اصلاحات و حسابدهی میباشد. این تنها راه برای تنظیم نیازهای مردم مطابق منابع مالی که در اختیار داریم، میباشد.
امیدوارم که توانسته باشم یک تصویر متوازن از دستاوردها و در عین حال چالشهایمان و اولویت های در حال اجرا، ارایه کنم. قبل از این که ادامه بدهیم، میخواهم بر عامل بشری اصلاحات دوباره تأکید کنم. طی شش ماه پسین، من از ۱۷ ولایت دیدن کردهام. آنچه بینهایت برایم عالی بود، ظهور یک نسل جدید در سراسر افغانستان است. من مراجعه به آنها را به خاطر اهمیت استراتیژیکشان برای آینده کشورم تداوم میدهم، بنابراین شاید شرکای ما که در این سالون حضور دارند، متوجه این امر نشوند.
این نسل در حال دگرگون ساختن سیاست کشور است. در حدود ۲۵۰۰ تن در انتخابات پارلمانی که در ماه اکتوبر امسال برگزار گردید به رقابت پرداختند. در صورتی که معلومات ابتدایی گواه بر نتایج کلی/نهایی باشد، پارلمان آینده نیز دستخوش یک تغییر نسلی خواهد بود. همان طور که گفتم، زنان افغان میتوانند از خود و مردم افغانستان نمایندگی کنند. خوشحالم که در سراسر ولایات کشور، خصوصا ولایتهای جنگزده، با تقاضای بزرگان، علما و زنان رهبر مبنی بر آموزش دختران مواجه میشوم. حتی بعضی از آنان ابتکار این مسأله را در دست خود گرفته و برای خانوادهها در صورتی که دخترانشان را به مکتب نمیفرستند، شرایط، مجازات نقدی وضع کرده است. افغانها روی ارزشهای آموزش اتفاق نظر دارند و ما به مثابه دولت باید برای آنان خدمات باکیفیت ارایه کنیم.
اجندای اصلاحی ما، آمیخته با تئوری اسلامی حلقه عدالت میباشد—که بنیاد اقتصاد، امنیت و مشروعیت سیاسی را تشکیل میدهد. حتی یک اقدام اصلاحی وجود ندارد که با استقبال شهروندان کشور روبرو نشده باشد. انتقاد اکثریت آنان که به من میگویند، این است که حکومت روند اصلاحات را آن طور که باید به سرعت انجام نمیدهند. فراموش نکنیم که افغانها در عرصههای مختلف از مطالعات دینی تا ورزش (از دیگران) پیشی گرفتهاند. یک جوان افغان اخیرا برنده مقام اول در رقابت تلاوت قرآن کریم که در مسکو برگزار گردید، شده است. تیم ملی کریکت قهرمان ما – ببرهای آبی – تمامی موانع ممکن را از سر راه برداشتند تا در بین ده تیم برتر دنیا قرار گیرند.
«از فرش به عرش رسیدن» تیم کریکت ما یکی از آن داستانهایی است که نه تنها در تاریکترین روزها، به ما احساس غرور و دلگرمی میبخشد، بلکه واقعیتی را تجلی میکند که ما افغانها به عنوان ملت کی هستیم. امروز میخواهم از مردم افغانستان تشکر کنم. تشکر به خاطر یک گنجینه ارزشمند ملی بودید؛ تشکر به خاطر انعطافپذیری و تواناییتان در مقابل بدبختی؛ تشکر به خاطر اراده جمعی آهنینتان و عزم راسختان برای زندگی از صلح و امنیت. شما به من اطمینان دادید که ما میتوانیم بر گذشته فایق آییم و آینده را تصاحب کنیم. و چطور می توانیم این کار را انجام دهیم؟ ضرورت عاجل ملی ما برای حرکت به پیش، صلح است.
خرسندم که بعد از ماهها مشورتهای گسترده با شهروندان افغان در سراسر کشور، امروز نقشهراه را که برای پیشبرد مذاکرات صلح تدوین کردهایم، اعلام کنم. ما به خاطر رسیدن به توافق صلح، میکانیزمها و نهادهای لازم را ایجاد کردهایم. ما اکنون در حال رفتن/پیشرفت به مرحله بعدی صلح قرار داریم. ما به دنبال یک موافقتنامه صلح هستیم که در آن «طالبان افغان» شامل یک جامعه همهشمول و دیموکراتیک (مردمسالار) گردیده و به اصول و اندیشههای ذیل احترام بگذارند
اول: حقوق و وجایب تمامی شهروندان که در قانون اساسی تسجیل شده اند، علی الخصوص حقوق زنان، حفظ و تأمین شود.
دوم – قانون اساسی پذیرفته شود، یا تعدیلات پیشنهادی از میان – در چارچوب – مواد قانون اساسی صورت گیرد.
سوم – قوای امنیتی و دفاعی افغانستان و خدمات ملکی بر اساس قانون عمل کنند.
چهارم – هیچ گروه مسلح که با شبکههای تروریستی فرامرزی، سازمانهای جنایتکار فرامرزی یا با بازیگران دولتی/غیردولتی که به دنبال نفوذ در افغانستان هستند، ارتباط داشته باشد – اجازه پیوستن به این پروسه سیاسی داده نشود.
طی هشت ماه گذشته، به صحبتهای زنان و مردان از اقشار مختلف جامعه در کابل و در جریان دیدارم از ولایتهای کشور، گوش دادهام. زمینه و اساس صلح باید از جامعه آغاز شود تا شهروندان مالک موافقتنامه صلح باشند، نه تنها نخبگان (سیاسی).
سه موردی که همه شهروندان بالای آن اجماع دارند قرار ذیل می باشند.
اول) اجماع روی اعتبار (وثوق) و اهمیت قانون اساسی
دوم) ضرورت مشارکت بنیادی ما با جامعه بینالمللی و
سوم) جامعه و حکومت افغانستان باید رهبریکننده و مالک روند صلح باشد.
ما این موارد را برای موفقیت در مذاکرات صلح مدنظر گرفتهایم. در نتیجه مشورههای فوقالذکر، ما تیم دوازدهنفره مذاکره کننده مشمول زنان و مردان را به رهبری سلام رحیمی، رییس دفتر ریاست جمهوری، شخصی که هم تجربه جهادی دارد و هم از اعتبار جامعه مدنی برخوردار است، تشکیل دادهایم. همچنان یک بورد مشورتی را ایجاد نمودیم تا با آغاز گفتگو ها وارد مذاکره گردد. این بورد متشکل از ۹ کمیته متنوع می باشد که از جامعه امروزی افغانستان نمایندگی می کند. روی ساختار و تشکیل شورای عالی صلح تجدید نظر صورت خواهد گرفت تا بالای سناریوهای بعد از صلح تمرکز کند و نقش مشورتی را ایفا کند.
انتخابات ریاستجمهوری (بهار ۱۳۹۸) یک امر کلیدی برای موفقیت مذاکرات صلح تلقی میشود. مردم افغانستان نیاز به یک حکومت منتخب با یک مأموریت در راستای تصویب، تطبیق موافقتنامه صلح و همچنین رهبری یک روند مصالحه اجتماعی، دارد. از آنجایی که تطبیق موافقتنامه صلح، حداقل، پنج سال را در بر خواهد گرفت؛ با نظرداشت موضوع ادغام مجدد شش ملییون مهاجر و بیجاشده داخلی، اقدامات کلیدی اعتمادسازی باید در جریان سال اول اتخاذ گردد. پیشنهاد صلح ما بدون قید و شرط، اما صلح مشروط است.
همان طور که پیش میرویم، اتصال، به طور قطع، برای دستیابی به دیدگاه ثبات، امنیت و رفاه ما نقش مرکزی خواهد داشت. اجازه بدهید که یک موضوع را خاطر نشان بسازم. موقعیت ما در قلب قاره آسیا یک بستر بینظیر را برای همکاری اقتصادی فراهم میکند. افغانستان، کوتاهترین راه اتصال «آسیای میانه غنی از انرژی» به «آسیای جنوبیِ نیازمند به انرژی» میباشد. ما از این مزیت جغرافیایی به نفع تمام منطقه استفاده کردهایم—خطوط انتقال انرژی منطقهیی، خطوط لوله گاز، ترانسپورت، دهلیزهای خط آهن و پروژههای شاهراه، اکنون فراتر از مرحله طراحی در مرحله واقعی تطبیق قرار دارند.
ما پیش از این، بعضی از دستاوردهای ملموس اقتصادی را که برخاسته از «اتصال» میباشد، تجربه کردهایم—صادرات ما در سال جاری، به میزان سی درصد افزایش یافته است. ابتکار دهلیز هوایی محصولات افغانستان را به چین، عربستان سعودی، ترکیه، آسیای میانه و اروپا رسانده است. به خاطر اطمینان از اتصال دوامدار، ما باید قدمهای ذیل را برداریم. نخست، ما باید روی قواعد بازی برای ترانزیت، تجارت و سرمایهگذاری به توافق برسیم. ما بالاخره به این باور رسیدیم که اختلافات سیاسی بین کشورهای همسایه نباید به مثابه یک مانع در برابر سیستم قانونمند [استوار بر قانون] که میتواند میلیونها تن را از فقر نجات بخشد، قرار گیرد. دوم، ما باید روی زیربناها سرمایهگذاری کنیم. توسعه سریع زیربنا، ماهیت جغرافیایی آسیای میانه را به (مبدل شدن) به اقتصاد قارهیی پیوند میدهد و ما باید حرکت (کنونی) را در همین حالت نگه داریم (حفظ کنیم).
ما باید سریعاً از «اقتصاد وابسته به کمک» به یک «اقتصاد مبتنی بر تجارت» به منظور استفاده از مزایای بازار آسیای میانه. به صورت مختصر، ما افغانها به دنبال این اتصالها هستیم. روابط بین مردم، که بر اساس همکاری در راستای دستیابی به مزیت متقابل بنیان نهاده شده؛ چنین روابطی میتواند به عنوان علاجی برای رادیکالیزم و جنایت و همچنین مسیری برای رشد تلقی شود. صلح ضرورت ملی ماست، اما همزمان با این که ما به دنبال دستیابی به صلح و ادامه تطبیق اجندای اصلاحات مان هستیم، مکلف هستیم که به نیازهای عاجل میلیونها تن از مردممان نیز رسیدگی کنیم. امسال، جنگ و فقر با خشکسالی شدید که باعث آسیبهای بشری گسترده گردیده، همراه شده است. از یک سو، سه میلیون تن از افغانها در سه ولایت کشور در وضعیت اضطراری به سر میبرند و از سوی دیگر، ۸ میلیون تن از هموطنان ما در ۲۶ ولایت کشور در وضعیت بحرانی قرار دارند. به عبارت دیگر، خشکسالی در کشور به حالت بحرانی خود رسیده است. ما در حال رسیدگی به این چالش در دورههای کوتاهمدت، وسطمدت و درازمدت هستیم.
ما به صورت عاجل درخواست کمکهای بشردوستانه نمودیم تا آنانی که از اثر خشکسالی متضرر شدهاند بتوانند تا رسیدن فصل آینده برداشت محصول، با این پدیده مقابله کنند. در میانمدت، ما از شما به خاطر انکشاف یک چارچوب برای مقابله با تغییر زیستمحیطی، درخواست همکاری میکنیم. آمارها حاکی از آن است که افغانستان طی سی سال گذشته، به اندازه ۱٫۸ درجه سانتیگراد گرمتر شده است. در جنوب غرب افغانستان، این گرمایش به ۲٫۵ درجه سانتیگراد میرسد. برخلاف گذشته که خشکسالی هر سی سال یک بار به وقوع میپیوست، اکنون تغییرات اقلیمی اخیر سبب شده است که این پدیده هر دو الی پنج سال یک بار ما را متأثر سازد. در حقیقت، ما برای مقابله با آن، مجهز نیستیم.
به منظور رسیدگی به پدیده خشکسالی در درازمدت، محافظت از ثروت طبیعی یک امر کلیدی است. ناکامی حکومتهای گذشته در عرصه تمرکز بر مدیریت منابع آبی منتج به ایجاد حلقههای خبیثه خشکسالی که با سیلابهای شدید همراه است، گردیده است. به منظور رسیدگی به موضوعات آب، تکمیل بندهای موجود، اعمار بندها و خطوط لوله آب جدید را در اولویت قرار دادهایم. اما زمانی که برای انجام این کار ضرورت داریم، سالهاست، نه ماهها. ما از همکاران بینالمللیمان درخواست میکنیم تا در زمینه شریک ساختن میتودهای مؤثر مدیریت آب، با ما همکاری کنند. تغییر زیستمحیطی، سرحد سیاسی نمیشناسد. ایجاد یک چارچوب برای همکاری و عکسالعمل در مقابل این تغییر، انکشاف سیستمهای مشترک هشداردهنده و برنامههای مشترک برای دسترسی به منابع زیست محیطی میتواند به نفع همه ما باشد و جانهای بسیاری را پیش از این که دیر شود، نجات دهد.
با درنظرداشت تمامی موضوعات، آیندهای که برای افغانستان وجود دارد، چیست؟
بیباوری به اشکال مختلف آن، افغانها را طی دههها وهمزده کرده است. اما در جریان پنج سال گذشته، ما متحول شدهایم، بیباوری را با چشم دیدهایم و با آن مقابله کردهایم. این باور جدی به ما امکان بخشیده است که یک مسیر حیاتی را برای اصلاحات در میان یک جنگ چند بُعدی ترسیم کنیم. آنچه در جریان چهار سال گذشته ظهور کرده، افغانهای نوینی هستند که یک افغانستان نوین را رهبری میکنند. آنان در جنگ متولد شدند در فقر و بدبختی رشد کردند، اما در طلوع فرصتهای جدید، که با تعهد جهان در سال ۲۰۰۱ صورت گرفت، به بلوغ رسیدند. آنان بر جهان و حتی مهمتر از آن، بر سختترین پارادوکسهای حقیقتافغانی فائق آمدند. آنان دارای مهارت، توانمندی، تعهد، دیدگاه و ظرفیت رهبری لازم برای مدیریت نیمه باقیمانده دههی تحول تا سال ۲۰۲۴ و فراتر از آن را دارند.
خطاب به نسل جوان – من شما را به شجاعت و ازخودگذری که برای پذیرش ناملایمات، متحد شدن و پیشبرد این کشور لازم است، ترغیب میکنم. در حالی که من به رهبران جوان افغان اطمینان دارم، آینده تا حد زیادی وابسته به این است که آیا شرکای بینالمللی و منطقهیی افغانستان، یک آرمان مشترک و منافع متقابل را با این دسته از افغانهای نوین مییابند یا نه.
سناریوی مطلوب همانا مشارکت با این نسل تغییر خواهد بود که به موجب آن دهه تحول تکمیل شود، نتیجهگیری درباره صلح صورت گیرد و خودکفایی به یک حقیقت مبدل گردد. نتیجه آن، یک افغانستان باثبات و دموکراتیک خواهد بود که شرایط را برای سرمایهگذاری روی منابع طبیعی کشور مساعد خواهد ساخت. در آن صورت، ما قادر خواهیم بود که از مهاجرین افغان در کشور خود استقبال کنیم و اقشار گوناگون افغان در سراسر جهان [Afghan Diaspora] را به تحرک درآوریم. زنان به رشد و ظهور خود به عنوان بازیگران کلیدی در اقتصاد، جامعه و سیاست کشور سرعت خواهند بخشید. فقر به میزان بالایی کاهش خواهد یافت. ادیان (مذاهب)، اقوام و زیانهای ما دیگر به عنوان ابزاری برای جدایی و تقسیم بیشتر ما استفاده نخواهند شد و ما به راستی یکدیگر را در عرصه ملتسازی همهشمول آغوش خواهیم گرفت. برای اولین بار طی چهل سال، جهان قادر خواهد بود که افغانستان را به آنچه در حقیقت هست، تجربه کند: مکانی مملو از میراث ملی غنی، مناظر [طبیعت] دلفریب و زیبا، و افغانستان دارای فرهنگ مهماننوازی اسلامی که به بردباری ارزش میدهد و مردمی که متعهد به مهماننوازی و دوستی هستند. به صورت مختصر، ما میتوانیم داستان ارزشمندی که تیم کریکت ما خلق کرد را در تمامی عرصههای زندگیمان تکرار کنیم.
(سناریوی دوم) اگر ما در دستیابی به صلح موفق شویم و اجندای اصلاحات را رها کنیم و دهه تحول را تکمیل نسازیم، ما به سناریوی متفاوتی از یک بحران دوامدار فرو خواهیم رفت. یک معاهده سیاسی بین نخبگان اما تغییرشکلیافته به یک معاهدهی صلح، ممکن است دستاوردهای باارزش ما را که در اصلاحات کلیدی در حکومتداری حاصل شده را به عقب برگرداند، روند دموکراتیک را کماهمیت سازد، و دستاوردهایی نسل جوان و زنان را تکذیب کند. فقر و نابرابری افزایش خواهد یافت. به احتمال زیاد، صلح کوتاه مدت خواهد بود و خدای ناکرده، آغاز دوباره یک دوره جنگ و بیاتفاقی را به دنبال خواهد داشت.
سناریوی سوم، نه صلحی در بر خواهد داشت و نه اجندای اصلاحات تکمیل خواهد شد که نتیجه آن ترک افغانستان توسط شرکای بینالمللی و شرکای منطقهیی خواهد بود. حاصلی جز بدبختی و رنج در پی نخواهد داشت. نیازی نیست، با اطمینان به شما بگویم که در این وضعیت چه در ذهن شما میگذرد؟ افغانها در وضعیتی این چنینی زندگی کردهاند و نیاز به تصور کردن آن ندارند. این میتواند یک عاقبت غمانگیز و غیرقابلقبول باشد، خصوصا این که بعد از این همه قربانی، سرمایهگذاری، دستاوردهایی که به سختی در جریان هجده سال گذشته حاصل شده، صورت گیرد.
میخواهم تأکید کنم که این ها پیشگویی نه، بلکه پیشبینیهای احتمالی گرایشهایی است که قابلاثباتاند. دلیلی که این ها را در این جا مطرح میکنم این است که به همه ما هشدار بدهم که این الگوها و گرایشهای در حال ظهور را قبل از این که بسیار دیر شود، شناسایی کنیم. صداقت و تعهد به رفاه و خوشبختی مردم ما – شهروندان کشورم و شهروندان کشورهای شما – ایجاب میکند که هم فرصتها و هم خطرهایی که در زمان حال وجود دارند را مشخص بسازیم. عنوان این کنفرانس تعهد ما را مجسم میکند: «مصئون ساختن آینده: صلح، خودکفایی و اتصال» ما، مردم و حکومت افغانستان، خود را به هدف دست یافتن به اولین سناریوی تحول وقف میکنیم.
دسپلین و حوصله استراتیژیک امور ضروری هستند، اما آنچه بیش از دیگر چیزها برای موفقیت نیاز است، انکشاف استراتیژی سالم [معقول] است، نه افتادن در دامی که جدولهای زمانی سیاسی برایمان تعیین میکند. ما به شما، دوستان و همکاران مان که در هرحالت در کنار ما بودید، اصرار میورزیم که اکنون با ما در تکمیل این سفر که به دنبال تراژدی یازدهم سپتمبر آغاز گردید، یک جا شوید. افغانهای باورمند به مردمسالاری تصمیم خود را مبنی بر این که کدام مسیر را انتخاب کنند، در انتخابات ریاست جمهوری که در اپریل سال آینده برگزار میگردد، اتخاذ خواهند کرد. وظیفه من و داکتر عبدالله به عنوان رهبران حکومت وحدت ملی این است تا اطمینان بدهیم که مردم مان میتوانند در یک روند آزاد، عادلانه و فراگیر از حق رأی خود استفاده کنند.
ما امیدواریم که مردم به حکومت بعدی یک مأموریت واضح برای «سناریوی تحول» ارایه خواهند کرد. در عین حال، ما به اصلاحات برای برآورده ساختن قرارداد اجتماعی با هموطنانمان و تحقق قراردادهایمان با جامعه بین المللی سرعت خواهیم بخشید.
تشکر از شما
>>> این غنی بدبخت از نامبردن طالبان هم ترس دارد. جالب است که از همه چیز گفت اما در مورد دو چیز نگفت: ا1- انتخابات فضاحت بار که برقرار شد 2- اینکه 60 درصد خاک ا فغانستان در دست طالبان است.
مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است