نسل ما از فقدان فرهنگ دموکراتیک رنج می برد
 
تاریخ انتشار:   ۱۳:۵۸    ۱۳۹۶/۱۰/۱۸ کد خبر: 144473 منبع: پرینت

ساعت پیش صفحات مختلف اجتماعی را می دیدم و می خواندم آنچه که دیدم و آنچه که خواندم خیلی درد آور بود حالا با آه و ناله با چشمان اشک آلود این جملات و کلمات زیرین را برای شما می نویسم دردی که هرگز درمان اش را در حال حاضر سراغ ندارم دوستان گرامی هر لحظه ای که به صفحات اجتماعی نگاه می کنم آگاهانه یا غیرآگاهانه دامن زدن به تعصبات قومی و زبانی را که می دیدم می دانم که شمشیر بزرگ دو سره در حال حاضر بدست دشمنان مردم افغانستان افتاده دامن زدن به تعصبات قومی و زبانی است.

از چندی بدین سو علنى کردن این تعصبات و اختلافات بین مردم مسلمان افغانستان را خیلی تشدید کرده است به زبان آوردن مطالبى که کینه‌ ها را برمى‌ افروزد یکى از وسایلى است که دشمنان مردم افغانستان و مزدوران حلقه به گوش شان در داخل نظام از آن بیشترین استفاده را بدست میاورند. جوانان عزیز مردم مسلمان افغانستان نگذارید تعدادی از روشن فکران و سیاسیون ناعاقبت اندیش با دامن زدن به اختلافات قومی و زبانی موفق شوند تا شمشیر دشمن را تیزتر و برنده تر سازند. باور داشته باشید با ادامه این وضعیت هیچکس پیروز و برنده نیست ما همه بازنده ایم بخصوص ما تحصیلکرده ها، ما نویسندگان و ما لایه های حاشیه نشین قدرت مربوط به هر قوم و به هر زبانی که هستیم ادعای ترقی و پیشرفت کشور خود را داریم تعداد ما در صفحات اجتماعی و محافل مختلف که زیاد است در شهرها پرسه می زنیم، در روزنامه ها و وبلاگ ها مقاله و یاداشت می نویسیم، ارتباطات فیس بوکی ما را به یکدیگر خیلی نزدیک ساخته است البته این نزدیکی ها همگرایی نیست بلکه دوری و واگرایی است در چنین وضعیتی بازنده ی تاریخ نیز هستیم.

در حال حاضر در حاشیه قدرت و اجتماع چند کسی بی رمق از نسل من تو در زیر بار تراژدی و اشتباهات "نسل گذشته" که وظیفه شان در طول تاریخ دامن زدن به تعصبات قومی و زبانی بوده با یکدیگر مکالمه می نمایند. دیالوگ های منقطع، خشونت بار، بی سرانجام و فاقد یک انسجام گفتمانی داریم. این جماعت ما به نقد چه ساختاری، چه فرهنگ و ارزشی قلم می زند؟ چه کسی را نقد می کنیم و در کدام افق آینده قرار داریم این "چند کس بی رمق" و ناامید پاسخی به آن نداریم. تحصیل کرده ایم ولی کار و وظیفه ای نداریم در سرنوشت آینده خویش که به کجا خواهند رفت اعتماد و باوری نیز نداریم. بعضی فکر می کنیم چه وقت حمله ای انتحاری خواهد رسید و ما را قربانی خواهد کرد.

پس امید بی فروغ آنها چشم به چه کسی دوخته ایم این پادشاهان قلمرو سخن و جملات تند تند سیاسی وقتی از تغییر، اصول دموکراتیک، اصول قانون اساسی، اصلاحات، انقلاب کاری و خدمت به مردم این رهبران حکومت وحدت ملی حرف می زنند منظور شان چیست؟ مخاطب شان کیست؟ از چه کسی توقع حرکت و حمایت دارند؟ مردم؟ همان توده های انبوه و بی شکل که نه "لفظ و قلم" ما و آنها را می دانند و نه از این ایدیولوژی ها و مباحث که با درنظرداشت داشتن تعصبات دیرینه درون بعضی ها را از سیاه، سیاه تر ساخته است سر در می آورند و نه سخن فرسایی های این زمامداران ما پیوندی با فقر و گرسنگی روزمره ی شان دارد؟

ما بازنده ها در حاشیه قدرت و اجتماع چشم به تغییرات دموکراتیک و بیرون از ظرفیت تاریخ کنونی اجتماعی و سیاسی خویش تا ختم دوران این حاکمیت دوخته ایم. حوصله ی بعضی از ما با گذشت هر روز تیره و تار تر می شود ما نیز به بلای کنایه نمادین گرفتار شده ایم. آزادی بیان انتقادات در رسانه ها دموکراسی در افغانستان منتقدان نیهلیست فراوان دارد. منظور از این دسته از منتقدان، افرادی نیستند که از تقلب در جریان انتخابات نوشتند و برای برگزاری یک انتخابات شفاف در آینده امیدوار اند. منظورم کسانی است که از بنیاد این سیستم و این حاکمیت را در افغانستان قبول ندارند. دموکراسی آمریکایی! دموکراسی جنگسالاران! دموکراسی اشغالگران، دموکراسی غاصبین زمین ها این تعبیرات نیهلیستی نشان بلوغ سیاسی و تاریخی نیست، نشان درماندگی و سترونی "نسل من" است که در اثر خشم و کینه ای که حاصل تاریخ مملو از حرمان و ستم می باشد هوش و انرژی خلاق خود را از دست داده است.

یعنی در عین حال که ناتوان از خلق یک سیستم و یا وضعیت دلخواه برای مردم خود است به صورت افراطی در موضع نفی سخن سرایی می کند. شاید آنچه که هست ناآشنایی و بس ناآشنایی باشد اما آیا نسلی که با شور و شیدایی کلاسیک شعار می دهد و خودشان غیرقانونی در اریکه قدرت یا در خانه ملت نشسته است قادر به بهبود وضعیت هستند؟ از این خشم و کینه ی میراثی از این بلوای نسل خود می ترسم. پتانسیل عظیم خشونت، عدم تساهل و نیروی بیکران ضدیت با خرد در قالب اساطیر سیاسی- تاریخی و مذهب در خود دارد. این نسل دارد اشتباهات نسل قبلی خود را تکرار می کند. از این سبب، "نسل جدید" دو واژه بی معنا برای نسل من است. انگار ما نیز قربانی طاعون خشونت تعصب و قتال نسل پیشین خود هستیم که در اثر ستم، فقر و حرمان تاریخی رادیکال شده بود ولی تا هنوز ادامه دارد.

آن چیزی که باید از تاریخ پر از خشونت خود یاد بگیریم تساهل و مدارا، صلح و همگرایی است اما برعکس نسل من و تو دارد خشونت، تعصب افراطیت، عدم تحمل و تساهل، رفتارهای غیر عقلانی، اسطوره سازی و تعصب پروری را از نسل پیشین فرا می گیرد. آیا براستی تاریخ گذشته در ذهن نسل من معنای دردناک دارد؟ چرا تاریخ گذشته نمی تواند یک نگاه نو، افق تازه و درک جدید را در نسل من به وجود آورد؟ ما قربانی تعصب افراطیت فعالان سیاسی چپ و راست در گذشته و در حال بوده و هست ولی چرا فعال سیاسی و روشنفکر جوان امروز تعصب افراطیت دوران عبدالرحمان خانی را دنبال می کند؟

یک نگاه به وب سایت ها، وبلاگ ها و فیس بوک ها کافی است که به چگونگی و کیفیت مکالمه و نگاه "نسل من" پی ببریم. در اکثر مکالمات، خشونت، تعصب، نفرت پراکنی، توهین، اتهام زدن، تقدس خشونت زیر نام سلحشوری، عدم تحمل عقاید مخالف و پرخاش با آن، ستایش از کرکترهای خشونت طلب ، قوم گرا به وفور دیده می شود. مشکل توزیع تذکره الکترونیکی با گذشت هر روز مشکل زا می شود بهتر است تفاهم شود در غیر آن چه عیبی دارد که بجای قوم یا ملیت انسان نوشته شود. به هر صورت با چنین روان های متمایل به خشونت و تعصب "نسل من و تو " نه در حال حاضر تا چندین دهه دیگر بازنده خواهد بود زیرا نمی تواند از خشونت ساختاری و عدم شکیبایی گذر نماید بلکه گاه آن را در قالب ایدیولوژی تیوریزه می کند.

این درست است که این روان ها پرورده همان ساختارهای اند که از آن به صورت تاریخی بخصوص به شیوه عبدالرحمان خانی آسیب دیده ایم ولی "آگاهی جمعی" بایستی در یک تحلیل تاریخی دریابد که بدیل "خشونت و تعصب ازلی" دموکراسی و تساهل است اگر نه ما همچنان قربانی ساختارهای خشونت بار و کثرت ستیز خواهیم بود. در نسل جدید این آگاهی انتقادی از "خشونت ازلی" شکل نگرفته است و نمی تواند شایسته ی به عهده گرفتن مسوولیت های دموکراتیک و دور از دامن زدن به تعصبات قومی و زبانی خود باشند در ظاهر اگر در اریکه قدرت اند یا در پارلمان یا در ارگ ریاست جمهوری یا قصر سپیدار این آدم ها و این نسل ادعای ضدیت با دموکراسی و تساهل را ندارد ولی در گفتار عمومی به بازتولید خشونت و تعصب زاده اینها است ظاهر کار چیز دیگری و درون های سیاه آتش کده دیگری طوری عمل می شود که امکان گفتگو و تفاهم را در کمترین حد خود تقلیل می دهد. روشن است که این نسل از فقدان فرهنگ دموکراتیک رنج می برد و تا وقوف بنیادین بر آن اشتباهات فاحشی که خدا ناخواسته زمینه خونریزی ها را فراهم خواهد ساخت مرتکب خواهد شد.

احمد سعیدی


این خبر را به اشتراک بگذارید
تگ ها:
نسل امروز
دموکراتیک
نظرات بینندگان:

>>>   سلام علیک
به هم وطن ارجمند احمد سعیدی
انچه در این نوشتار کوتا و به طور خلاصه بیان کردید درد مشترک همه نسل جدید است کاهش این دور باطل به پایان برسد انتقال این همه تعصب و خوشونت از نسلی به نسل دیگر ان در عصر نوین مایه تعصف نسل روشنفکر جدید است
جوانان وطن هم نسل های عزیز با همفکری،خویشتنداری،تعامل و مدارا باید این دور باطل را بشکنیم و به تکرار تاریخ نه بگویم و برآی نسل های اینده الگوی مناسب باشیم تا در اینده با افتخار از این یاد کنند...سخن را کوتا می کنم اگر به فکر امنیت خانواده،فرزندان،نزدیکان و هم وطننان خود هستیم به دنبال راهی باشیم تا این دور باطل را بشکنیم
دوستدار شما
محمدغوث

>>>   اگر ما قبول بکنیم که افغان هستیم ما سلب هویت میشویم یعنی با گزشته تاریخی خود وبا مفاخر فرهنگی خود درنهايت با سرزمين ابايي خود بايدوداع بکنیم که حیثیت شناسنامه مارا دارند . انوقت ما نمیتوانیم بگوییم که بزرگانی چون مولوی ، فردوسی ، جامی ، ناصر خسرو ، بهزاد ، فردوسی ، حافظ ، ثنایی وغیره که هرکدام در تاریخ دنیا بی نظیر هستند از ما وتاریخ ما هستند . چون ما افغان شده ايم وانها مولوي فردوسي ثنايي وغيره افغان نبودند وحتی این کلمه را نشنیده بودند.
ما مردم تاجیک واقوام ديگر غير پشتون هزاران سال است که درین سرزمین زندگی میکنیم ومهاجر نیستیم ، یگانه سند ومدرک ما برای این ادعا همین بزرگان علم وفرهنگ واثار كتبي بجا مانده از انها ميباشد . در حالیکه برادران پشتون ما از آنطرف خط دیورند کم کم در طول سه چهار قرن اخير به این سرزمین سرازیر شده اند وحالا از از ندانم کاری ما کار شان بجایی کشیده است که در روز روشن قباله سرزمین مارا بنام خود شان افغانستان يعني سرزمين افغانها (پشتونها) ثبت کرده اند ومارا مهاجرین آمده از تاجیکستان وازبیکستان وغیره میخوانند .
اگر ما بگوییم مولوی فردوسی ثنایی رابعه بلخی جامی كي ها بودند واز کجا شدند میگویند آنها فارسی زبان بودند وبازماندگان لشکر ایرانیان هستند که اینجا در افغانستان ماوا گزیدند ومربوط شما تاجیکهای مهاجرنیستند زبان شما دری است وزبان انهافارسي ميباشد ، شما از تاجیکستان به سرزمین افغانها آمده اید .
اگر قرار باشد یک هویت ملی وجمعی داشته باشیم ، آن هویت باید باز تاب دهنده وبرگرفته از تمام اقوام وفرهنگ ها ی داخل کشور ما باشد نه بر گرفته از نام یک قوم خاص . درحالیکه اسم وهویت افغان برای دیگر مردمان جهان معرف وبیانگر تنها قوم پشتون مملکت ما است .

>>>   Raheel
در وضعیتی که حتی دستارهای سیاستمداران قومی است با کدام منطق و عقل می شود عبدالله پشتون را نماینده تاجیک پذیرفت و مصلحت سیاسی این قوم را که از هزاران جهت مورد حمله و توطیه است، به دست او سپرد؟ در حالی که او هرگز و هیچگاهی و حتی برای یک بارهم از هویت و یا منفعت تاجیکی دفاعی نکرده است.

در حالی که از گلبدین تا سلیمان لایق،‌ از غنی تا خلیلزاد، لز کرزی تا ملا عمر و انوارالحق احدی تا اسماعیل یون همه در یک صف اهداف قومی خود را پیش می برند،‌ خاموشی، معامله گری و خیانتهای عبدالله را مصلحت ملی تاجیک دانستن اوج اوج بلاهت و یا شرکت در خیانت علیه تاجیکان است!

برای نماینده تاجیکان شان شرط لازم تاجیک بودن است، هرچند کافی نیست. اما شرط حتمی و لازم همین است. درک این نکته نبوغ نمی خواهد- اگر عقل کسی طلسم نشده باشد.

>>>   فرهنگ دموکراتیک را به مردم مسلمان افغانستان چی؟
کلمه دموکراتیک با دین کاملآ در تضاد است.
موکراسی به معنی آزادی فکر از باور ها و عقاید نادرست است که هیچ جنبه علمی ندارد و فقط وهم است و زاده ترس و توهم انسانها است و جز خرافات چیز دیگری بوده نمیتواند.
انسانهای قرون اولیه و قرون وسطی یی، انسانهایی بودند که در جوامع بدون دولت ها و قوانین زندگی میکردند و بخاطر جلوگیری از اعمال غیر قانونی مانند قتل و دزدی و دروغ و افترا و هزاران اعمال غیر قانونی دیگر، موجودیت یک قوای مافوق بشری که آنها را کنترول میکند و آنها را درین دنیا آن دنیا مورد مجازات و موخذه قرار میدهد و عبارت از خدا است، برایشان بیان میکردند، تا آنها بترسند و ازین اعمال دوری کنند.
حالا ما در قرن بیست و یکم زندگی میکنیم و قوانین و مقررات مدرن دولتی وجود دارد که خلاف کاران را مورد مجازات قرار میدهد.


مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است



پربیننده ترین اخبار 48 ساعت گذشته
کليه حقوق محفوظ ميباشد.
نقل مطالب با ذکر منبع (شبکه اطلاع رسانی افغانستان) بلامانع است