اگر چه 26 دلو را نمی توان استقلال افغانستان دانست اما به طور حتم، پیروزی برای مردمی است که با دست های خالی، جان خود را سپر متجاوزان خارجی کردند اگرچه هیچگاه زمانی برای امنیت و چشیدن طعم پیروزی نیافتند | ||||
تاریخ انتشار: ۱۱:۳۰ ۱۳۹۶/۱۱/۲۶ | کد خبر: 146713 | منبع: | پرینت |
به گزارش شبکه اطلاع رسانی افغانستان (afghanpaper)، خیزش های مردمی با نام جهاد در افغانستان تنها گوشه ای از دلیل شکست شوروی بود اما برنامه های پس پرده کاخ سفید اجرا شده در پاکستان و افغانستان سبب شد، خرس در تله افتاده و راهی جز رفتن و شکست نیابد و حال، رهبران جهادی که زمانی قهرمانان بزرگ میدان جنگ بودند در طول چهار دهه ناامنی و بخصوص پس از خروج ارتش سرخ چه نقشی را ایفا کردند؟
بررسی تاریخ پرآشوب به میزان سال های بیشمار آن قابل بررسی و کندو کار می باشد اما همزمان با ورود به 26 دلوِ دیگر و تعطیلی از برای استقلال و جشن از سوی حکومت، هیچ نشانی از رهبران جهادی در حکومت نمانده است جز حکمتیار و عبدالله منزوی در سپیدار.
سال های تجاوز شوروی به دلیل ضعف نظام حاکم در قدرت، سبب خیزش های مردمی و بروز کودتاها شد، هرچند حکومت داکتر نجیب تا پایان خروج ارتش شوروی مقاومت کرد اما عملا تهی از قدرت و اختیار بود در حالیکه رهبران جهادی بدل به تاثیرگذارترین های مناسبات سیاسی پس از آن سال ها شدند.
دوران نه ساله تجاوز شوروی، جهادی مقدس در افغانستان به وجود آورد که مردم در احساسات پاک خود برای حفظ دین و تمامی آنچه داشتند، خانه ها را سنگر کردند و در میدان های نبرد هر کدام قهرمانانی گمنام این سرزمین بودند اما سیاست های شوم خارجی از پیروزی آنان خون و کشتارهای مدام ساخت.
در این میان، رهبران جهادی در صف اول جنگ ها با استفاده از نیروی مردمی در کنار کمک های هنگفت نظامی و مالی که از سوی حامیان خارجی خود می شدند، ابزاری به دست کاخ سفید بودند که بدون در نظر گرفتن برنامه ای راهبردی پس از جنگ در ورطه زیاده خواهی ها، کشور را وارد جنگ داخلی و عواقب ناگوار پس از آن کردند.
بزرگترین ضعف رهبران جهادی، تکیه بر داشته های ناقص دینی خود بدون توجه به دانش سیاست و حکومتداری بود، بزرگترین سیاستمداران و دانش آموختگان سیاست در ترورها حذف شدند و آنچه باقی ماند، یک کشور غرق شده در خون و ویرانی با متجاوز خارجی که دیگر وجود نداشت با رهبران تهی از برنامه های پسا جنگ در حالی که همچنان اختلاف های قومی به قوت خود باقی بود.
در روزگاری که ابر قدرتی به مانند شوروی و حکومت در یک جبهه در برابر مردم بی دفاع قرار گرفتند، رهبران و جبهه جهاد راهی جز قبول و استفاده از تجهیزات نظامی و دریافت کمک های امریکا نیافتند زیرا یا کشور را باید نجات می دادند و یا زیر سلطه متجاوز به زانو در می آمدند.
در این میان، اگر چه 26 دلو را نمی توان استقلال افغانستان دانست اما به طور حتم پیروزی برای مردمی است که با دست های خالی، جان خود را سپر متجاوزان خارجی کردند، اگر چه هیچ گاه زمانی برای امنیت و چشیدن طعم پیروزی به دست نیاوردند.
با گذر از تجربه های تلخ پس از شکست ارتش سرخ که به جنگ داخلی، حاکمیت طالبان و دوران جدید انجامید، رهبران جهادی در تمامی این روزگار از تاثیرگذارترین های مناسبات سیاسی بودند و هرچند دیگر نه آن قهرمانان دوران جهاد در جامعه بلکه حداقل حکم رهبری را حفظ کرده اند.
امریکا پس از رسیدن به هدف شکست شوروی در حالیکه این کشور با تجزیه در درون درگیر شد، رهبران جهادی درسرساز در افغانستان را از میان برد به مانند احمد شاه مسعود و برهان الدین ربانی و با به حکومت رساندن رییس جمهورهای وابسته و فاسد از میان رهبران متعصب پشتون، دیگر رهبران را منزوی و خانه نشین کرد تا از دل ناامنی های مدام گروه های تروریستی در کشور با پایگاه های نظامی، ماندگار شود.
در این میان، رهبران جهادی که همزمان با حکومت و شوروی در حال نبرد بودند اگر با دوراندیشی سیاسی تمامی سیاستمداران در قدرت و مقام های با صلاحیت را در شومی سیاست امریکا از میان نمی بردند در دوران پسا شوروی خلا حکومت داری و سیاست گذاری از میان می رفت و جنگ داخلی صورت نمی گرفت.
خروج شوروی نه پیروزی رهبران مجاهد بلکه شکست بود، شکست بزرگ در طمع قدرت برای رسیدن به حکومتی که بر ویرانه های دولت های گذشته بنا شده بود آنهم در عدم فهم سیاسی و دانش حکومت داری.
یک کشور آنهم اسلامی جدای از رهبران دینی نیازمند رهبران سیاسی و با اقتدار است و اگر هر سوی این نظم بر دیگری پیشی گیرد، افغانستانی می شود در چهل سال گذشته تا آینده ای نامعلوم.
کد (18)
>>> وزیر خارجه پاکستان خواجه آصف گفت:
این رهبران نبودند به ساز سی آی ای و آی اس آی میرقصیدند
>>> به استثنای استاد سیاف دیگر هیچکدام اینها مجاهد نیستند
>>> خاینترین و شرور ترین و مفسد ترین رهبران جهادی گلبدین حکمتیار مشهور به قصاب کابل جاسوس سرسپرده ای اس ای پاکستان است که تا هنوز دستور کار اش را از ای اس ای میگیرد و بزیر دول ان میرقصد.
>>> Toghyan
آقای حکمتیار برنامه ی وگفتنی برای آینده ندارد، کوشش میکند، با چنین چرندگویی ها خود را رسانه ی وتوجه حامیان و دیگران را برای خود جلب نماید. اما این رهبر خودخوانده انقدر از واقعیت های جامعه افغانستان دور مانده،و تصور میکند که هرکج فکری ودهن کجی ان مورد حمایت مردم و نسل جوان قرار میگیرد، درحالیکه مردم افغانستان از جنگ واعمال انتحاری استشهادی عزیزترین خود ها را ازدست داده اند، و ازین پدیدیده ی صادراتی متنفر و رنج میکشند. آقای حکمتیار باید بدانند که افغانستان امروز ، افغانستان دیروز نیست، توسل بزور، خشونت، اعمال استشهادی و... دیگر بازارو خریداری ندارد،
>>> ملك هاى كوچك و مظلوم و اتباع ان چگونه مستوانند به دهل و سرنا غرب باور كنند كه ابنه تروريست. اونه تروريست ، چگونه تلويزون ها ى جهان كه بزنس شان به Wall Street نوساأنأت بازار جهانى داأر گره خورده و به كازينو بأزى خود ادامه داده كه در ان جهت صحنه سازى برأى أين وَيَا ان راسانه تلويزونى موضوع داغ فلم پرى جور كده رايستند ديگر باور كنند . به حق كه گپ طالبا راجع به رول منفى تلويزيون كامل است اما برخورد انها و بدار كشيدن تلويزونها از يكطرف و از طرف ديگر بدار كسيدة ريس صاحب جمهورشهيد نجيب الله ( روح او شاد و أرام باد) دسيسه بأزىگران فرنگى است كه قوم به قوم ملت به ملت تما براعظم اسيا و اروپا را قربانى منافع كاليفورنيا كنند . اين جريان ها است روسيه رَآه تحريك كرده و شكر خدا بزودى نظم و ثبات براعم را با دوستان چيناى شان از شمال تا جنوب و شرق وغرب بو دوستى مبدل كنند.
برأى من هميشه سوْال بود كه چرا ك ج ب در وقت نجيب جنرال صاحب دوستم إمداد و ساپورت ميكردد؟
استخبارات انگلساكسون همه أشخاص و سياست هاى آسياى ميانه را پلان و برنامه ريزى كرده و شخصيت كرزى استثنا نيست ، اما آخرين به جرت و احساس وطندوستى آش كه پخش امد و در بيانيه خداحافظى خود جريان كه ثابت ميكنند چيره انگليس ما را به صيد مؤقتى خود آورد . ان أينكه زمانى كه بنده بعد إز خدمت عسكرى سه ساله كه در قولى ١٥ تانك به قومندانى جنرال عبيدگل در تولى ترميم و بعدأ درخ مركز ثابت قولى ١٥ كه ٦٠٠ تانك و ٤٠٠ زرهپوش داشتيم خدمت ميكردم و بعد إز خدمت به ماسكو جهت ادامه تحصيلات خود در بخش اقتصاد و دپلوماسى برگشتم دو روز بعدش إز طريق راديو شنيدم كه در كابل كودتاه شده ... من خوب يادم است كه شهيد داكتر نجيب كه إز شاگردان ممتاز قبلگاه بزرگوارم بود توسط روس هاى ك ج ب تحريك شده بود . كه گويا ممكن است قواه ١٥ كودتاه كند چون پسر صالح محمد زيرى ( بنده) در آنجا عسكر است و يگان پنجشنبه به كابل ميايد و در راديو تلويزيون ترجمه فلم هاى روسى را به درى و پشتو مشغول است . اما واقعت چيره ديگر بود وان أين بود كه من زمانى كه در صحن تولى ترميم يكجا با بچه ها إز پنجشىر ، وردگ، تگاب، قندهار مزار ، هزارجات و كابل سر يك قروانه نشستم بعد إز ٥ دقيفه كل پيخ خنده ميكردند ، من پرسيدم چه گپ است بچه ها؟ جواب دادن كه ما فكر ميكرديم كه تو چه كش و فش خواهد كرد تو هو اونه آدم وارى كته ما نآن ميخورى ... عين إز خود ماسكو آمدى .... كل ما خنده كرديم و به خورده قروانه أدامه داديم . بعدأ با جوانبها و صاحبمنصحب هاى در كانتين قواة ١٥ آشنا شدن كه روز بعدش جسد مرده آش را روى شانه إز قواة ١٥ إز سر پوسته پاين أوردم. با شيطنت هاى خاد و اينكه يك روز بر روى جنرال ك ج ب روبرو گفتم كه خاد با مردم ظلم ميكنند. تمام اينها علت شد كه در زمان يلتسن من را در سحن دانشگاه ماسكو دستگير و چند روز بندى كردود. بهر صورت برگردم به جريان روز هاى گويا كودتاه .... جنرال عبيد گل مرا إز مركز ثابت مخابره خواست وگفت ... احظارات درجه بك است برو كابل و إز پدرت بپرس چه گپ است؟
من كابل امدم و ديدم كه پدرم مصروف نوشته تيورى اقتصاد ( طرز توليد آسياى ) بود و گپ إز كنگره حزب زده ميشد كه حزب ديموكراتيك إز اوان تأسيس كنگره و گردهماى بزرگ داير نكرده و زمان ان رسيده كه كنگره داير گردد ، يادم است فريد مزدك چندى قبل به قواى ما آمده بود و صحبت إز نظر خواهد أعضاء حزب در اردو بودند . يادم است كه شكايت عمده اردو إز با عدالتى ها بود كه جنگ را عمدتا خلقى ها اردو ميكنند و رتبه و بورس را خاد و امنيت ميگرد . بعد إز أين كه معلومات را كه قومندان لولا بمن وظيفته داده بود دريافت نموده به برگشتم. و قوماندان فهميد كه نه پدرم نه من شوق گرفتن قدرت ساده را نداريم و تشدد تنى و داكتر نجيب به علت مداخله أجنت هاى "بروكسل" و بخش فاسد ك ج ب كه پلان ها ى جديد "نظم جديد" جهانى كه در ان دوستى شرق به قيمت دشمنى شمال و جنوب در كلوپ پاريس سودا شده بود و لندن دروازه ها ى خود را به حساب بر عقده هاى افسران ك ج ب إز شكست در افغانستان باز كرده و با شيطنت كه به ان پروفيسر هاى انگليس افتخار ميكنند و ميگويند كه دشمن هاى تاريخى خود را يعنى پشتون ها و روس ها را إز طريق پلان صد ساله : ايجاد بنگاه ها تربيه و ترويج در كابل و تدريجآ استفاده إز جريانات طبيعى و شناخت أفراد و حساب بر اشتباهات و إيجاد چنين "دومينوبازى " هاى دراز و طويل كه فقط با همكارى مستقيم شيطان أين ممكن است و احتمالأ برأى روز أخرت دوسيه سازى ميكنند ممكن است. در قدم اول سياست انگليس نفاق اندازى روسيه و آسياى ميانه بود كه بدين ملحوظ انها إز هيچ وسيله دريافت نكرده و حتى در ساختن أديان سرمايه گذاشتند. در قدم دوم نفاق اندازى بين اقوام روس بين خود و بگذشت زمان رَآه اندازى جنگ ها بين اقوام آسياى ميانه بوده. اما إيلات متحده بخصوبة واقف إز أين شيطنت بأزى ها است و اگر بنفع انها باشد كه كمپلكس نظامى صنعتى انها جنگ افزار بفروشند ولى بمب بر أمريكا نه ريزد هر جا كه ميريزد بريزد ، اروپا ، اسيا ويا افريقا ولى نه أمريكا به أين شيطنت بأزى ميداد،
.
>>> دراین رهبران خون آلودربانی ومسعود هم شامل است لطفا عکس های شان را هم بگذرید.زلمی
>>> کوشش کنید مردم افغانستان عزیز را با نوشته های توهین آمیزتان میدان کشمکش واختلافات بیجا نسازید افغانستان نیاز به وحدت دارد تا اقوام مختلف افغانستان در هرکجا که است به اخوت وبرادری وبرادری وسلامت وایمانداری زندگی خوش وآرام را پشت سر گزارند،در جنایات افغانستان از رهبران کمونستی گرفته تا رهبران جهادی سو واشتباه زیاد را متقبل شده اند ،که در این بی عدالتی همه اگاهانه وغیر اگاهانه شریک اند پس لطفآ این همه بخض وعداوت را در بین مردم نیندازید وبگزارید مردم دیگر نارام نشوند
عبدالله ریحان
>>> کسانیکه نام عبدالله دارند عجیب آدمهای احم.. هستند مثلا عبدالله ریحان، عبدالله پیمان و بالاخره عبدالله گلمرجان.
>>> 100%در 100
در این میان، اگر چه 26 دلو را نمی توان استقلال افغانستان دانست اما به طور حتم پیروزی برای مردمی است که با دست های خالی، جان خود را سپر متجاوزان خارجی کردند، اگر چه هیچ گاه زمانی برای امنیت و چشیدن طعم پیروزی به دست نیاوردند.
عبدالله از هواده
>>> بـــه : عبدالله از هواده...
( چشیدن طعم پیروزی رادیدند ) مثلا همان خدام والی سمنگان بخاطر یک اپارتمان مربوط صالح محمد زیری فامیلش را توسط چاقو حلال کرده بود چون آنها جائی برای رفتن وزندگی نداشتند واز خانه بیرون نمیشدند
ر
>>> گر چه قو تها ی نظامی شوروی در افغانستان بر اساس قرار داد های رسمی دو جانبه که با سفر هیات افغانی بعد از قیام هفتم ثوربه شوروی وقت داخل افغانستان نظر به تقاضای حکومات آن وقت افغانستان برای دفع تجاوزات مسلحانه از خاک پاکستان توسط گلبدین و سایر فراری های اخوانی افغانستان شده بود ، اما این یک تصمیم نا درست از جانب مقامات شوروی بود ، ناگفته نباید گذاشت که هزاران جوان فارغ مکاتب و موسسات عالی تعلیمی در این جنگ نیز برای دفاع از تما میت ارضی افغانستان زیر بیرق سه رنگ جمهوری دموکراتیک افغانستان شهید شدند. متاسفانه عده ای از نبروی جوان کشور بنام دفاع از اسلام قربانی فریب رهبران نا مسلمان شیعه و سنی افغانستان ،ایران و پاکستان شدند و جان باختند آنها نیز فرزندان پاک این میهن بودند.اسلام از همه زمانها بهتر در سالهای هشتاد مورد توجه حکومت بود، هیچ کس بخاطر شیعه بودن یا سنی بودن قربانی نمیشد.ضرب المثل است که میگویند بینی آت را پشک برد انسان اول بینی آش را دست میزند که در جایش است یا دنبال پشک میدود. متاسفانه عده ای اول پشت پشک دویدند و بعدا به بینی شان دست زدند و به این ترتیب انجام فریب پاکستان و غرب را دیدند.
مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است