غنی رییس‌ جمهور نیست
 
تاریخ انتشار:   ۱۰:۵۶    ۱۳۹۶/۱۰/۱۲ کد خبر: 144100 منبع: پرینت

گفتگو با حفيظ منصور

عبدالحفیظ منصور نقش و سمت‌های مهمی در حزب جمعیت و دولت داشته از ریاست کمیته‌ ی فرهنگی این حزب تا سرپرست وزارت اطلاعات و فرهنگ و ریاست خبرگزاری باختر و رادیو-تلویزیون ملی. زاده‌ ی سال 1342 خورشیدی در پنجشیر است و دانش‌ آموخته‌ ی دانشکده‌ ی ژورنالیسم دانشگاه کابل. حالا عضو ارشد شورای رهبری حزبی است که در تحولات تاریخ معاصر افغانستان تاثیر مستقیم داشته است حزبی با پیشینه‌ نزدیک به پنج دهه فعالیت که گاهی در راس هرم قدرت قرار گرفته و زمانی هم دست‌ اش از قدرت کوتاه بوده.

حزب جمعیت دست‌ کم در 15 سال اخیر در متن معادلات سیاسی همواره خبرساز بوده و کنش‌ ها و واکنش‌ هایش مساله‌ ساز شده است از جمله پس از ایجاد نظام جمهوری اسلامی در افغانستان در سال‌های اخیر این حزب موضعی واحد در تغییر نظام از ریاستی به صدارتی و پارلمانی داشته است. تنش‌ ها و تقابل سیاسی اخیر در کشور ریشه در همین سیاست (تغییر نظام) دارد. حزبی که رویکرد سیاسی رییس‌جمهور را انحصارگرایانه می‌ داند و رییس‌جمهور که نمی‌ خواهد قدرت اش را با کسی تقسیم کند؛ تمام قصه همین است.

چهره‌ هایی مثل داکتر عبدلله، امرالله صالح و ادیب فهیم فعلا عضو حزب جمعیت هستند یا نه؟
ادیب فهیم به‌ دلیل وظیفه‌ ای که دارد نمی‌ تواند یک فرد حزبی باشد. داکتر عبدالله و امرالله صالح از اعضای جمعیت هستند.

در تاریخ 3 جوزای امسال رسانه‌ ها اعلام کردند که داکتر عبدالله از حزب جمعیت کنار رفته و عضویت‌ اش در این حزب لغو شده است هنوز هم عبدالله نماینده‌ ی جمعیت در ساختار نظام هست؟
غلط است. عبدالله فعلا هم نماینده‌ ی جمعیت در دولت است. عضویت عبدالله از جمعیت حذف نشده است در ترکیب هیاتی که با عبدلله مذاکره کرد، من بودم. عبدالله یکی از اعضای سابقه‌ دار جمعیت بود و است و تا وقتی که خودش تصمیم نگرفته در جمعیت خواهد بود دلیلی وجود نداشته که کسی عضویت‌ اش را لغو کند.

چه عواملی در درون حکومت وحدت ملی، سیاستمداران و مقام‌ های دولتی را به نقطه‌ ای رسانده که والی در برابر رییس‌ جمهور قرار بگیرد؟
تاجایی که من فکر می‌ کنم یک بحث کوچک تخنیکی تبدیل شده به یک بحث کلان سیاسی و تبعات امنیتی خود را هم به‌ همراه داشته است. به این معنا که والی بلخ برای کنار رفتن از سمت‌ اش ماه‌ ها و از آغاز امسال آمادگی داشته و هم‌ اکنون هم آماده است اما کنار رفتن‌ اش را مشروط ساخته به یک سلسله‌ شرایطی که حکومت آن را پذیرفته اما در عمل مشکل پیش آمده که آن خواست‌ ها عملی نشده است. هرگاه این خواست‌ ها را آنگونه که مقام‌ های بلند حکومتی پذیرفته عملی کند مانعی وجود ندارد که والی بلخ از سمت‌ اش کنار نرود. او آماده است کنار برود تا آمادگی بگیرد برای فعالیت‌ های سیاسی و انتخابات بعدی.

بر اساس گفته‌ های خودتان ریاست اجرایی در حکومت وحدت ملی سهم پنجاه درصدی دارد و عطا هم از سهم ریاست اجرایی والی بلخ شده و عبدالله هم نماینده‌ی جمعیت در حکومت است و با برکناری عطا موافق. پس چرا عطا کنار نمی‌ رود؟
داکتر عبدالله تحت شرایط خاصی در پاسخ به سخنرانی‌ ای که استاد عطا کرده خشمگین بوده است. شما می‌ دانید که اصل فیصله‌ این است که در هر ولایتی که هر جناحی رای بیشتر برده باشد والی را انتخاب می‌ کند. چون در بلخ رای تیم اصلاحات و همگرایی بیشتر بوده استاد عطا والی شده است. تصمیم‌ گیرنده یک فرد نیست. تصمیم‌ های کلان را شورای رهبری جمعیت می‌گیرد.

براساس قانون اساسی رییس‌ جمهور حق عزل‌ و نصب مقام‌ ها را دارد. استدلال حکومت مرکزی این است که افرادی مثل عطا یک چالش در برابر حکومت مرکزی است. از نظر شما این ایده قابل دفاع یا حمایت نیست؟

قصه این است که فصل مربوط به صلاحیت‌ های رییس‌ جمهور در قانون اساسی از سه سال بدین‌ سو به‌ حالت تعلیق درآمده و اجرایی نیست به‌ دلیل اینکه ما در انتخابات ریاست‌ جمهوری برنده و بازنده نداشتیم. رییس‌ جمهور کسی است که آرای «پنجا به‌ علاوه‌ی یک» را ببرد ما چنین کسی را نداشتیم. بنابراین آن صلاحیت‌ هایی که در قانون اساسی برای رییس‌ جمهور تعریف شده مربوط به رییس‌ جمهور برنده‌ ی انتخابات است ما رییس‌ جمهور برنده‌ ی انتخابات نداشتیم. بنابراین رییس‌ جمهور و رییس اجرایی کنونی براساس موافقتنامه‌ ی کابل به‌ میان آمده‌اند نه قانون اساسی. هرگونه تمسک رییس‌ جمهور کنونی و رییس اجرایی به قانون اساسی درست نیست. بنابراین رییس‌ جمهور صلاحیت عزل والی بلخ را ندارد. والی بلخ تنها والی نیست یک‌ طرف قضیه است. آنگونه که کسی براساس موافقتنامه‌ ی سیاسی کابل رییس‌ جمهور شده همانگونه او والی بلخ شده است. حکم کسی عطا را والی بلخ نساخته موافقتنامه‌ ی سیاسی کابل او را والی ساخته است. ما پنجاه‌ درصد در حکومت سهم داریم. عطامحمد نور براساس سهم خود ما در آنجا والی شده است.

در حکومت وحدت ملی هیچ‌ کسی صلاحیت تصمیم‌ گیری تام را ندارد. بنابراین اگر شخصی یا مقامی کنار برود باید براساس تفاهم و مشوره و کسب رضایت طرفین کنار برود. اصل مساله این است که ما می‌ خواهیم تصمیم‌ گیرنده در افغانستان یک فرد نباشد. باید قدرت در دست یک نفر نباشد. زبان واضح‌ اش این است که ما نمی‌ خواهیم نظم عبدالرحمان‌ خانی را دوباره اعاده بکنیم. ما می‌خواهیم که همه شریک باشند. هرج‌ و مرج و پراکندگی را نمی‌ خواهیم اما افغانستان ملک پدری یک فرد نیست. این حق را می‌ دهیم که قندهاری‌ ها راجع به قندهار تصمیم بگیرند و نظر داشته باشند اما بلخی‌ ها و هراتی‌ ها هم باید همین‌ طور باشند. ما انحصار و تمرکز قدرت را به زیان مردم افغانستان می‌بینیم. قدرت باید به‌طور غیرمتمرکز توزیع شود همانگونه که ما خواستار نظام صدارتی هستیم و بخشی از صلاحیت‌ ها باید به ولایت‌ ها داده شود. فاجعه است که امروز از مامور بلندپایه تا دون‌ پایه را رییس‌ جمهور تعیین می‌ کند. ما این را نمی‌ خواهیم. بسیار واضح نمی‌ خواهیم. همانطور که حق می‌ دهیم یک فراهی باید در مورد فراه تصمیم بگیرد ما هم می‌ خواهیم در ساحات خود دست باز داشته باشیم و این باید توسط قانون تعریف شود. ما این را در شعار گفتیم حالا که شعار را قبول ندارند و زور می‌ گویند بفرمایند. ما از اول گفتیم باید به‌ طور قانونی این قضیه را حل بکنیم حالا که از زور آمریکایی ما را می‌ ترسانید، بسم‌الله!

همینکه ریاست اجرایی به‌ وجود آمده در نفس‌ اش ممثل صدارت است و تمرکز قدرت را شکستانده‌ ایم. دستاورد انتخابات همین بود که ساختار تمرکز قدرت به‌طور بالقوه شکست و نهادی به‌ نام ریاست اجرایی انحصار قدرت را شکست و جامعه‌ ی جهانی و سازمان ملل آن را پذیرفت. معنایش این است که انحصار قدرت شکسته و کسی به‌ نام رییس‌ جمهور نمی‌ تواند به‌ تنهایی در تمام موارد تصمیم‌ گیری کند.

با توجه به گفته‌ شما رییس‌ جمهور در هنگام تصمیم‌ گیری از میان قانون اساسی و موافقتنامه‌ سیاسی باید بر کدام‌ یک تکیه کند؟
فصل مربوط به صلاحیت‌ های رییس‌جمهور در قانون اساسی وجود دارد اما منسوخ شده و حکم‌ اش قابل اجرا نیست. جای آن را موافقتنامه‌ ی کابل گرفته است. این فصل جوابگو نبود و نتوانست وضعیتی را که به‌وجود آمده بود حل کند.

وضعیت موجود با توجه به اعلامیه‌ ها، سخنرانی‌ ها و تعابیر تند، نشان از ناکامی سیاست کنونی در افغانستان نیست؟
نیش و کنایه‌ ای که بعضی سیاستمداران و به‌ خصوص اعضای جمعیت نسبت به یکدیگر خود می‌ زنند مربوط به خودشان است مبین دیدگاه جمعیت نیست. من خود را مکلف به این نمی‌ دانم که نظر فلان‌ کس را توجیه یا تفسیر بکنم.

شما با هیاتی از جانب جمعیت به مزار شریف رفته بودید استعفای عطا کی و چگونه صورت گرفته است؟
این استعفانامه چیزی حدود پنج‌ و نیم ماه قبل صورت گرفته و آن‌ هم در شرایطی صورت گرفته که جانب ریاست‌ جمهوری تقاضاها و خواست‌ های جمعیت را پذیرفته است هم در قسمت سفارتخانه‌ ها هم در عرصه‌ ی وزارتخانه‌ ها و هم در قسمت معینیت‌ ها و ولایت‌ ها و در بدل اینها استعفا صورت گرفته است. حالا قصه‌ ی ارگ مثل این شده که میرزا غالب شاعر و طنزپرداز هندی می‌ گفت از همه‌ ی آیه‌ ها، کلو و یشربو را قبول دارم و ولاتسرفو را نه.

با وجود دو دستگی در حمایت و مخالفت از آقای نور آیا جمعیت هنوز موضع یک‌ دست دارد؟
از گذشته‌ دور در جمعیت آزادی بیان و ابتکار عمل وجود داشته است مثلا استاد ربانی یک چیز می‌ گوید و احمدشاه مسعود شورای نظار را تشکیل می‌ دهد. در جزییات هر کس نظر خود را بیان می‌ کند اما در کلیات دوباره متحد و موضع واحد داریم. آنچه امروز چهره‌ های حزب می‌ گویند همان استفاده از حق آزادی بیان‌ شان است. همه می‌ خواهند این موضوع از طریق مفاهمه حل شود اما بیان‌ ها گاهی تفاوت داشته است.

آیا جمعیت در موقعیتی قرار گرفته که میان عطا و عبدالله یکی را انتخاب کند؟ راه میانه‌ ای وجود دارد؟ اگر آری چطور و چگونه؟
در مجموع خط‌مشی جمعیت را شورای رهبری تکمیل می‌ کند اما شورای رهبری خود را مکلف نمی‌ داند که جانب این یکی را بگیرد یا دیگری را. راه میانه همان است که ما در اعلامیه‌ های خود مطرح کردیم.

گمانه‌ زنی‌ ها از نقش جغرافیا در اعلام وفاداری‌ ها و مخالفت‌ ها در میان اعضای جمعیت وجود دارد مشخصا پنجشیری و غیرپنجشیری. شما با چنین چیزی در جمعیت روبه‌رو شده‌ اید؟
نقش جغرافیا در اعلام موافقت و مخالفت در درون حزب خیالاتی است که در بیرون سبز شده است. جمعیت علاوه بر اینکه یک حزب سیاسی است دارد فرهنگ سیاسی را در افغانستان هم شکل می‌ دهد. ما جمع کثیری از فعالان سیاسی را در سراسر افغانستان با خود داریم که جمعیتی نیستند اما دیدگاه جمعیت را می‌ پذیرند. ما می‌ خواهیم بگوییم که زمان آن گذشته که هر کس در ارگ آمد برای ما امرونهی کند. باید تمام جوانب مطرح افغانستان در تصمیم‌گیری‌ های کلان شریک و سهیم باشند. دیگر کسی نگوید که ما صاحب‌ خانه هستیم و دیگران مهمان‌ اند. اگر منطق ما را می‌ پذیرند این است، اگر می‌ گویند که نه ما با زور امریکا پیش می‌ رویم، بسم‌الله…

تقابل و تنش موجود که جمعیت را از یک‌ طرف در برابر حکومت گذاشته و از جانبی هم در معرض توقعات گسترده‌ ی رهبران و هواداران اش قرار داده برای جمعیت چه پیامدی دارد؟
ما در برابر حکومت نیستیم چون حکومت بدون جمعیت نمی‌ تواند وجود داشته باشد. حکومت تاروپودش جمعیتی است. برای اینکه همین اکنون چندین وزیر داریم در کابینه 12 والی داریم، ده‌ ها تن سفیر و قنسول داریم صدها تن جنرال در وزارت دفاع، داخله و امنیت داریم و حدود 70 درصد ارتش و پولیس از ساحاتی است که جمعیتی است. ما اگر در تقابل با حکومت قرار بگیریم دولت را رها کرده در خانه‌ ی خود نمی‌ آییم در هر جایی که هستیم بیرق جمعیت را بلند می‌کنیم. 12 تا ولایت داریم آنها را جمعیتی اعلام می‌ کنیم.

راه‌حل: ترجیح ما، پیشنهاد و التماس ما به‌ جانب حکومت مذاکره است. گرهی که با دست باز می‌ شود نیاز به دندان نیست. اما اگر زور می‌ گویی و نمی‌ پذیری ما برای دفاع از حق قانونی خود تمام گزینه‌ ها را روی دست داریم. ما را کسی نترساند. جانب حکومت باید بفهمد که ما یک گروه جامعه‌ ی مدنی نیستیم که یک اعلامیه‌ ی مطبوعاتی بدهیم و محکوم کنیم و زنده‌ باد و مرده‌ باد بگوییم.

در صورت رفتن عطا از بلخ چه اتفاقی برای شمال می‌ افتد؟
با رفتن عطا از بلخ هیچ اتفاقی برای بلخ نمی‌ افتد اما حرف این است که ما ارگ را بفهمانیم. هر تصمیمی باید با مشارکت و مشورت صورت بگیرد با زورگویی دیگر ره به‌ جایی نمی‌ برد. طرف باید از در منطق پیش بیاید و با سوار بر شانه‌ های خارجی ما را نترساند. شمال قلمرو وسیع اقتصادی عطا است جدا از موضع جمعیت گفته می‌ شود عطا به‌ خاطر منافع شخصی و اقتصادی‌ اش کنار نمی‌ رود. برای این نظر من مبنای درستی نمی‌ بینم. اینکه عطا به‌ خاطر منافع شخصی و اقتصادی‌ اش از سمت‌ اش کنار نمی‌ رود حدس و گمان‌ های بی‌ اساسی است که در بیرون بافته می‌ شود. او همیشه گفته هر تصمیمی را که شورای رهبری جمعیت بگیرد من با آن موافقم.

فکر می‌ کنید کس دیگری در جمعیت نیست که در قدوقامت عطا نقش او را در شمال بازی کند؟
دو مساله را باید در نظر داشته باشیم: یک؛ هیچ کس در جهان شبیه کس دیگری نیست. نکته‌ ی دوم؛ ما از خیال‌ پردازی دور برویم. افغانستان 34 ولایت دارد و بلخ در شرایط امروز نسبت به همه امن‌ تر، توسعه‌ یافته‌ تر، آزادتر و عطامحمد نور در کار خود موفق‌ تر بوده است. همین کافی نیست که به حکومت بگوییم که دیگر چنین والی‌ ای در هیچ ولایتی نداری. در تعریف استاد نیاز نیست که ما شعر بگوییم. در عمل ثابت کرده است و نقطه‌ ی بسیار اساسی این است که طبق قانون ماموران وقتی کسی را برکنار می‌ کنی باید دلیل واضح و محکم داشته باشی. چرا آیا نتوانسته، قانون شکسته، اختلاس کرده، سوء استفاده کرده، والی خوب نبوده؟ بگویند که براساس این کار برکنارش می‌ کنیم اگر نه که می‌ گویند آدم موفقی بوده آدم موفق را برکنار نمی‌ کنند پاداش می‌ دهند.

از شما نقل‌ قولی وجود دارد که گفته‌ اید از حمایت سیاسی و مردمی که برای داکتر عبدالله فراهم کردید پشیمان اید اما برای نگهداری ریاست اجراییه حاضرید تفنگ شانه کنید درست است؟
چنین چیزی شاید نگفته باشم. متاسفانه من مرد جنگ نبودم و در آینده هم اگر جنگی شود من جنگ نمی‌ کنم. شاید بروم در عرصه‌ ی فرهنگی. این یک امتیاز نیست یک ضعف و ناتوانی است. ای کاش می‌ توانستم این کار را بکنم نمی‌توانم اما در مورد ریاست اجرایی دستاورد ما در انتخابات پسین همین بود که انحصار قدرت را بشکنیم. ما نتوانستیم صدارت را به‌ شکل مطلق شکل بدهیم اما ممثل صدارت را شکل دادیم و این یک دستاورد کلان برای مردم افغانستان و برای ما است که در کنار ارگ یک مرجع دیگر هم برای تصمیم‌ گیری به‌ وجود آوردیم تا رفته رفته نظام را صدارتی بکنیم و بعد پارلمانی کنیم. و این باید تقویت شود. حالا آن را موافقتنامه‌ ی سیاسی کابل حمایت می‌ کند باید شامل قانون اساسی شود.

در همین بحث دندان‌ شکنی شما دندان می‌ شکنید یا دندان حفظ می‌ کنید؟
من مکلف نیستم که جانب این را بگیرم یا آن را. موضع ما همان موضع حزب جمعیت است که قبلا اعلام شده است. این‌که کی چه می‌گوید به خودش مربوط است. جمعیت از پرونده‌ ی ترور برهان‌ الدین ربانی و کمیسیونی که برای رسیدگی به آن تشکیل شد نتیجه‌ ای نگرفت. جمعیت در انتخابات ریاست‌ جمهوری نامزد داشت اما احمدضیا مسعود به‌ عنوان یک عضو تاثیرگذار کنار غنی ایستاد. جمعیت پس از حمله بر مراسم تشییع جنازه‌ ی سالم ایزدیار خواهان برکناری مشاور امنیت ملی و شماری از مقام‌ های امنیتی شد اما هیچ‌ یک از این موارد تحقق نیافت.

آیا این نشانه‌ هایی از زوال قدرت جمعیت نیست؟ اگر آری چرا این اتفاق برای جمعیت افتاد؟
می‌ شود هر تعبیری را به‌ کار برد زوال اقتدار جمعیت یا تحمل و بردباری جمعیت. اینکه قضیه‌ ی بلخ چرا اینقدر حساسیت‌ برانگیز می‌ شود، این یک پیشینه و تاریخ دارد. ما سهم پنجاه درصدی داریم اما در بسیاری موارد از جمله در نهادهای عدلی و قضایی، در نهادهای اقتصادی چون بانک و مالیه، در بخش امنیتی چون شورای امنیت و امنیت ملی، در بخش اداری چون ارگان‌ های محل و اصلاحات اداری این تقسیم‌ بندی رعایت نشده است. طرف مقابل با سیاست انحصارگرانه‌ اش پیش می‌ رود و صبر و بردباری جمعیت را توجیه نادرست کرده است. ما می‌ گوییم که همین امنیت نسبی برهم نخورد، نظام نوپا نشکند اما طرف مقابل گام‌ به‌ گام پیش می‌رود. به قضیه‌ های ترور استاد ربانی و حمله بر نماز جنازه‌ی سالم ایزدیار ببینید، اینها به حذف سیاسی بسنده نمی‌ کنند و پیش می‌ روند به حذف فیزیکی. این ما را ناگزیر می‌ کند که بالاخره در یک‌ جایی باید ایستاد شویم. این به مردم تعلق دارد که از این عقب‌ نشینی‌ های ما و از این صبر و تحمل که داشته‌ ایم چگونه تفسیر می‌ کنند. با اینکه شایستگی مقام ریاست‌ جمهوری را ما داشتیم برای اینکه حمایت جامعه‌ ی جهانی را داشته باشیم و اینکه امنیت، آرامی و همبستگی افغانستان برای ما مهم‌ تر از این پست‌ ها بوده از آن گذشته‌ ایم. اما طرف مقابل بفهمد که دیگر زمان انحصارگرایی گذشته دیگر جواب نمی‌ دهد. حزب دموکرات خلق کرد نشد، مجاهدین کرام کردند نشد، طالبان کرام کردند نشد. این نسل دیگر نمی‌ خواهند درجه دو باشد. همه باید حقوق مساوی داشته باشند.

تعبیری که شما به‌کار بردید مرز تحمل و بردباری جمعیت تا چه حدی است؟
طرف فکر نکند که تحمل و صبر ما حد و مرزی ندارد. یک‌ جاهایی ایستاد می‌ شویم و یکی از همانجاها همین است.

آیا میان جمعیت و نسل نو جامعه آنگونه که صالح گفت فاصله‌ ای افتاده که نسل نو تاجیک‌ ها دیگر جمعیت را نماینده‌ شان نمی‌ پندارند؟
شاید جمعیت موفق‌ ترین سازمان جهادی بوده است. هر پدیده‌ ی اجتماعی یک تاریخ دارد. در ساختار احزاب افغانستان به‌ جای سیاستمداران، جنگجویان و تفنگ‌ داران حضور داشتند. تغییر این کادرها، کار ساده‌ ای نیست. اکثر احزاب از مولفه‌ هایی مثل آزادی، استقلال، برابری زن و مرد، آزادی بیان و حاکمیت ملی تعریف‌ های محدود داشتند اما حزب جمعیت یکی از احزابی بود که دموکراسی را پذیرفت و مثل دیگران آن را حرام نشمرد. روابط با دیگران و تعامل با جامعه‌ ی جهانی را مهم و ارزنده شمرد. مثل دیگر احزاب نبود. مثل محسنی که یا به ایران می‌ رود یا به هیچ‌ جای دیگری نمی‌ رود. یا آقای سیاف که در گذشته هم به عربستان می‌ رفت و حالا هم می‌ رود. تمام دنیا برایش همان عربستان است. بعضی‌ ها هنوز هم از این مولفه‌ ها تعریف دوران جنگ سردش را دارد که باید دوباره بازتعریف شود. این یک مشکل عمومی است.

آیا تغییر ساختار حزب جمعیت از رهبری به شورای رهبری قدرت این حزب را در عرصه‌ ی سیاست تضعیف نکرده است؟
تغییر رهبر به شورای رهبری یک نکته مثبت است که جای یک فرد را یک جمع گرفته است. یکی از کسانی که این طرح را ریخته من هستم. دلیل‌ اش این است که ما کسی را که هم یک عالم دینی باشد هم رموز سیاسی را بفهمد هم شخصیت اجتماعی باشد هم یک چهره‌ ی بین‌ المللی باشد و هم یک شخص مصلح میان مذاهب شیعه و سنی باشد نداشتیم. دلیل دوم: ما در جمعیت چهره‌ های کلانی داشتیم که یکی به‌ دنبال دیگری رفتن برایشان سخت بود. این پیشرفت بوده. زوال و ناکامی نیست.

قرار اساسنامه‌ ی جمعیت سالی یکبار باید مجمع عمومی این حزب برگزار شود چه چیزی سبب شده است که این کنگره تا حالا برگزار نشود؟
کار روی مجمع عمومی جریان دارد. زمان اش را دقیق گفته نمی‌ توانم. تاخیر داشته اما برگزار می‌ شود. جمعیت در مواردی که بر سر حضور شماری از چهره‌هایش در دولت فشار آمده فعال شده است اما در برابر مهمترین رویدادهای ملی و بحث‌ ها و اقدامات حیاتی بی‌ تفاوت بوده است مثلا در فرمان تقنینی غنی در مورد انتخابات. این نشانه‌ ی نوعی زوال و فروکاست دیدگاه عمیق سیاسی در جمعیت نیست؟

بحث آوردن اصلاحات انتخاباتی یکی از مساله‌ های مهمی است که در موافقتنامه‌ی سیاسی کابل آمده است. برگزاری لوی جرگه (مجلس بزرگان) و آوردن اصلاحات انتخاباتی یکی از نکات اساسی است که تا همین امروز یکی از جناح‌ هایی که در درون دولت بر سر آن بحث دارد ما هستیم. توجه داشته باشید که ما جزیی از حکومت هستیم. اپوزیسیون نیستیم که در بیرون کنفرانس خبری برگزار کنیم. ما در درون حکومت هستیم و پیوسته از طریق داکتر عبدالله با قاطعیت این مسایل را دنبال می‌ کنیم.

دستاورد جمعیت در تحولات اخیر را چگونه ارزیابی می‌ کنید؟ اینگونه نیست که این حزب با زوال قدرت مواجه بوده است؟
ما سهم بزرگی در تغییرات و پیشرفت افغانستان داشته‌ ایم. اینکه ما با جامعه‌ ی جهانی رویه‌ ی تعامل پیشه کردیم و امروز در سراسر افغانستان همه حق برابر دارند نشان پیروزی ما است. ما دستاوردهای بزرگی داشتیم در برابر حریف‌ های کلان. ما روی مفاهیم جنگ داشتیم. بعد از 15 سال آنهایی که دیرفهم‌تر بودند امروز آمده‌ اند و دست از سلاح برداشته‌ اند. آمدند و گفتند که ما خطا کرده‌ایم این دستاورد نیست، چیست!

به نقل از روزنامه اطلاعات روز
عابر شایگان


این خبر را به اشتراک بگذارید
تگ ها:
غنی
حفیظ منصور
نظرات بینندگان:

>>>   غ یک یهودی است زیرا او یک ریس جمهور پلاستیکی است مه امرش می چلد و نه یهودیش

>>>   جمعیت یعنی سه جوی متفرق پراز ګند

>>>   اشرف غني براساس موافقتنامه‌ ی سیاسی رییس‌ جمهور كابل شده همانگونه عطامحمد نور رييس جمهور بلخ شده است. حکم کسی عطا را رييس جمهور بلخ نساخته موافقتنامه‌ ی سیاسی کابل او را رييس جمهور ساخته است.

>>>   غنی مریض روانی است.
بی بی کل نه بی بی است و نه گل
اتمر نه عقل دارد و نه پا

و این دولت است بی سر و پا

>>>   البته باید گفت که خانم غ در ارگ کللیسای یهودی را به راه اند اخته هم زنان را به دین یهودی تشویق می کند

>>>   منصور سرکرده شورای نظار جنایتکار است.ولی هیجگاه در باره جنا یات خود وهمکارانش چیزی نمیگوید.

>>>   منصور یک منافق است و در اسلامیت این ...هم شک است چون این پنچرمین نی کدام سواد دارد و نی کدام انسانیت چون یک لندغر و دزد و لوطی است و انسان مانند منصور لوطی نمیتواند نماینده ګی از مردم نماید منصور و پدرام ...هستند و در افغانستان جای ندارند.

>>>   ظهور بنام قبیله ای افغان به دلیل خشک سالی طولانی در غرب کوه های سلیمان و جمع آوری علف ناجیز چاروا های شان از طرف مردم بومی مسلمان سرزمین زیبا خراسان به حس بشر دوستی در آغوش پذیرفتند ، اولا در اسلام عزیز تضات و برتری وجود ندارد چون اسلام دین برادری برابری و عدالت است. بنابرین قوم بزرگ تاجیک فارسی زبان تمیز ورنگ بو نمی خواهندآنچه که میخواند همزیستی وهمگرای که ازنیاکان فرهنگ دوست خود ارث برده اند که بنی آدم اعضای یکدیگرند, که در آفرینش ز یک گوهرند.

همچنین خاطرنشان ساخت که ظهور قومی بنام افغان « پشتون » ازکوه های سلیمان در شمال غرب پاکستان کنونی در مرگز شهر مستنگ در تاریخ یمنی محاربات سلطان محمد از افغانان و محل سکونت آنان در وادی رور سند و اطراف کوه های سلیمان در هند نام برده است.
و همچنان ابوریحان بیرونی در کتاب تحقیق ماللهند نوشه است قبیل افغان در کوه های غرب هندوستان به سر می بردند وتابه حدود رودخانه سمندر میرسد.

مرحوم میرمحمد صدیق فرهنگ می گوید واژه ی پشتون و افغان در آثار نویسدگان وشا عران این قوم این قوم با مفهوم واحد به جای یکدیگر استعمال شده اند. بنا براین بطور کلی واجمالی میتوان گفت که خود پشتونها ترجیحاً خود را پشتون گفته اند، درحالیکه فارسی زبانان آنان را افغان وهندیان، پتهان نامیده اند وهرسه کلمه از سدۀ شانزدهم به بعد در کتابت راه یافته ودرمعنی واحد بکار رفته است.

دیگر کشور نیز به معنی واحد ویکسان هردو واژه ی پشتون وافغان تأکید میکند: «هنگامیکه زبان پشتو به مرحلۀ خط وکتابت رسیده است کلمات افغان وپشتون درآثار نویسندگان وشاعران این قوم با مفهوم واحد به جای یکدیگر استعمال شده اند. بنا براین بطور کلی واجمالی میتوان گفت که خود پشتونها ترجیحاً خود را پشتون گفته اند، درحالیکه فارسی زبانان آنان را افغان وهندیان، پتهان نامیده اند وهرسه کلمه از سدۀ شانزدهم به بعد در کتابت راه یافته ودرمعنی واحد بکار رفته است.»


منابع و ما خذ : 1_ آکا دمیسین دکتر عبدالاحمد جاوید، مقاله کابل در گذار گاه تارخ ، مجله سباوون ، سال اول دلو1366.
2_ میر غلام محمد غبار، جغرافیای تاریخی افغانسان
3_ عبدالحی حبیبی ، مجله آریانا کابل 1348
4 _ ولادمیربارتولد، تشریح جغرافیا تاریخ خلافت شرقی ، ترجمه عرفان چاپ تهران صفه 374
5 _ محمد امین زواری ، جغرافیای تاریخ بلخ، بنیاد موقفات افشار، تهران 1388 .
6_ تاریخ سیستان - تالیف 445 هجری – بتصحیح ملک الشعرا بهار چاپ تهران 1314
7—غفور روف باباجان . تاجیکان . تاریخ قرون وسطی و دوره نوین دوشنبه انشار وزرات فرهنگ وارشاد اسلامی 1377.
8 -- فرهنگ، میر محمدصدیق، افغانستان درپنج قرن اخیر، جلد اول، ص 6

>>>   Saboor Raheel
امروز نشانی، فردا محاکمه مردم!
یک وکیل حق ندارد مطابق خواست شخصی خودش در مجلس رای موافق یا مخالف بدهد. وکیل در پارلمان وظیفه گرفته است که از حقوق و خواستهای مردمش دفاع کند. وکالت مسوولیت است نه امتیاز.

وکیلی که نتواند خواست اکثریت موکلین خود را درک کند و یا مخالف خواست آنها در مورد مسایل بزرگ ملی رای بدهد، هرگز بخشودنی نیست. نام چنین اشخاص در تاریخ سیاسی و اجتماعی مردم با خط درشت ثبت خواهد شد.

این وکیلان و هرکسی که در موقع نام و ننگ در سنگر منافع و خواستهای مردم خود ایستاده نشده است در حقیقت خود را و هویت خود را فروخته است. اینها به نام خودفروخته و خاین به ملت ثبت تاریخ و به زودی از سوی مردم به محاکمه کشانده خواهند شد. محاکمه مردم قاطع و حتمی است. تاریخ گواه است!

شاید این وکیلان هنوز فرصت داشته باشند که اشتباه شان را جبران کرده و به صف مردم خویش بپیوندند،‌ اما فردا دیر خواهد بود.


مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است



پربیننده ترین اخبار 48 ساعت گذشته
کليه حقوق محفوظ ميباشد.
نقل مطالب با ذکر منبع (شبکه اطلاع رسانی افغانستان) بلامانع است