تاریخ انتشار: ۱۱:۵۱ ۱۳۹۶/۳/۲۳ | کد خبر: 134450 | منبع: | پرینت |
مقدمه: درین اواخر مردم افغانستان از دست نا امنی، بیکاری، فقر، تبعیض، بی قانونی و بی عدالتی به ستوه آمده و نا گزیر شده اند دست به اعتراضات مدنی و مسالمت آمیز گسترده و خود جوش بزنند و دولت را پاسخگو بسازند. اما دولت افغانستان پاسخ آنرا با سرکوب، کشتار و توطیه می دهد و کوچکترین تمکین به حقوق و داعیه مشروع مردم نمی کند. به بیان دیگر دولت بجای دفاع از جان، مال و ناموس مردم خود در یک بازی هماهنگ با طالبان و حکمتیار و گروه های شریر دیگر دست به سر کوب وترور مردم می زنند.
به باور این قلم وارد شدن حکمتیار برای نجات دولت اشرف غنی و سرکوب اعتراضات مدنی نخستین نشانه فروپاشی رژیم تروریزم قومی در کشور است. وارد شدن حکمتیار به صحنه سرکوب نه تنها نظام را نجات نخواهد داد، بلکه سر خود و یا سر رژیم را زود تر خواهد خورد. ازینرو قدرت نمایی حکمتیار بهترین انگیزه و مشروعیت بخشیدن به داعیه "رستاخیز برای تغییر " خواهد بود و چشم انداز خوبی برای بقای رژیم مافیای قومی ارگ کابل نیست.
واقعیت اینست که هیچ کسی در افغانستان علاقمند سرنگونی دولت از طریق توطیه، شورش، قیام و جنگ نیست و هر کس حتا کودکان می دانند که سر نگونی دولت نا محبوب غنی در موجودیت نیروهای خارجی حامی آنان کمتر عملیست و هر اقدام درین راستا هزینه بزرگ جانی و مالی می طلبد.
باید گفت حامد کرزی در طول زمامداری اش دست به ترور های هدفمند انفرادی زد و بهترین فرزندان این کشور را کشت، ولی بعد از بقدرت رسیدن اشرف غنی وغلزایی های تندرو جای ترور های هدفمند انفرادی را کشتارهای دسته جمعی هدفمند گرفته است. درین شرایط چه باید کرد؟ منتظر ماند تا آخرین فرد این کشور نسل کشی شود؟ و یا دست به دفاع از جان، مال و ناموس خویش بزنند؟
به باور این قلم فعالان "رستاخیز برای تغییر" دو گزینه ی بیش ندارند: گزینه تغییر رهبری و یا سرنگونی رژیم.
شاید " تغییر رهبری" معقول ترین و مناسب ترین گزینه در شرایط کنونیست که توسط فشار منظم و پیگیر مردم نه تنها بر دولت، بلکه جامعه جهانی و حامیان خارجی رژیم را به این باور برسانند که از مردم حمایت کنند و دست از حمایت رهبران منفور دولت اشرف غنی و عبدالله بکشند. به بیان دیگر باید از فلسفه سیاسی" زور مردم زور خداست" استفاده کرد. مفاد تغییر رهبری باید راه به انتخابات آزاد و دموکراتیک، اصلاحات در قانون اساسی و تغییر ساختار نظام متمرکز کنونی به نا متمرکز، ، مبارزه قاطع با فساد، فقر، بیکاری، تبعیض و بی عدالتی های اجتماعی و سیاست روشن جنگ و صلح با تروریزم طالبانی، داعشی و گلبدینی و روابط جدید و شفاف با جامعه جهانی باز شود.
شاید پُر هزینه ترین حرکت گزینه ی " سرنگونی رژیم" از طریق قیام، شورش و جنگ باشد که پیامد خیلی خونین و غیر قابل پیش بینی را خواهد داشت. اما اگر نسل کشی به همین سرعت ادامه یابد و رهبری حاضر به استعفا نشود در آنصورت گزینه سرنگونی اجتناب ناپذیر می گردد. چنانچه این گزینه را بار ها افغانستان و بسیاری کشور های دیگر نظیر بهار عربی تجربه کرده اند و در آنصورت هیچ نیروی خارجی هم نمی تواند جلو رستاخیز و خشم هیبتناک مردمی را بگیرند و حتا خطر تجزیه کشور نیز بعید نخواهد بود.
رستاخیر و نقشه راه تغییر رهبری
رهبران" رستاخیز برای تغییر" باید یک حرکت خردمندانه ،عملی و مناسب را در راستای تغییر رهبری فاسد و جنایتکار رژیم اشرف غنی و عبدالله طرح کنند تا از یک طرف از حمایت گسترده مردمی برخوردار شوند و از طرف دیگر جامعه جهانی را قناعت بدهند که دست از حمایت رژیم مافیای قومی و تروریزم قومی بکشند.
این نقشه راه می تواند قرار ذیل باشد:
1. رستاخیزیان باید قبل از همه یک ستاد رهبری سیاسی با هفت بازوی حمایتی ایجاد کنند. با پراگندگی و مبارزات خود جوش نمی توان یک رژیم فاشیستی را وادار به تمکین به حقوق مشروع مردم ساخت.
2. در هسته مدیریت رهبری سیاسی شخصیت های تاثیرگذار، خوش نام و باورمند به آرمانهای مردم از تمام اقوام کشور شامل شوند و از شعار های بچه گانه، افراطی و ضد اقوام جلوگیری شود. محور مبارزه کنونی مافیای قومی در قدرت است نه سقوط پشتون و یا غیر پشتون. بدون اتحاد قومی دولت قومگرا می تواند به بسیار آسانی در زیر نقاب پشتون و یا تاجیک جنگ قومی به راه به اندازد و یا رستاخیان را از مردم تجرید کنند. همه باید بدانند که همه اقوام افغانستان چه پشتون و غیر پشتون قربانی رژیم منفور و ضد ملی غنی و عبدالله هستند.
3. ستاد رهبری باید "نقشه راه " و بر نامه عمل و چشم انداز مبارزه شان را بصورت روشن و قابل تطبیق طرح کنند. مهمتر از همه برنامه ای روشن برای بدیل رهبران رژیم کنونی داشته باشند، که خلای قدرت ایجاد نشود.
4. بازوی حمایت اجتماعی- باید مردم را در راستای تغییر رهبری بسیج و متحد سازند و رستاخیز را از خیمه ها به کوچه ها، کوه پایه های هندوکش و ولایات از طریق اعتراضات مدنی، نا فرمانی مدنی و فشار های اجتماعی بر دولت بقدرت بزرگ تبدیل کنند.
5. بازوی دپلوماتیک- رستاخیزیان باید با حامیان خارجی دولت مافیای قومی وارد مذاکره و تعامل شوند. بدون جلب حمایت جامعه جهانی و سلب حمایت از دولت کابل هزینه مبارزه و تغییر رهبری خیلی دشوار و بزرگ خواهد بود.
6. بازوی دفاعی- رستاخیزیان برای دفاع از خود و مردم در شرایط نظامی و فضای ترور و اختناق کنونی مجبور هستند تدابیر امنیتی و دفاعی بگیرند و نیروهای مسلح خود را ایجاد کنند.
7. بازوی اقتصادی- رستاخیزیان برای تداوم مبارزه نیازمند جلب حمایت اقتصادی از مردم و سرمایداران هستند. زیرا بدون حمایت مالی و اقتصادی نمی توان با شکم گرسنه و بدون ابزار به مبارزه ادامه داد.
8. بازوی استخباراتی- رستاخیزان برای پیشگیری از ترور های هدفمند و سبوتاژ دشمن و هم چنان جلوگیری از نفوذ استخبارات حکومت از صحبت ها و تصامیم محرم رهبران رستاخیز باید مراقب استفاده از موبایل، کمپوتر و تکنولوژی اطلاعاتی باشند.
9. بازوی رسانه یی- در شرایط حاضر رستاخیزیان باید برای رساندن پیام ها و فعالیت های شان باید از رسانه ها هم در سطح داخلی و هم جهانی به زبانهای خارجی استفاده اعظمی کنند و چهره واقعی دولت کابل را به مردم افغانستان و جهانیان افشا بسازند.
10. پل ارتباط با خارج- رستاخیزیان پلهای ارتباطی میان داخل و خارج به منظور رساندن پیامهای شان از طریق اعتراضات مدنی در خارج به گوش مردم و پارلمانهای کشور های حامی دولت غنی ضرورت حیاتی دارند.
موفق باشید
هارون امیرزاده
>>> هارون جان باز اشتباه می کنی!
من سندی از اظهارات نادرست خود شما، برای تان پیشکش می کنم.
شما نوشته اید:
جامعه جهانی و حامیان خارجی رژیم را به این باور برسانند که از مردم حمایت کنند و دست از حمایت رهبران منفور دولت اشرف غنی و عبدالله بکشند.
جان مطلب این است که شما چرا گماشتگان خارجی رارهبر مردم خوانده اید.
در کشور اشغالی، محتاج نان و آب، سرنگونی رهبری آن میسر نیست. اما فشار های مردم و جنبش ها میتواند تحولات و تغییراتی را از سرناگزیری برای خارجه ها، پدید آرد. تغییرات در سطوح قوای مسلح. اتمر نخبه ترین انتخاب انگریز است. ز.ور امریکا به آن نمی رسد. یکی و پخته وطنی. اگر شورشی ایجاد شود که کنجر به فروپاشی حاکمیت گردد؛ غرب گزینه حاکمیت طالب- داعش حکمتیار را حاضر و آماده دارد.
با احترام
یکی از همکاران پیشین شما
گلا جان
>>> پیشنهاد های تان خیلی ضروری و منطقی ست، اما متاسفانه در راس این جنبش خودجوش مردمی همان روز اول کسانی خود شان را قرار دادند که همه چهره های شناخته شده و چندین بار آزموده شده اند و مردم از آنها دل خوش ندارند. از همین لحاظ این جنبش به زودی فروکش شد.به خصوص سرازیر شدن افراد شورای نظار به کابل خاطرات تلخ گذشتۀ این افراد را در ذهن مردم یکبار دیگر زنده ساخت.
>>> هارون اميرزاده! اخر جهره اصلى خود را برملا كردى و اجندا تان را فاش!! مردم شما وطنفروشان را مى شناسد!!! اوباشان، همه بخاطر كرديت كرفتن به مظاهره بيوستند!!! عجب طرح كردى "بايد استخبارات داشته باشيم" " بايد با خارجى ها در تماس باشيم" از اين كرده وطنفروشى هم مى شود!!!
>>> سلام
من فکر میکنم وطن عزیزما فعلا به صلح
ضرورت اشد دارد.
وبه رستاخیز وجنبش وشور وغو غا حاجت نیست
.شانزده سال سر مایه جمعه کردی.
چوکی وزارت ها کار دی.حال که از شما
وخت تان خلاصشده. جنبش میکنی شورش میکنی
چرا وختر این کار نه می کردی.
در پشتو متل است.
ژرنده که د پلار ده هم په وار ده.
نوبت شما تیرشد.
به دیگران وخت دهید.
تشکر
ذبیح
از بلخ
>>> من به این اقا میګویم زور مردم زور خدا است از کفته های شادروان تره کی بود که نه باید اشخاص مانند شما استفاده شود شما وامثال تان همه وطن فروش اند
مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است