تاریخ انتشار: ۱۱:۵۲ ۱۳۹۷/۴/۲۸ | کد خبر: 152869 | منبع: | پرینت |
رابطه ناسيوناليسم قومى با ساختارهاى پيشامدرن و غيردموكراتيک كنونى دو سويه و متقابل است و در یک فرآیند دیالکتیکی همديگر را كمک و تقويت مى كنند.
از دل اين ساختارها و مدل مديريتی مورد نظر تماميت خواهان، عدالت و آزادى بيرون نمى آيد، دموكراسى توليد نمى شود و حقوق شهروندان استيفا نمى گردد بنابراین براى تحقق مردم سالارى و نهادينه سازى گفتمان حق در جامعه بايستى پايه هاى متمركز و ناعادلانه اين نظام را هدف گرفت و بدين ترتيب قدرت را به سود توازن سياسى و مشاركت ملى در سطوح مختلف جامعه توزيع كرد.
تحقق اين امر ممكن نيست مگر با سازوكار يک نظام دموكراتيک فدرال.
عبدالله پیمان
>>> ین فاشیست های افغان اند که میخواهند در این قرن 21 قرن ترقی و پیشرفت های بشری و قرن آزادی و زنده گی شهروندی و حاکمیت دیموکراسی میخواهند هویت خودشان را بر دیگران تحمیل کنند
>>> درود برشما پیمان گرامی، با این طرح منطقی تان. هیچ راه نجات بجز از فدرالی شدن افغانستان وجود ندارد .
علی تقوایی
>>> زندگی در بند و قید رسم عادت مردن است
دست دست تست بشکن این طلسم ننگ را
بیدل
قلمت رسا وگهر بار
جناب عبدالله پیمان
>>> عمر راوی
غیر از تاجیکان ، در خراسان چند قوم بزرگ دیگری که هستند، یک نظم و یک برنامه و یک رهبری برای خود دارند که مورد قبول قوم شان می باشد و از آن حمایت می کنند و به پیش میروند. من شب و روز به این می اندیشم که تاجیکان خراسان در وضع و حالتی که دارند - بی نظم، بی برنامه ، بی رهبری مورد قبول همه - به کدام سو میروند و چه سرنوشتی در انتظار شان است؟!
این خیمه شب بازی ها، این بده بستانها، این هیاهوهای که به خاطر منافع شخصی و به خاطر مقام و کرسی است، یکی اش هم برنامه و هدف بزرگ تاجیکانه ندارد.
تاجیکها ، پس از شهادت مسعود بزرگ ( رح ) دیگر سر و سامانی ندارند. این بسیار رنج آور است.
مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است