تاریخ انتشار: ۱۲:۲۹ ۱۳۹۷/۵/۲۸ | کد خبر: 153945 | منبع: | پرینت |
>>> امان الله «غازى دورغين » فردى كه ناسيوناليزم كور اوغانى در زمانش تيوريزه شد و پروژه ى فاشيستى ناقلين در شمال را روى دست گرفته و عملى كرد، در زمان او اصطلاح زبان « اوغانى» در تقابل سنجيده شده با زبان پارسى به وسيله ى طرزى مطرح شد و سر آغاز دشمنى با زبان پارسى از همان روزگار شكل گرفت. همه ى طرح هاى مدنى او تقليد از اتا ترك بود بدون آن كه براى آن بستر هاى اجتماعى را مد نظر گرفته باشد . او در إخر عمرش هم در روسپى خانه هاى ايتاليا جان داد.
انگليس ها و روس ها در آن زمان توافق كردند تا سر حد امپراتورى شان را مشخص كنند و پذيرش اعلان استقلال از سوى انگليس ها هم در همين راستا بود و رنه شاه بچه ى چون امان الله نه با انگليس جنگيده است و نه هم درخور لقب دروغين غازى است ، او شاه زاده ى عياشى بيش نبود.
پشتون ها مردمان با استعداد در دادن القاب دروغين چون بابا ، انا و غازى اند و تاريخ را پر از اين القاب بى مايه كرده اند. جالب آن است كه پشتون هاى افراطى ، امروز از امان الله تنها ميراث افراطييت پشتونى اش را افتخار مى دانند نه آن ريفروم هاى او را، افراطى هاى قبيله گرا با اخلاق دوگانه به ريفورم هاى امان الله مى بينند. اى كاش اينها از امان الله تقليد مى كردند و زن شان را آدم مى دانستند ، اينش بد ، اما وقتى سر زمين هاى ديگران را به پشتون ها داد اينش خوب. اين برخورد نشان مى دهد كه قهرمان سازى امان الله نه براى ارزش هاى مدنى زمان او بود بل براى ريفورم هاى برترى طلبانه او در مقابل ساير اقوام به خصوص تاجيكان بود.
>>> Haroon Mutaref
خيلی متاسفم بر حال این دولت و رسانههای بیتفاوت و بیاحساس!
امروز باید روز سوم عزای عمومی میبود. حکومت فاسد بهجای اینکه در پیوند به کشته و زخمی شدنِ صدها انسان بیگناه در غزنی، دشتبرچی، غورماچ و... ماتم ملی اعلام میکرد، برعکس جشن پایکوبی برپا کرده و شهر را از تکههای رنگرنگه پوشانیدهاند. هنوز خون فرزندان مردم شهر غزنی نهخشکیده و گورهایشان تازه است. هنوز سردخانههای ۴۰۰ بستر پر است از نعش فرزندان صدیق وطن که جانهای شرینشانرا قربانی مردش کرده، هنوز آموزشگاه «موعود» در دشتبرچی بوی خون میدهد و تکه پارههای کودکان معصومِ هزاره در در و دیوار نقش دارند. شمعهای شام غریبان هنوز خاموش نشده، اما حکومتیها قهقه میخندند و رسانهٔ طلوع جشن و اتن موکشالهارا راه انداخته است. نمیدانم چهوقت حسِ همدیگر پذیری و درد مشترک پیدا میکنیم. بپذیریم که قتل عام هزارهها هنوز کسی را تکان نمیدهد. بپذیریم که اقوام درین ماتمکده در جزیرههای جدا افتاده زندهگی میکنند. ملت، پرچم ملی، وحدت ملی، جغرافیای مشترک، استقلال، ارزشهای ملی و ... ، قصههای مفتی بیش نیست.
من شرمندهای مادران و خانوادههای هستم که عزیرانشان تکه و پاره شده و کودکان و جوانانشان طعمهٔ حملات وحشیانهٔ تروریزم شدهاند.
#هارون_معترف
>>> ناصری
استقلال افغالستان جز یگ حرف دروغ،بیش نیست،بجای اینکه استقلال بگویید ،فروختن افغانستان ازدست ریی سان قبیله بگوييم.
تاهنوز کشورماراخارجيها اراده ميکند.
۲.رییس جمهوریکه دربین ملّت تفرقه،ونظر قومگرایانه داشته باشد، درارگ تمام افراد های ستون (۵) راجا داده هرروزاز سربازان ما،پولیس ما،اردو ملّی ما ۱۰۰،۲۰۰ تاکشته میشه،
وملّت را فقد بنام قوم ازنفرعادی تا دانش اموزان قتل عام میشه همین است استقلال.
وزیردفاع ووزیرداخله و امینت، همه دروغ بافی میکند یگ روز هم صادقانه برای نظامیان کشور راست نگفته وامده براي دفاع نبوده، شرم وذلّت باد بر چنین ارگان.
درود بر تمام شهدای افغانستان.
>>> ( اعلان کار یابی ریاست عمومی امنیت ملی )
برای خدمت بیشتر به مردم و تامین امنیت سراسری طوریکه درتمام افغانستان حتی یک صدای پتاقی هم شنیده نشود ریاست امنیت ملی پلان ها وتدابیری روی دست دارد به این منظور به چهار نفر سناریو نویس یا درامه نویس ماهر اشد ضرورت دارد ،در مورد مقدار معاش مشکلی نیست چون ما پول های فراوان بی حساب بنام او پراتیفی داریم که از نحوه مصرف آن صرف ما وخدا خبردارد ،
طوریکه همه جهان وهمه مردم افغانستان میدانند تمام انفجارات انتحارات وتخریب ویرانی توسط آی اس آی در پاکستان طرح وتوسط مزدوران شان عملی میشود مثلا در طی همین یک ماه صد ها هموطن ما جان شانرا از دست دادند ساختمان های دولتی ویران شد صد ها ملیون دالرخساره وارد شد ، حالا درمقابل اینها مردم از ادارات کشفی منجمله ریاست امنیت ملی مردم توقعی دارند که ماباید کاری کنیم ورنه ممکن دروازه ریاست مارا ببندند، ،از طرفی رفتن ونفوذ کردن درداخل دشمن دل و گُرده می خواهد ، مثلا افسر استخباراتی هند بپای خود جانش را درکف دستش می گذارد ومی اید دربلوچستان و وزیرستان تا به نفع وطنش کاری کند اما توسط آی اس آی دستگیرمیشود یا زن روسی میرود درامریکا وتابالاترین لایه های حکومت امریکا نفوذ میکند اما دستگیر وتوقیف میشود
ریاست امنیت ملی افغانستان آسانترین وبی خطر ترین راه را انتخاب کرده است تا هم رتب جنرالی و اپارتمان های خیراتی عربی راکه اصلا برای معیوبین ومعلولین ساخته شده دریافت کنیم وهم بر ای رسانه ها مضمونی داشته باشیم به این روش ما نه از پاکستان ونه از داخل اشرار که مملو از خطر است بلکه از زیر ریش خود از داخل همکاران حکومت یا مردم عادی کسی را بنام ترورست دستگیر و شکنجه و بزور مجبور میسازیم تا اقرار کند که می خواسته با یک عدد بم دستی چندین وزارت خانه مهم وساختمانهای دولتی را از بین ببرد ،حالا داستان سناریو ودرامه اش را باید این چهار فرد جدیدا استخدام شده اختراع کنند طوریکه قابل باور کردن باشد وحق اولیت به کسانی داده میشود که تعداد زیاد نام های مولاناهای ترورست ومدرسه های پاکستانی را بداندتا ازان ها درداستانش استفاده نماید
همچنان به تعدادی ماین ها وبم های دستی غیرفعال زنگ زده صرف برای نمایش تلویزیونی که گویا از نزد این فرد بدست آمده ضرورت داریم ،
باید روشنی انداخته شودکه ریاست امنیت ملی ( شرکت انحصاری پنشیر وردک ) کسی را دستگیر میکند که بداند واسطه ویا پشنوامه قوی ندارد که مبادا این خیانت وبزدلی های مارا افشا ومارا رسوا سازد ،
من الله توفیق
>>> استقلال ههههه. احمدزی فاشیست حتی دخترانت در بغل امریکا و از جیب امریکاییها نان میخورد. پس کدام استقلال؟ بدون اجازه امریکاییها تشناب رفته نمیتوانی او مزدور خاین.
>>> Haroon Amirzada
فلسفه قربانی عید خونین "افغانیت"
فلسفه اسلامی عید قربان را هر مسلمان می داند و نیاز به تکرار آن نیست. اما فلسفه قربانی عید "افغانیت" را همه نمی دانند.
در فلسفه "افغانیت" بجای قربانی در راه خدا، مردم و وطن عزیزان ما مثل گوسفند در راه قدرت طلبی و جهالت قبیلوی قربانی میشوند و یا بخاطر کلید جنت ارگ همه هستی مادی و معنوی کشور برباد میشوند.
به گفته اشرف غنی،" فرزندان ما پارچه پارچه می شوند و خون آنها در سرک ها جاری میشود، این یک امتحان الهی است"
اما عید "افغانیت" تنها از عزیزان ما قربانی نمی گیرند، از فرهنگ، هویت و همه هستی مادی و معنوی و افتخارات ما نیز قربانی می گیرند.
عید "افغانیت" بجای بوی خون گوسفندان، بوی خون عزیزان ما می دهد. بوی خون همسایه ، هم شهری و هم وطن ما را می دهد. بوی تعفن طالب را می دهد.
عید "افغانیت" کشور را به مسلخگاه، کشتار گاه و قتلگاه تبدیل کرده است.
در عیدی "افغانیت" وجدان انسانیت مرده است.
این دیگر عید نیست. این دیگر مبارک هم نیست.
این عید نه در شریعت ما است، نه در آیین ما ونه در فرهنگ و اخلاق ما جای دارد.
عید آنست که با خود خوشی، سرور، مهر، محبت، همدردی و غم شریکی با همسایه، همشهری و هموطن بیاورد.
این چی عیدیست و در کدام آئین و فرهنگی است، که انسان تشنه خون انسان باشد؟
عید " افغانیت" صرف عید طالب، غنی و بی بی گل عیسوی است. این عید مسلمانان نیست.
اگر جای اشرف غنی طالب پرست بودم ، عید خونین افغانیت را، که هزاران هموطن در سوگ عزیزان شان
عزا دار اند بجای آتش بس با قاتلان مردم سه روز عزای ملی در کشور اعلام می کردم.
از طالبان وحشی بجای امتیاز دادن و آنها را فرزندان پشتون شمردن و بجای دعوت به آیس کریم خوردن می خواستم، که دست از انسان کشی و تباهی بکشند، در غیر آن آماده مرگ و نابودی باشند.
به جهان اسلام اعلام می کردم، که افغانستان عید ندارد. عید افغانستان در صلح است.
اما غنی سنگ دل اعتراف می کند، که" دل من مثل سنگ است، هیچ نوع
وحشت و تباهی بالای من کوچکترین تاثیری ندارد."
"تو کز محنت دیگران بی غمی
نشاید که نامت نهند آدمی"
(سعدی)
مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است